کاظم دارابی قربانی محاکمه ای ناعادلانه در ماجرای میکونوس آلمان 

کاظم دارابی قربانی محاکمه ای ناعادلانه در ماجرای میکونوس آلمان 
دوشنبه 26 تير 1402 - 19:45

در هفدهم سپتامبر 1992 در شهر برلین اتفاقی رخ داد که زندگی کاظم دارابی و خانواده اش را برای همیشه تغییر داد. 

العالم ـ ایران

در رستورانی به نام "میکونوس" 5 نفر هدف تیراندازی قرار گرفتند که چهار نفر در دم کشته شدند و نفر پنجم مجروح شد. این افراد از سرکرده های حزب دموکرات کردستان، مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران بودند. دارابی یک بازرگان بود و در آن زمان در دانشگاهی در آلمان تحصیل می کرد. او در آن روز فرسنگ ها از برلین دور بود اما طبق نقشه مخالفان جمهوری اسلامی، دارابی عامل این حمله شناخته شد. اما چرا؟ هدف از این نقشه چه بود؟ و این حادثه چطور زندگی او و خانواده اش را دگرگون کرد؟

شبکه "پرس تی وی" در گفتگو با کاظم دارابی به بررسی ابعاد این ماجرا پرداخت.

مجری: آقای کاظم دارابی شما ماجرایی عجیب و باور نکردنی از سرگذرانده اید، لطفا بگویید بعد از بازداشت چه اتفاقی برایتان افتاد؟

دارابی: در سال 1992 من با خانواده ام در برلین زندگی می کردم. یک روز پلیس آلمان به خانه ما هجوم آورد و مرا دستگیر کرد. صبح روز بعد یادداشتی را به من دادند که در آن نوشته شده بود که من عضو سپاه پاسداران و از افراد وزارت اطلاعات و همچنین عضو حزب الله لبنان و انجمن اسلامی دانشجویان مسلمان در اروپا هستم. آنها در تمام مدت بازداشت حتی یک بار هم از من بازجویی نکردند و بدون بازجویی، مرا به زندان انداختند.

مجری: چرا شما را بازداشت کردند. چه اتهامی به شما وارد کردند؟

دارابی: من در آنجا فعالیت های مذهبی مختلف و زیادی داشتم. من قبل از بازداشت، 13 سال در آلمان درس می خواندم و فعالیت های تجاری می کردم. در کنار آن، فعالیت های مذهبی و فرهنگی هم داشتم و با مراکز مختلفی مذهبی لبنانی، فلسطینی و افغانی همکاری می کردم. به خاطر همین روابط با مراکز مذهبی لبنانی و دیگر کشورهای دوست، در مناسبت هایی که ایران در آلمان برگزار می کرد مثل روز جهانی قدس و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و سالگرد رحلت امام خمینی(قدس سره) شرکت می کردم و بسیار فعال بودم.

به خاطر همین فعالیت هایم، توجه پلیس آلمان به من جلب شد. لذا فکر می کنم وقتی که آن اتفاق افتاد، به خاطر فرار متهمان اصلی، پلیس هیچ متهم دیگری نمی شناخت لذا به سراغ من آمد و مرا به عنوان یک شهروند ایرانی دستگیر کرد و به دادگاه سپرد. ماجرای دادگاه را هم برایتان تعریف می کنم.

مجری: چطور می خواستند جمهوری اسلامی را در این ماجرا درگیر کنند؟

دارابی: برخی مثل بی صدر و منوچهر گنجی، آخرین وزیر علوم زمان شاه، سعی می کردند از این محاکمه بهره برداری کنند. آنها را به عنوان شاهد به دادگاه احضار کردند. همچنین همه مخالفان جمهوری اسلامی را از هر گوشه و کناری جمع کردند تا بتوانند از این موضوع علیه جمهوری اسلامی استفاده کنند و به خیال خودشان به نظام ضربه بزنند.

مجری : آیا مدرک موثقی هم توانستند به دادگاه ارائه دهند؟

دارابی: همانطور که گفتم هیچ مدرک مستدلی نداشتند حتی وقتی از بنی صدر درباره منبع اطلاعاتش سئوال می پرسیدند او می گفت نمی توانم منبع این اطلاعات را به شما معرفی کنم.

مجری: آنها درباره ماهیت فعالیت های اجتماعی و مذهبی شما در آلمان حرف می زدند و شما هم در این باره با آنها حرف زدید. چطور می خواستد این فعالیت ها را به حادثه مورد نظرشان ارتباط دهند؟

دارابی: در مورد فعالیت های مذهبی. من در آن زمان دانشجو بودم و با برخی افراد از کشورهای دیگر، فعالیتهای تجاری می کردم. من با برخی مسلمانان درارتباط بودم و مسجد و مرکز اسلامی خود را داشتیم و در تظاهرات روز جهانی قدس و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در ایران شرکت می کردیم.

علاوه بر این در اعتراض به سلمان رشدی و حتی بمب های شیمیایی که آلمان در اختیار صدام قرار داده بود تا از آن برای کشتار هزاران کرد در حلبچه و مناطق دیگر استفاده کند، تظاهرات کردیم. همچنین تظاهرات گسترده دیگری هم در مناطق مختلف آلمان حتی علیه خود آلمان که به صدام بمب و سلاح شیمیایی داده بود، ترتیب دادیم. همه اینها باعث شد تا پلیس آلمان و برخی افراد دیگر از این حادثه برای دستگیر کردن ما به عنوان مسلمان و انداختن این حادثه به گردن ما، بهره برداری کنند.

مجری: چطور قبل از پایان دوره محکومیت آزاد شدید؟

دارابی: من به حبس ابد محکوم شده بودم، و بر اساس قانون آلمان اشخاصی که به حبس ابد محکوم شده اند پس از گذراندن 13 سال دوباره برایشان دادگاه تشکیل می شود، لذا حکم من به 23 سال کاهش یافت و پس از گذراندن دو سوم حکم، یعنی 15 سال و 64 روز آزاد شدم.

مجری: درباره مبادله شما با هلموت شیمکوس برای ما صحبت کنید.

دارابی: هلموت شیمکوس یک شهروند آلمانی بود که در مرز ایران و عراق به اتهام جاسوسی به نفع امارات و صدام بازداشت شده بود. او در حین بازجویی اعتراف کرد که مختصات مواضع در تهران را برای صدام به منظور شلیک موشک به آنها ارسال می کرد. و قرار بود با من مبادله شود، قرار بود او آزاد شود و من پس از 10 سال آزاد شوم، اما پس از این مدت آزاد نشدم. به این دلیل از دولت آلمان شکایت دارم و قوه قضائیه ایران باید آن را پیگیری کند، به ویژه که مشخص شد من در این عملیات نقشی نداشتم، این در حالی است که دخترم فلج و معلول ذهنی است و حتی اجازه ندادند در مدت زندان او را در آغوش بکشم که بزرگترین شکنجه برایم بود. آن وقت آلمانیها خود را مدافع حقوق بشر می دانند.

من و خانواده ام را به شدت تحت فشار قرار دادند. هر وقت خانواده ام به دیدنم می آمدند، من اجازه نداشتم دست کودکانم را بگیرم یا لمس کنم. ما را در یک اتاق کوچک قرار می دادند و میان ما یک میز قرار داشت. اگر تلاش می کردم تا دست فرزندانم را بگیرم، آنها من را از این کار باز می داشتند. حتی اجازه نداشتم دست دختر من که مادرزادی دچار فلج شده است، لمس کنم. اجازه نداشتم او را در آغوش بگیرم. این یک شکنجه روحی بود که هرگز آن را فراموش نخواهم کرد.

مجری: آیا در صدد شکایت علیه دولت آلمان هستید؟

دارابی: با مسئولان وزارت خارجه در تهران، آقای امیرعبداللهیان و آقای کاظم غریب آبادی مدیر کل سازمان حقوق بشر ایران سخن گفتم، قوه قضائیه ایران باید این مساله را دنبال کند و این شکایت را پیگیری کند. وقتی به کشور بازگشتم این مساله را مطرح کردم و گفتم این اتهام که من طراح عملیات بودم، اثبات نشده است. حکم دادگاه از 400 صفحه تشکیل شده است. در این حکم آمده است که من یک فعال اسلامی هستم که در تظاهرات و هیئت های اسلامی مشارکت می کنم. در صفحه 197 این حکم آمده است که رییس دادگاه می گوید که پس از بررسی اسنادی که در اختیار داریم نتوانستیم ثابت کنیم که آقای دارابی طراح این عملیات بوده است. رئیس دادگاه اعتراف کرده که نتوانسته است این اتهام را ثابت کند.

اینک درخواست من از آقای غریب آبادی و قوه قضائیه کشور این است که حکم دادگاه آلمان را ببینند. ما باید حتما شکایتی ترتیب دهیم.حیثیت من خدشه دار شده است.

دسته بندی ها :

پربیننده ترین خبرها