نودمین بخش از کتاب "صدام از این جا عبور کرد"

چگونه چلبی بیل کلینتون را درگیر مساله عراق کرد؟

چگونه چلبی بیل کلینتون را درگیر مساله عراق کرد؟
جمعه 24 مهر 1394 - 18:34

احمد چلبی می گوید: کلینتون معتقد بود که مشکلات عراق به ارث رسیده از زمان ریاست جمهوری بوش پدر است و می خواست که از آن خلاص شود.

به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم به نقل از دیپلماسی ایرانی ،  خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است.
 

کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد.
اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار هنوز کنه بسیاری از مسائل غامض باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود.
کتاب "عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد" از جمله کتاب هایی است که تلاش دارد از چهار زاویه بر بخش هایی از دوران تاریک رژیم بعث و پس از آن نوری بتاباند و حقایقی را بر ملا کند. این کتاب که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده در حقیقت مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقی است که هر کدام از دیدگاه خود به توصیف تاریخ عراق در دوران مسئولیتشان پرداخته اند. دیپلماسی ایرانی در چارچوب سلسله مصاحبه ها و مطالبی که هر هفته منتشر می کند، این بار به سراغ این کتاب رفته است که در این جا نودمین بخش آن را می خوانید:

بعد از انتخاب بیل کلینتون برای ریاست جمهوری ایالات متحده، پرونده عراق را در زمان او چگونه دنبال کردید، چگونه امریکایی ها برای سرنگونی حکومت صدام حسین قانع شدند؟

انتخابات امریکا کمتر از دو هفته بعد از کنفرانس صلاح الدین برگزار شد. بوش پدر در انتخابات برای دور دوم ریاست جمهوری اش در اواخر 1992 شکست خورد و کلینتون پیروز شد. او در دوره اول ریاست جمهوری اش برنامه خود را بر بر امور داخلی متمرکز کرد، در آن موقع برنامه بیمه عمومی را داشت که به همراه همسرش، هیلاری بر آن متمرکز بود. کلینتون معتقد بود که مشکلات عراق به ارث رسیده از زمان ریاست جمهوری بوش پدر است و می خواست که از آن خلاص شود. در آن دوره، کلینتون حرفی زده بود که آن را لغزش زبانی می دانست که ما از آن استفاده کردیم، گفته بود: «اگر انسانی هدایت شود ما با او دست می دهیم.» کلینتون در این جا از صدام حرف می زد، و گفته بود: «انسان می تواند هدایت شود حتی اگر در بستر مرگ باشد.» و حرفش این گونه تفسیر شد که می خواهد با صدام به تفاهم برسد. برای من، وسیله دسترسی به کلینتون مارتین ایندیک بود، (مشاور او در امور خاورمیانه در شورای امنیت ملی) او از یهودی های صهیونیست استرالیایی است که در سال 1984 به امریکا آمده بود، و مرکز واشنگتن برای سیاست های خاور نزدیک را تاسیس کرده بود. در اواسط دهه هشتاد وقتی که مارتین ایندیک در دهه هشتاد این مرکز را تاسیس می کرد، سفرهایی را به خاورمیانه انجام داد با مجموعه ای از کسانی که به مرکزش کمک مالی می رساندند، دیدار کرد. خیلی توجه داشت که با مسئولان و افرادی که افکار و نظراتی درباره خاورمیانه دارند، به خصوص با اعراب دیدار کند. در آن دوره من در امان بودم، رئیس شورای اداری بانک البتراء بودم، و برای یک جشن عروسی به واشنگتن دعوت شده بودم، ایندیک هم آمد، و مرا به او معرفی کردند. به او و افرادی که با او بودند احترام گذاشتم، و وقتی که از منطقه دیدن کرد به او کمک کردیم و کارهایش را تسهیل کردیم. با هم در امان دیدار کردیم و دیدارها تکرار شدند. او مشاور کلینتون در انتخابات بود، و وقتی که کلینتون رئیس جمهور شد ایندیک را به سمت مشاور خود در امور خاورمیانه در شورای امنیت ملی منصوب کرد. وقتی بوش آمد زلمای خلیلزاد را به جای او منصوب کرد. در شورای امنیت ملی مشاورانی برای رئیس جمهور برای مناطق مختلف وجود دارد، اما از هم مهمتر مسئول امور خاورمیانه بود، و دستور العمل او فرایند صلح خاورمیانه بود.

کلینتون توجه زیادی به سیاست نمی کرد. من یک بار با او تماس گرفتم و از او درباره پیشنهاد بخشش برای کسی که هدایت می شود، پرسیدم. گفتم: «آیا می خواهید با صدام آشتی کنید؟» گفت: «نه.» به او گفتم: «خوب، پس باید برای ما به سرعت کاری کنید.» گفت: «چه می خواهید؟» گفتم: «ما با جیمز بیکر دیدار کردیم، و می خواهیم هیئتی از کنگره ملی عراق با مسئولان امریکایی دیدار کند، حداقل با وزیر امور خارجه، وارن کریستوفر.» گفت: «بسیار خوب.» گفتم: «می خواهم این دیدار در یک صد روز اول آغاز دوران ریاست جمهوری شما باشد.» توافق کردیم و در ماه چهارم از سال 1993 از امریکا دیدن کردیم. من جزء هیئت نبودم، اما برای سفر ترتیبی دادم و از آن برای جمع کردن همه مردم استفاده کردم. شش نفر را دور هم جمع کردیم: سید محمد بحرالعلوم، مسعود بارزانی، حسن النقیب، جلال طالبانی، صلاح الشیخلی و یک نفر دیگر که الآن اسمش را یادم نیست. برای سفر برنامه ای تعیین کردیم. و قبل از سفر اعضای هیئت به واشنگتن سفر کردم.

من به اعضای کنگره می گفتم: «از شما می خواهم که موضوع محاکمه صدام را مطرح و پیگیری کنید. شما گزارش دادستان ارتش امریکا درباره جنایت های جنگی که صدام در کویت مرتکب شد را در اختیار دارید، آن را منتشر کنید.» دو روز پیششان نبودم، بعدش گفتند که منتشر شد. بعد گفتم یک چیز دیگر هم از شما می خواهم، این که بگویید امریکا به محاکمه صدام اصرار دارد. گفتند بسیار خوب. هیئت به واشنگتن آمد، و کریستوفر با آنها دیدار کرد، و به آنها گفت که ایالات متحده طرح تشکیل کیمته ای در سازمان ملل برای نظارت بر جنایت هایی که صدام علیه بشریت مرتکب شده است را تایید می کند، و در این کمیته نیز به ادله ها توجه می کند. آن گاه فهمیدم آن چه می خواهم حاصل شده است.
این در آوریل سال 1993 بود، و تحول خطرناکی بود که انتظار داشتیم این امکان را برای ما به وجود آورد که با دولت کلینتون وارد مرحله جدیدی شویم، و کاری کنیم آنها به این قضیه پایبند شوند. و عملا هم برای این کار کمک کردیم.
بعد از آن، هیئت با مشاور امنیت ملی رئیس جمهور کلینتون، آنتونی لینک دیدار کرد و سپس با ال گور، معاون رئیس جمهوری امریکا ملاقات کرد. ما برنامه ای را برای هیئت تدارک دیدیم که با ال گور مطرح کند که درباره محیط زیستی بود که صدام در اهوار عراق در منطقه جنوب نابود کرده بود، با توجه به این که ال گور توجه زیادی به محیط زیست داشت. که این کار هم انجام شد.

 

پربیننده ترین خبرها