یازده محرّم الحرام
١ـ حركت كاروان اسيران از كربلا
٢ـ برگزاري مجلس ابن زياد ملعون
1ـ حركت كاروان اسيران از كربلا
عمربن سعد ملعون روز يازدهم محرم سال 61 هـ .ق. تا ظهر در زمين كربلا ماند و بر كشتگان سپاه خود نماز خواند و آنان را به خاك سپرد؛ در حالي كه بدن امام حسين(عليه السلام) به همراه 72 تن از اصحاب گران قدرش بدون كفن برزمين گرم كربلا مانده بود. چون روز به نيمه رسيد، عمر بن سعد دستور داد تا اهل بيت امام حسين(عليه السلام) را بر شترها سوار كردند. حضرت زين-العابدين(عليه السلام) را در حالي که بيمار بود نيز با غل و زنجير بر اشتري سوار نمودند . هنگام حرکت کاروان اسرا از کنار قتلگاه، صداي شيون و گرية بانوان بلند شد که به يکباره غوغايي در کربلا به پا شد. حضرت زينب(سلام الله عليها) با چشمي خون فشان رو به بدن مطهر برادر كردند و فرمودند: «به فداي آنكس كه سپاهش روز دوشنبه غارت شد! به فداي آنكس كه ريسمان خيامش را قطع كردند! به فداي آنكس كه نه غايب است تا اميد بازگشتنش باشد و نه مجروح است كه اميد بهبودش باشد! به فداي آنكس كه جان من فداي او باد! به فداي آنكس كه با دلي اندوهناك و با لبي عطشان او را شهيد كردند! به فداي آنكس كه از محاسنش خون ميچكيد» . نكتة قابل توجه در اين فرمايش حضرت زينب(سلام الله عليها) آن است كه شهادت امام حسين(عليه السلام) و غارت خيمه هاي آن حضرت را روز دوشنبه بيان فرمودهاند در حالي كه بنا به گفتة تمام تاريخ نويسان روز عاشورا، روز جمعه يا شنبه بوده است. از اين رو بايد گفت که اين کلام بلند آن حضرت، به روز دوشنبهاي اشاره دارد كه غاصبان خلافت در سقيفة بني ساعده دور هم جمع شدند تا سنگ بناي انحراف و گم راهي ميليونها مسلمان را بگذارند؛ پس در همان جا واقعة كربلا را نيز كه ثمرة اين فتنة ننگين بود، طراحي نمودند و در حقيقت خنجري كه شمر ملعون در عصر عاشورا بر گلوي نازنين امام حسين(عليه السلام) قرار داد، غاصبان خلافت در سال 11 هـ .ق. آن را از غلاف بيرون آورده و براي كشتن امام حسين(عليه السلام) آماده كرده بودند. آنكه طرح بيعت شـورا فكـند خود همانجا طرح عاشورا فكند
2ـ برگزاري مجلس ابن زياد ملعون عمر بن سعد روز يازدهم محـرم به كوفه آمد و عبـيدالله بن زيـاد، بـابرگزاري مجلس باشكوهي، اذن عمومي داد تا مردم در مجلسش حاضر شوند. آن گاه سر مقدس امام حسين(عليه السلام) را مقابل او گذاشتند و او به آن نگاه و تبسم مينمود و با چوبي كه در دست داشت جسارت ميكرد. در اين هنگام زيد بن ارقم برخاست و در حاليكه ميگريست، فرياد زد: «چوبت را از لب و دندان حسين(عليه السلام) بردار كه من با چشم خود ديدم رسول خدا(صلي الله عليه و اله) لبان مبارك خويش را بر همين لب و دهان گذارده بود!» ابن زياد ملعون به او گفت: «اگر پيرمردي سالخورده نبودي و عقل خود را از دست نداده بودي، گردنت را ميزدم!» پس در اين هنگام زيد از جا برخاست و روانة خانهاش شد
دوازده محرّم الحرام
١ـ دفن شهداي كربلا
٢ـ ورود کاروان اسراي کربلا به كوفه ٣ـ شهادت امام سجاد(عليه السلام)
1ـ دفن شهداي كربلا
روز دوازدهم محرم سال 61 هـ .ق. عدهاي از قبيلة بنياسد براي دفن بدن مطهر امام حسين(عليه السلام) و اصحابشان به كربلا آمدند. اما از آنجا كه بدنها معمولاً سر نداشتند و بيشتر آنها بر اثر ضربات شمشير پاره پاره شده بود و قابل شناسايي نبودند، بني اسد متحير شده بودند. در اين هنگام امام سجاد(عليه السلام) به معجزة الهي تشريف آوردند و بدنها را يك به يك به آنان معرفي نمودند و خود آن حضرت نيز بدن مطهر پدر بزرگوارش را در حاليكه به شدت ميگريستند به خاك سپردند. سپس روي قبر مطهر چنين نوشتند: « هذا قبر الحسين بن علي بن ابي طالب الذّي قتلوه عطشاناً غريباً».
2ـ ورود کاروان اسراي کربلا به كوفه
در صبح روز دوازدهم محرم سال 61 هـ .ق. كاروان اُسراي اهل بيت(عليهم السلام) وارد كوفه شدند. سرهاي مقدس شهدا را در جلوي محملها حركت ميدادند تا اينكه اين كاروان را در تمام كوچه و بازارهاي شهر گرداندند. راوي در بيان گوشهاي از اين جريان، چنين ميگـويد: «ديـدم مـردم كوفه به كودكان گرسنهاي كه در محملها نشسته بودند، نان و خرما ميدادند كه در اين اثنا حضرت ام كلثوم(سلام الله عليها) با مشاهدة اين رفتار، فرياد برآوردند: «اي مردم كوفه! صدقه بر ما خاندان حرام است!»؛ و نان و خرما را از دست كودكان ميگرفتند و پس ميدادند. صداي شيون و گرية مرد و زن بلند شده بود كه دوباره حضرت ام كلثوم(سلام الله عليها) فرمودند: «اي مردم كوفه! مردانتان ما را ميكشند و زنانتان به حال ما ميگريند؟! ميان ما و شما، خدا در روز قيامت داوري ميكند.» در اين هنگام حضرت زينب(سلام الله عليها)، حضرت فاطمه صغري(سلام الله عليها)، حضرت امكلثوم (سلام الله عليها) و امام زينالعابدين(عليه السلام) هر كدام خطبههاي جداگانهاي ايراد فرمودند كه در اين خطبهها، علاوه بر بيان فضايل اهل بيت(عليهم السلام)، مظلوميت امام حسين(عليه السلام) و اصحابشان و بيوفايي و بيعت شكني مردم كوفه را يادآور شده و به افشاگري دستگاه حكومت يزيد پرداخته شده است. 3ـ شهادت امام سجاد(عليه السلام)
بنا بر روايتي شهادت امام سجاد(عليه السلام) در روز دوازدهم محرم سال 94 هـ . ق. در 57 سالگي واقع شد. حضرت زينالعابدين(عليه السلام) در دوران خفقان و مظلوميت شيعه به سر ميبردند؛ از اين رو مجال حضور فعال درجامعه را نداشتند. با وجود اين اوضاع و احوال، به نشر احكام و مسايل دين اسلام به هر نحو ممكن ميپرداختند. از آن جمله بسياري از مسايل مهم اعتقادي، اخلاقي و اجتماعي و ... را در قالب دعا براي شيعيان بيان ميفرمودند. مدت امامت آن بزرگوار 34 سال بود كه سرانجام به دست وليدبن عبدالملك مسموم شدند و به شهادت رسيدند و پيكر پاكشان در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد .
سیزده محرّم الحرام
١ـ اسراي اهل بيت(عليهم السلام) در مجلس ابن زياد
٢ـ نامه عبيدالله بن زياد به يزيد ٣ـ شهادت عبدالله بن عفيف
1ـ اسراي اهل بيت(عليهم السلام) در مجلس ابن زياد
در روز سيزدهم محرم سال 61 هـ .ق. بعد از آنكه سرهاي مقدس شهداي كربلا را به همراه اسراي اهل بيت(عليهم السلام) در شهر كوفه گرداندند، اهل بيت امام حسين(عليهم السلام) را وارد دارالامارة ابن زياد كردند. آن ملعون دستور داد تا سر مقدس اباعبدالله الحسين(عليهم السلام) را پيش رويش قرار دهند؛ آن گاه زنان و كودكان آن حضرت را به همراه امام سجاد(عليهم السلام) در حاليكه با طناب بسته بودند، وارد مجلس او نمودند و در برابر آن ملعون ايستاده نگاه داشتند. نقل شده است كه حضرت زينب(سلام الله عليها) به صورت ناشناس و در حالي كه لباسهاي كهنهاي دربر داشتند، وارد مجلس شدند و گوشهاي از قصر در كنار زنان نشستند. ابن زياد سؤال كرد: «اين كه بود در آنجا با گروهي از زنان نشست؟!» حضرت زينب(سلام الله عليها) پاسخ ندادند. ابن زياد براي بار دوم و سوم سؤال خود را تكرار كرد. تا اينكه يكي از كنيزان گفت: «اين بانو دختر فاطمه(سلام الله عليها)، دختر رسول خداست». ابن زياد روي به جانب حضرت زينب(سلام الله عليها) نمود و گفت: «خداي را سپاس كه شما را رسوا كرد و كشت! و گفتههاي شما نادرست از كار درآمد!» حضرت زينب(سلام الله عليها) فرمودند: «خداي را سپاس كه ما را به پيامبر خود، حضرت محمد(صلي الله عليه و اله) گرامي داشت و از پليديها پاك گردانيد. فاسق، رسوا ميشود و نابكار دروغ ميگويد و چنين فردي، ما نيستيم بلكه ديگري است». ابن زياد ملعون گفت: «كار خدا را با برادر و اهل بيت خود چگونه ديدي؟!» حضرت زينب(سلام الله عليها) فرمود: «چيزي جز نيكي و زيبايي از جانب خداوند نديدم. آنان گروهي بودند كه خداوند شهادت را بر ايشان مقدّر فرموده بود كه به سوي جايگاه ابدي خويش شتافتند و در آن آرميدند». عبيدالله بن زياد از پاسخهاي كوبندة آن حضرت بسيار خشمگين شد و تصميم به قتل ايشان گرفت ولي عمر بن حريث گفت: «او زن است و زن را بر سخنش ملامت نمي كنند». هم چنين در برابر جوابهاي كوبندة حضرت سجاد(عليه السلام) ارادة قتل آن حضرت را نمود كه با وساطت حضرت زينب(سلام الله عليها) از قصد پليدش منصرف شد . پس از برگزاري اين مجلس شوم، عبيدالله دستور داد تا اهل بيت امام حسين (عليهم السلام) را در زندان كوفه نگه دارند و نيز قاصدان خبر قتل امام حسين(عليه السلام) را در همه جا منتشر كنند .
2ـ نامة عبيدالله بن زياد به يزيد
در روز سيزدهم محرم سال 61 هـ .ق. عبيدالله به يزيد نامهاي نوشت و او را از شهادت امام حسين(عليه السلام) و اهل بيت آن حضرت با خبر ساخت. چون نامه به دست يزيد رسيد و از مضمون آن آگاه شد، در جواب نوشت تا سر مقدّس امام حسين (عليه السلام) و ساير شهدا را به همراه اسيران به سمت شام بفرستد.
3ـ شهادت عبدالله بن عفيف
عبدالله بن عفيف ازدي يکي از اصحاب بزرگوار اميرمؤمنان (عليه السلام) بود كه در جنگهاي جمل و صفين در ركاب آن حضرت جنگيد و دو چشم خويش را از دست داد و از آن پس مدام به عبادت مشغول بود. او در سيزدهم محرّم الحرام سال 61 هـ .ق. به دستور عبيدالله بن زياد به شهادت رسيد. جريان شهادت عبدالله بن عفيف چنين بود: او در مسجد كوفه حاضر بود و سخنان عبيدالله بن زياد را گوش ميكرد. آن گاه كه ابن زياد گفت: «حمد خدايي را كه حق و اهل حق و حقيقت را پيروز كرد و يزيد و پيروانش را نصرت داد و كذّاب پسر كذّاب را بكشت!!»، او با تمام شجاعت و دليري از جا برخاست و گفت: «اي پسر مرجانه! كذّاب تويي و پدرت و آنكس كه تو و پدرت را بر اين جايگاه و سِمَت قرار داد. اي دشمن خدا! فرزندان پيامبر(صلي الله عليه و اله) را از دم شمشير ميگذراني و اين چنين جسورانه بر منبر مؤمنان سخن ميگويي؟! عبيدالله بن زياد كه انتظار چنين پيشآمدي را نداشت با شدت عصبانيت فرياد زد: «او را نزد من بياوريد». مأموران از هر طرف هجوم آوردند تا او را بگيرند اما حمايت شديد افراد قبيلة عبدالله بن عفيف آنان را ناكام گذاشت. شب هنگام مأموران پليد ابن زياد به خانه او ريختند و آن بزرگوار را از خانه خارج كردند و با ضربات شمشير به شهادت رساندند. آنگاه ابن زياد ملعون دستور داد تا سر از بدنش جدا کرده، بدنش را در كوفه به دار آويزند
پانزده محرّم الحرام
ورود نمايندگان طايفة «نَخَع» به مدينه و پذيرش دين اسلام
رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و اله) در مدت 23 سال در مكه و مدينه مردم را به دين مبين اسلام دعوت مينمودند و از شرك، بتپرستي و كفر باز ميداشتند. در اين مدت بسياري از طايفههاي شبه جزيرة عربستان با ميل و رغبت باطني خويش، دين اسلام را پذيرا مي شدند و خود را از گمراهي رهايي ميبخشيدند. بنابر نقل تاريخ نويسان، آخرين گروهي كه بر پيامبرخدا وارد شدند و اسلام اختيار نمودند، طايفة «نَخَع» بود. از اين طايفه، حدود دويست تن در پانزدهم محرم سال 11 هـ .ق. وارد مدينه شده، به محضر رسول خدا(صلي الله عليه و اله) رسيدند و با آن حضرت بيعت نمودند و به دين مبين اسلام گرويدند. بعدها نيز مردان اين قبيله در حمايت از خاندان پيامبر(صلي الله عليه و اله) فداكاريهاي فراواني کردند.
19 محرّم الحرام
حركت كاروان اسيران كربلا از كوفه به طرف شام
يزيد ملعون در جواب نامة عبيدالله بن زياد به او دستور داد تا كاروان اُسراي كربلا را به همراه سرهاي مطهر شهدا به شام بفرستد.از اين رو در روز نوزدهم محرم سال 61 هـ .ق. اين كاروان از كوفه به طرف شام حركت كرد. البته برخي نقل كردهانـد كه ابن زياد زن هاي غير هاشميه در كاروان اُسرا را با شفاعت اقوامشان آزاد کرد و فقط زنهاي هاشميه براي اسارت به شام برده شدند
20 محرّم الحرام
مراسم عروسي حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها)
بنا بر قول مشهور شب بيست و يكم محرم سال دوم هجري شب عروسي زينت زنان بهشت، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و اميرمؤمنان علي(عليه السلام) است. در روايتي از امام صادق(عليه السلام) آمده است كه: «اگر خداوند متعال، علي(عليه السلام) را براي زهرا (سلام الله عليها) نميآفريد، در سراسر زمين از آدم گرفته تا انسانهاي بعدي، همسر و همتايي براي حضرت فاطمه(سلام الله عليها) وجود نداشت». در مورد جريان اين مراسم چنين نقل شده است كه در اين شب، پيامبر اكرم(صلي الله عليه و اله) پارچه اي طلبيدند و بر پشت استر خود كه «شهبا» نام داشت، افكندند و به حضرت فاطمه(سلام الله عليها) فرمودند: «بر آن سوار شو» پس فاطمه سوار شد. سلمان فارسي، صحابي بزرگ پيامبر (صلي الله عليه و اله) ، زمام استر را گرفت و رسول خدا در پشت سر حركت ميكردند. در مسير راه جبرئيل و ميكائيل با هفتاد هزار فرشته حضرت زهرا(سلام الله عليها) را همراهي ميكردند و تكبير ميگفتند. رسول خدا (صلي الله عليه و اله) نيز تكبير ميگفت، و به اين ترتيب تكبيرگفتن در عروسيها سنت گرديد. پس از آنكه پيامبر(صلي الله عليه و اله) آن¬ها را تا خانه زفاف بدرقه نمودند، در آن خانه براي آن دو بزرگوار دعا كردند و سپس از خانه بيرون آمدند .
25 محرّم الحرام
١ـ شهادت سيّد الساجدين علي بن الحسين(عليهما السلام)
٢ـ قتل «محمد امين» به دستور برادرش «مأمون»
1ـ شهادت سيّد الساجدين علي بن الحسين(عليهما السلام) بنا بر روايت مشهور امام سجاد(عليه السلام) در 25 محرّم الحرام سال 94 هـ .ق. به شهادت رسيدند. آن حضرت پس از گذراندن عمري پر بركت كه در يكي از حساسترين دورههاي تاريخ اسلام واقع شد، ويژگيهاي مهمي در بين مردم داشتند؛ زيرا فضايل و مكارم اخلاقي آن حضرت در هر مجلس و محفلي بيان ميشد و امام در دلها و عواطف مردم جا گرفته بود. اين وضع بر امويان بسيار سخت بود و آنها را ميرنجاند و از همه كس بيشتر وليد بن عبدالملك، كينة امام را در دل داشت كه بارها ميگفت: «من تا وقتي علي بن الحسين(عليه السلام) در دنيا باشد راحت نيستم». از اين رو وقتي وليد زمام سلطنت را به دست گرفت، مصمم شد امام را مسموم كند؛ لذا زهر كشندهاي براي كارگزارش در مدينه فرستاد و به او دستور داد تا آن را به امام بخوراند و آن نانجيب نيز دستور وليد ملعون را عملي كرد. زهر در بدن نازنين امام كارگر شد و بدين صورت حضرت سيد الساجدين، علي بن الحسين(سلام الله عليها) در 57 سالگي در مدينة طيبه به شهادت رسيدند. از پيكر پاك امام سجاد(عليه السلام) در شهر مدينه تشييع بينظيري شد. تودههاي مردم از مناطق مختلف بر جنازة آن حضرت حاضر شدند و همگي با دلهاي پريشان و شكسته در هالهاي از اشك با امام مظلوم خويش وداع كردند. امام باقر(عليه السلام) بدن مطهر پدر گراميشان را در قبرستان بقيع در كنار قبر عمويشان حضرت مجتبي(عليه السلام) به خاك سپردند .
2ـ قتل «محمد امين» به دستور برادرش «مأمون»
هارون الرشيد در زمان حيات خود، پسر خويش محمد امين را كه مادرش زبيده بود، جانشين خويش قرار داد و پسر ديگرش عبدالله مأمون را كه بزرگتر از امين بود، وليعهد امين قرار داد. پس از مرگ هارون، امين به مدت پنج سال خلافت كرد و برادرش را از وليعهدي خلع نمود. مأمون كه در خراسان امارت داشت به كمك ايرانيان بر ضد برادرش قيام كرد و سرانجام طاهر بن حسين ذواليمينين را با سپاهي عظيم به بغداد فرستاد و در جنگي كه بين دو سپاه مأمون و امين در گرفت، سپاه امين شكست خورد و طاهر، فرماندة سپاه مأمون، در 25 محرم سال 198 هـ .ق. امين را كشت و سرش را به مرو منتقل كرد و بدين گونه خلافت عباسي به مأمون منتقل شد .
26محرّم الحرام
١ـ شهادت علي بن الحسن المثلث
٢ـ محاصرة شهر مكه و سنگ باران كعبه توسط سپاه يزيد
1ـ شهادت علي بن الحسن المثلث
در بيست و ششم محرم سال 146 هـ .ق. علي بن حسن بن حسن بن حسن بن علي (عليه السلام) در 45 سالگي در زندان منصور كه در آن روز و شب تشخيص داده نميشد، در حاليكه غل و زنجير بر دست و پاي مباركش بود به درجة والاي شهادت نايل شد .
2ـ محاصرة شهر مكه و سنگ باران كعبه توسط سپاه يزيد
بعد از شهادت سيد الشهداء(عليه السلام) و يارانشان در كربلا و اسارت اهل بيت آن حضرت چهرة يزيد بن معاويه بيش از پيش براي همة مسلمانان بي اعتبار و بيمقدار شد و همچنين فساد و بيبندوباري دربار يزيد، مردم را به شورش بر ضد حكومت يزيد واداشت. به همين علت شورشهايي بر ضد يزيد در سال 63 هـ .ق. در حجاز به وجود آمد كه از آن جمله اهالي مكه اقدام به مخالفت علني و درگيري مسلحانه با سپاهيان و عاملان يزيد در آن شهر كردند و توانستند مكه را از دست عامل يزيد بيرون آورند. پس از انتشار اين خبر، سپاهيان شام به مكه هجوم بردند و در 26 محرم سال 64 هـ .ق. آن شهر را محاصره نمودند و بر اهالي آن بسيار سخت گرفتند. آنها بر بلنديهاي اطراف مكه، منجنيقهاي بزرگي نصيب كرده بودند و به وسيلة آنها مكه را سنگباران ميكردند. مردم شهر به مسجدالحرام پناه بردند ولي حَصين بن نُمِير دستور داد تا مسجدالحرام و كعبه را نيز نشانه گيرند و اين محاصره و تهاجم به مکه تا 45 روز ادامه داشت .
28محرم الحرام
١ـ رحلت حذيفة بن يمان
٢ـ ورود كاروان اسراي اهل بيت(عليهم السلام) به بعلبك ٣ـ تبعيد امام جواد(عليه السلام) به بغداد
1ـ رحلت حُذيفة بن يمان
حذيفة بن يمان يكي از اصحـاب بـزرگوار رسول گـرامي اسـلام و از خواص اميرمؤمنان علي(عليه السلام) بود. حذيفه يكي از هفت نفري بود كه بر جنازة مطهر حضرت صديقة طاهره، فاطمة زهرا (سلام الله عليها) نماز خواند. در جريان توطئة قتلي كه منافقان پس از واقعة غديرخم چيدند و ميخواستند در بازگشت از غديرخم در مسير راهي كه از ميان كوه ميگذشت شتر پيامبر(صلي الله عليه و اله) را بترسانند تا برمد و حضرت به دره سقوط كند، كه جبرئيل اين نقشه را به اطلاع رسول خدا(صلي الله عليه و اله) رسانيد. پيامبر(صلي الله عليه و اله) چون به محل مورد نظر رسيد، منافقان با چهرههاي بسته هر كدام ظرفي كه داخل آن پر از سنگ ريزه بود، رها كردند و شروع به سر و صدا و فرياد نمودند؛ اما عمار، مهار ناقة رسول خدا را محكم گرفته و حذيفه هم در كنار آن حضرت بود كه سرانجام توطئة پليد آن منافقان كور دل نقش بر آب شد. پيامبر اكرم منافقان را يك به يك به جناب حُذيفه معرفي نمود كه آنها عبارت بودند از: ابوبكر، عمر، عثمان، ابوعبيده، معاذ بن جبل، سالم، معاويه، عمروبنالعاص، طلحه، سعدبن ابي وقاص، عبدالرحمن بن عوف، ابوموسي اشعري، مغيرة بن شعبه و ابوهريره، كه حذيفه همه را به خاطر سپرد و به همين دليل غاصبان خـلافت بعد از آن واقعه از حذيفه ميترسيدند كه مبادا آنها را به مردم معرفي كند . حذيفه سالها والي مداين بود و چهل روز پس از آنكه اميرمؤمنان علي(عليه السلام) به خلافت رسيدند، در آنجا رحلت فرمود و به خاك سپرده شد. او قبل از رحلت به دو فرزندش، صفوان و سعيد، وصيت كرد كه هميشه ملازم اميرمؤمنان(عليه السلام) باشند و ايشان هم به وصيت پدر عمل نمودند تا در جنگ صفين به شهادت رسيدند .
2ـ ورود كاروان اسراي اهل بيت(عليهم السلام) به بعلبك بنا بر نقلي، كاروان اسراي اهل بيت(عليهم السلام) در بيست و هشتم محرم سال 61 هـ .ق. در مسير شام وارد شهر بعلبك شدند كه مردم جاهل اين شهر به استقبال نيزهداران و مأموران حكومتي رفتند و از آنان پذيرايي مفصلي نمودند. حضرت امّ كلثوم(سلام الله عليها) با ديدن اين منظره در حق آنان نفرين كردند . 3ـ تبعيد امام جواد(عليه السلام) به بغداد در 28 محرم سال 220 هـ .ق. امام جواد(عليه السلام) به دستور معتصم از مدينه به بغداد تبعيد شد .
معتصم براي اينکه امام جواد (عليه السلام)را بيشتر زير نظر داشته باشد و ارتباطات شيعيان را با آن حضرت کنترل و محدود کند، دستور داد تا امام از مدينه به بغداد هجرت نمايد.