به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم به نقل از دیپلماسی ایرانی: اسرائیل و مواضع آن در مقابل جمهوری اسلامی ایران همواره در دوران مذاکرات هسته ای از اهمیت زیادی برخوردار بوده است. با این حال به نظر می رسد که با دستیابی به توافق هسته ای و از دست رفتن کمپین بین المللی علیه توافق، رژیم اسرائیل دیگر فاقد استراتژی لازم در مقابل ایران است.
برای بیش از شش سال استراتژی بنیامین نتانیاهو در مقابل ایران روشن بود. نتانیاهو به خوبی توانسته بود آمریکا را متقاعد به استفاده از ابزارهای فشار کند. پافشاری بر تحریم های اقتصادی، انزوای دیپلماتیک ایران و تهدید نظامی گزینه هایی بود که اسرائیل با انتخاب آنها ایران را بر سر دو راهی حفظ بقا و یا حفظ برنامه هسته ای خود قرار داده بود. با آگاهی از این مهم که اوباما با این استراتژی مخالفت خواهد کرد، نتانیاهو با اقداماتی همچون تعلیق ده ماهه شهرک سازی و آزادی حدود 78 فلسطینی تلاش کرد که تمرکز آمریکا را به موضوع ایران هدایت و آن را به پیگیری استراتژی خود ترغیب کند. همزمان نتانیاهو با اتخاذ سیاستی حداقلی در سوریه از درگیری در این بحران اجتناب کرد تا بتواند استراتژی خود در قبال ایران را پیش ببرد.
این استراتژی در اوایل سال 2013 به اوج خود رسید. اسرائیل از هرگونه درگیری در جبهه های دیگر و تمرکز بر سایر حوزه ها اجتناب می کرد و همزمان ایران نیز به تدریج فشار اقتصادی را احساس می کرد، اما با انتخاب مجدد اوباما به ریاست جمهوری آمریکا نشانه های فروپاشی این استراتژی به تدریج روشن شد. با آشکار شدن مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا مشخص گردید که آمریکا از خط قرمز لغو کلیه برنامه های هسته ای ایران عدول کرده و به مدیریت و کنترل آن رضایت داده است. هم اکنون در مقابل پایان دادن دائمی و سریع سیاست های قهری آمریکا، ایران متعهد شده است که محدودیت هایی موقت را بر برنامه غنی سازی خود اعمال کند. در طی چند ماه تحریم های مربوط به موضوع هسته ای لغو یا تعلیق خواهند شد و ایران به عنوان یکی از کشورهای ذینفع منطقه در مسائلی همچون موضوع سوریه نگریسته خواهد شد. برجام نشان دهنده پایان استراتژی اسرائیل در مقابل ایران است.
سیاست های فعلی اسرائیل در مقابل ایران به خوبی نشان از عدم وجود یک استراتژی مشخص در دستگاه سیاسی این کشور دارد. نخست اینکه، اسرائیل از ۱+۵ می خواهد که توافق را هر چه سختگیرانه تر اجرایی کنند و معتقد است که تنها جریمه ای که برای عدم عمل ایران به تعهدات خود باید لحاظ شود، بازگشت کامل تحریم ها است. از سوی دیگر اسرائیل این بیم را دارد که آمریکا از ترس نابودی کامل توافق، موارد عدم تعهد ایران را مخفی کند. دوم اینکه اسرائیل خواهان درک دقیق برداشت دولت اوباما از نکات ظریف توافق است. عدم تمایل آمریکا به واکنش نشان دادن به آزمایش موشکی اخیر ایران و وضعیت چهار آمریکایی بازداشت شده در ایران برای اسرائیل نگران کننده است. و سرانجام اینکه اسرائیل درصدد است که اختلافات خود با متحد دیرین خود را بهبود ببخشد و در آخرین سال ریاست جمهوری روابط مثبتی را میان طرفین برقرار کند.
به نظر می رسد که این رویکرد جدید نمی تواند به موفقیت ختم شود. این رویکرد برخلاف استراتژی قبلی، علیه ایران نیست بلکه بیشتر در راستای تنظیم روابط با آمریکا تنظیم شده است. اما متحد قدیمی اسرائیل هم اکنون نگاه تازه ای به ایران دارد و آن را نه تنها مشکل ساز نمی داند بلکه فاکتوری در راستای حل مشکلات می بیند. ماهیت موقت محدودیت های هسته ای ایران سرانجام می تواند این کشور را تبدیل به کشوری در آستانه توان هسته ای قرار دهد، اگرچه گزینه نظامی همچنان برای اسرائیل پابرجا خواهد ماند، اما به لحاظ دیپلماتیک این گزینه هزینه بسیاری را بر اسرائیل تحمیل می کند.
اگرچه اجرائی شدن توافق می تواند نقطه گریز هسته ای ایران را طولانی تر کند، اما توانایی اقدام ایران را در منطقه بالا می برد. اسرائیل مدعی است که با سرریز شدن پول های بلوکه شده به ایران، این کشور کمک های خود را برای تقویت نظامی حزب الله افزایش خواهد داد. بعلاوه توافق می تواند جسارت ایران را در منطقه بیشتر کند. با این حال اسرائیل همچنان در پی یافتن استراتژی است که متناسب با برجام و شرایط آن باشد.
در اینجا سوالی که مطرح می شود این است که استراتژی اسرائیل در مقابل ایران در دوران پس از برجام چگونه باید باشد؟ نخست، اسرائیل می تواند ایران را تحریک به تخطی از تعهدات خود کند. برخلاف آمریکا، اسرائیل یکی از طرفین توافق نیست، بنابراین هر اقدامی که انجام بدهد به منزله تخطی از توافق بین المللی قلمداد نمی شود. در مقام عمل، تلاش در جهت خرابکاری های سایبری و مخفیانه در زیرساخت های هسته ای ایران کار دشواری نیست. از سوی دیگر، اسرائیل می تواند به برجسته کردن دعاوی امارات متحده عربی و سخنان سفیر آن در آمریکا مبنی بر لزوم شناسایی حقوق مشابه برای کشورش بپردازد. تخطی ایران از تعهدات خود می تواند منجر به برهم خوردن برجام شود و یا در حالتی حداقلی می تواند فضای دیپلماتیک بیشتری را برای اقدام مستقیم اسرائیل تامین کند.
دوم اینکه، اسرائیل باید از فضای دیپلماتیک برای اتخاذ یک استراتژی تهاجمی تر برای مقابله با نایبان ایران در منطقه، یعنی حزب الله لبنان و بشار اسد در سوریه قبل از این که با لغو تحریم ها پول های بلوکه شده وارد ایران شود، استفاده کند. به نظر می رسد که این رویکرد حمایت کاخ سفید را نیز در بر دارد. تل آویو می تواند با موضع گیری قاطع نشان بدهد که هر اقدام نظامی از سوی حزب الله - شامل پرتاب راکت، شلیک به گشت های نظامی و مین گذاری در مرز اسرائیل- با واکنشی به مراتب شدیدتر از آنچه که در این شش سال از اسرائیل دیده شده مواجه خواهد شد.
اتخاذ استراتژی پیش گفته می تواند نگاه اسرائیل به جنگ سوریه را نیز تحت الشعاع قرار بدهد. بر اساس این استدلال، جنگ سوریه به مثابه جنگی نگریسته می شود که می تواند توانمندی های ایران را کاهش دهد. از طرف دیگر این استراتژی می تواند کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس را که از بهبود روابط ایران و آمریکا ناخشنود هستند، به سوی اسرائیل متمایل کند. در دوران پس از برجام استراتژی اسرائیل باید به سوی حمایت از دشمنان ایران متمایل شود.
سوم اینکه اسرائیل باید به نهادسازی برای همکاری های اجرائی خود با کنگره آمریکا بپردازد. اسرائیل باید با احیای کمیته امنیتی مشترک کنست و کنگره آمریکا، آن را بر اجرای برجام متمرکز کند. این نهاد می تواند مرجعی برای همکاری میان دو متحد در خصوص ایران و توافق هسته ای باشد.
در مجموع می توان گفت که جای هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد که برجام به موقعیت استراتژیک اسرائیل لطمات جدی وارد کرده است. در این شرایط، اسرائیل باید این واقعیت را بپذیرد که وضعیت قبلی دیگر قابل بازگشت نیست. اسرائیل هم اکنون باید گام های فعالانه تری بردارد تا عواقب توافق را تعدیل کند. زمان آن فرا رسیده که اسرائیل دست به کار نوشتن استراتژی جدید در مقابل ایران شود.