العالم - کشکول
صدام که به ظلم، بیماری سادیسم، بیتدبیری و تشنه به خون بودن شهرت داشت در مسیر تکیه بر کرسی قدرت نیز گروهی از جلادان مانند علی کیمیاوی، حسین کامل مجید، برزان، طبان و سبعاوی و نیز کسانی که به قسیالقلبی معروف بودند، تکیه داشت.
هزاران روایت و داستان هولناک و مشمئزکنندهای درباره جنایتهایی وجود دارد که صدام آنها را از طریق همین جنایتکاران مرتکب میشد؛ جنایاتی از جمله حذف فیزیکی منتقدان حزب بعث و نیز قتل رهبران بعثی بهویژه احمد حسن البکر (رئیس جمهور اسبق عراق) و تمام فرزندانش، عدنان خیرالله (وزیر دفاع وقت) و برخی اعضای منطقهای و ملی حزب بعث و نیز قتل افسران ارشد ارتش عراق، شعراء، ادباء، هنرمندان، نخبهها و نیز دیگر شهروندان عراقی. صدها گور دستهجمهی در طول جغرافیای عراق که کشف شده است، گواهی بر وحشیگری و بربریت صدام و دار و دستهاش است.
امروز نیز که به شیوههای بنسلمان برای رسیدن به تاج و تخت- که توسط رسانههای غربی فاش میشود- را بررسی میکنیم میبینیم که این شاهزاده جوان نه تنها پا جای پای صدام گذاشته بلکه رویکرد او را در دستیابی به قدرت نسخهبرداری میکند و از جنایتکارانی مانند ترکی آل شیخ، سعود القحطانی و بدر العساکر و نیز روشهای کثیف و غیرانسانی در شکنجه و سرکوب منتقدان و مخالفانش استفاده میکند. همه اینها گویای این واقعیت است که بنسلمان “درس صدام” را به خوبی خوانده و یاد گرفته است همانطور که صدام “درس موسولینی“ را خوب فراگرفته بود.
شیوه و رویکرد کثیف بنسلمان علیه محمد بننایف، که به برکناری او از سمت ولیعهدی منتهی شد، بازتابدهنده خطر شخیصیت بنسلمان است که هیچ باکی ندارد در مسیر رسیدن به قدرت، شخصیتی مانند آل شیخ را مامور کند که محمد بننایف را به تجاوز به همسر و دخترانش تهدید کند.
خطر محمد بنسلمان در باز تولید تجربه صدام در شیوه حکومتداری، صرفا در نحوه حذف فیزیکی معارضان و هرگونه مخالفانش محدود نمیشود بلکه خطر بزرگتر این است که بنسلمان همچنین رویکرد صدام جنایتکار در تعامل با کشورهای همسایه را نیز دنبال میکند؛ رویکردی که دیکتاتور معدوم از این طریق عقدههای بیمارگونه خود را تخلیه میکرد که در نهایت به بروز فجایعی نه تنها برای ملت عراق بلکه برای تمام ملتهای منطقه، که هنوز بهای سنگینی برای امنیت و ثبات خود میپردازند، منجر شد. جنگ پوچی که بنسلمان طی ۸ سال اخیر علیه ملت یمن بهراه انداخته، گوشهای کوچک از شخصیت بیمارگونه و الگوگیری او از صدام را نشان میدهد که یک جنگ را تمامنکرده، وارد جنگی دیگر میشود.