العالم - ایران / سیاسی
شرق در گفتگو با علی جنتی نوشت: سال ۸۴ وارد ستادهای آقای هاشمی میشوید، اما بعد شما بهعنوان معاون سیاسی وزارت کشور توسط آقای پورمحمدی معرفی میشوید. ابایی از کارکردن در دولت احمدینژاد نداشتید؟
خیر، برای اینکه برای من اصل نظام مطرح بود. با اینکه آقای احمدینژاد را اصلا قبول نداشتم و رقیب آقای هاشمی بود ولی چون آقای پورمحمدی که از دوستان قدیمی دوران تحصیل من بود از من خواست کمک کنم، من پذیرفتم. ایشان هم با آقای احمدینژاد هماهنگ کرده بود. احمدینژاد، بهطور نسبی من را میشناخت ولی وقتی حکم من را صادر کردند و جلسه معارفه برگزار شد، بعدها شنیدم که آقای احمدینژاد از همان موقع به آقای پورمحمدی فشار آورده بود که باید او را تغییر دهید. به ایشان گفته بودند کسی معاون سیاسی وزارت کشور شده که در ستاد آقای هاشمی بوده است! از همان زمان فشار آوردند که من را بردارند. آقای پورمحمدی هم مقاومت میکرد و به احمدینژاد گفته بود من با موافقت شما او را منصوب کردم و با آبروی افراد بازی نمیکنم و ایشان باید حضورش ادامه پیدا کند! بنابراین ایشان تا یک سال مقاومت کرد.
در بحث چینش نیرو در استانها، چقدر توانستید بر اعتدالیشدن نیروها تأثیر بگذارید؟
خیلی کم، برای اینکه آقای احمدینژاد نهتنها در استانداریها و فرمانداریها دخالت میکرد، بلکه برخی از استانداران را هم از بالای سر وزیر کشور خودش منصوب میکرد.
درنهایت آقای پورمحمدی تسلیم شد یا شما استعفا دادید؟
من استعفا دادم. چون تا هفت، هشت ماه از بحثهای ایشان با آقای احمدینژاد خبر نداشتم. بعدا بعضی از رسانهها نوشتند که پورمحمدی بهخاطر فلانی تحت فشار است. من به ایشان گفتم که من آمدهام به شما کمک کنم، الان کمک من این است که استعفا بدهم و شما را از زیر فشار خارج کنم. ایشان نهایتا استعفای من را پذیرفت ولی به آقای احمدینژاد گفت من در صورتی موافقت میکنم که ایشان بتواند پست دیگری بگیرد. آقای احمدینژاد نهایتا پذیرفت که من برای بار دوم بهعنوان سفیر به کویت بروم.
نظر آیتالله جنتی درباره احمدینژاد چه بود؟
قبل از انتخابات بسیاری به آقای احمدینژاد توصیه کردند شما کاندیدا نشوید ازجمله پدر من که دو جلسه با ایشان صحبت کرده بودند و آقای احمدینژاد را ترغیب کردند که نامزد نشود چون افراد دیگری بودند که مناسب احراز این پست بودند ولی نپذیرفت. بعد از انتخاب او بهعنوان رئیسجمهوری و پذیرفتن آن از سوی مقام معظم رهبری، پدرم بهطور جدی از آقای احمدینژاد حمایت میکرد. این حمایتها ادامه داشت تا زمانی که احمدینژاد خانهنشینی کرد و پدرم جلسه دو سه ساعتهای با احمدینژاد داشت که ایشان را قانع کند به محل کار خود بازگردد ولی احمدینژاد قانع نشد و حرفهایی زد که نگاه ایشان کاملا عوض شد.