سامرائی شده‌ام، راهِ گدایی بلدم...

سامرائی شده‌ام، راهِ گدایی بلدم...
جمعه 19 آذر 1395 - 00:55

یازده بار جهان، گوشۀ زندان، کم نیست

کنج زندان بلا گریۀ باران کم نیست

 

سامرائی شده ام، راه گدایی بلدم

لقمه نانی بده، از دست شما، نان کم نیست

 

قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند

بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست

 

یازده بار به جای تو به مشهد رفتم

بپذیرش، به خدا حج فقیران کم نیست

 

زخم دندان تو و جام پر از خون آبه

ماجرایی است که در ایل تو چندان کم نیست

 

بوسۀ جام به لب های تو یعنی این بار

خیزران نیست، ولی روضه ی دندان کم نیست

 

از همان دم پسر کوچکتان باران شد

تا همین لحظه که خون گریه ی باران کم نیست

 

در بقیعِ حرمت، با دل خون می گفتم

که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست؟

 

 

*** سید حمید رضا برقعی ***

دسته بندی ها :

پربیننده ترین خبرها