العالم _ سوریه
این روزها در میان مسائل مختلفی که در ارتباط با نشست هلسینکی میان روسای جمهور آمریکا و روسیه در روز دوشنبه از آن سخن به میان می آید به شهادت اخبار و تحلیل ها، مساله ایران برجستگی خاصی دارد و در میان مسائل مربوط به ایران مساله ادامه حضور جمهوری اسلامی ایران در سوریه از برجستگی ویژه ای برخوردار است.
اینکه چرا در میان مسائل متنوع در عرصه بین المللی از قصه معروف به تلاش روسیه برای مداخله در انتخابات آمریکا، مساله اوکراین، قصه شبه جزیره کریمه، ماجرای کره شمالی و انواع و اقسام مسائل ریز و درشت دیگر، مساله حضور ایران در سوریه پس از داعش و همچنین سوریه در آستانه پیروزی در جنگ بیش از سایر موضوعات برجسته شده است، ریشه در دو واقعیت اساسی دارد.
اول آنکه در ماجرای تحمیل جنگ و فتنه داخلی هفت ساله بر سوریه و نظام بشار اسد در حقیقت آمریکا بازنده و شکست خورده اصلی میدان بود و دوم آنکه در این ماجرا اقتدار بین المللی و منطقه ای ایران بیش از هر چیز خود را نشان داد و باعث نگرانی آمریکا شد. فراموش نمی شود تا چند ماه پیش خط قرمز ایالات متحده، شخص رییس جمهور قانونی سوریه بود و هم اوباما و هم ترامپ هیچ گونه مصالحه و معامله ای را با پیش شرط بقا اسد نمی پذیرفتند.
آمریکا در حقیقت از سویی با تجهیز و تحمیل گروه های تروریستی بر سوریه نهایت سعی خود را برای تضعیف و نابودی دولت اسد بکار برد و از سوی دیگر با بهانه هایی واهی و در عین حال مورد پسند افکار عمومی کوشید تا اجماعی جهانی علیه این حکومت به راه اندازد. ماجرای دوما و ادعای ساختگی استفاده نظام سوریه از سلاح های ممنوعه و شیمیایی یکی از آنهاست که همین چند روز پیش بطلان رسمی آن اعلام شد.
درکنار دو واقعیت پیش گفته توجه به چند مساله راهگشا خواهد بود اول انکه برغم تلاش های رسانه ای فوق الذکر واقعیت آن است که حضور جمهوری اسلامی ایران در سوریه تنها و تنها با درخواست رسمی دولت سوریه صورت پذیرفته است و در این حضور هیچ مولفه خارجی دخالت نداشته است. مفهوم این کلام آن است که ایران همانگونه که به دعوت هیچ دولتی به جز نظام قانونی سوریه در این کشور حاضر نشده است طبعا به فرمان هیچ کشور ثالثی حاضر به ترک سوریه نخواهد بود. به نظر می رسد ادعاهای رسانه ای موجود مبنای تحلیلی خود را بر ایران قبل از چهل سال گذشته بنیان نهاده اند و شعار عملیاتی شده ایران به عنوان کشوری مستقل را یا مورد غفلت قرارداده و یا از آن تغافل کرده اند.
دومین نکته توجه به واقعیتی به نام امنیت از دست رفته اسراییل و تلاش برای بازگرداندن آن است. در حالی که روزگار سخت مبارزه با تروریست ها از یک سو و داعش از دیگر سو را ملت سوریه با موفقیت پشت سر گذاشته است و اینک ارتش سوریه در آستانه خیمه زدن بر نقاط تماس با رژیم صهیونیستی و سیطره بر گلوگاه های نا امنی در جنوب این کشور است، سخن از معامله بر سر خروج ایران از سوریه به نظر کاملا حساب شده و با برنامه به نظر می رسد.
ایران باید از سوریه خارج شود چراکه به تعبیر معاون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، امروزه صهیونیست ها درکنار مرزهای خود و نه با بی سیم لهجه های ایرانی، افغانستانی، عراقی، لبنانی و پاکستانی را می شنوند، امری که در تاریخ هفتاد ساله اسراییل بی سابقه است و بدیهی است که در سایه چنین شرایطی پروژه دور کردن ایران از مرزهای اسرائیل مهم ترین محور بحث های اجلاس هلسینکی معرفی می شود.
سومین نکته در این باب توجه به این مساله است که ترامپ با خروج از برجام براین باور بود که به دلیل تشدید فشارها بر ایران برجام اصلاح خواهد شد و توافقاتی مکمل یا اصلاحی با هدف محدود سازی حضور منطقه ای او توان موشکی ایران حاصل خواهد شد اما نه تنها چنین نشد بلکه بسیاری از کشورهای طرف قراداد ایران از پذیرش دعوت او استقبال نکردند، از ناحیه مسئولان ایرانی و البته ملت هیچ پیامی که موید استیصال و درماندگی باشد صادر نشد و حتی از برخی گزینه های مقابله با شرایط اضطراری هم سخن به میان نیامد.
در چنین شرایطی دور از ذهن نخواهد بود که ترامپ برای خارج کردن ایران از سوریه و یا حداقل دور کردن ایران و محور مقاومت از نقاط تماس با اسرائیل دست به دامان روسیه شود و بخت خود را در معامله ای احیانا برد برد به آزمایش گذارد. چنانچه ترامپ شانس خود را در این خصوص امتحان کند آنطور که بسیاری انتظار ان را می کشند، یقینا این تاجر امریکایی در انتخاب طرف معامله و موضوع معامله به بیراهه رفته است، چون ایران نه از کسی فرمان می پذیرد و نه هیچگاه اجازه داده موضوع مورد معامله دیگران قرار گیرد.
ابورضا صالح