العالم - فلسطین اشغالی
چند هفته پس از سقوط دمشق به دست جبهه النصره، ارتش رژیم اشغالگر اسرائیل اعلام کرد که سد المنطره در حومه القنیطره در جنوب سوریه را به تصرف خود درآورده است. در هفتههای بعد، این رژیم به پیشروی در خاک سوریه ادامه داد و مسیر رود یرموک، چندین چشمه و سد زیرزمینی را اشغال کرد؛ از جمله سد الوحده که مهمترین منبع آبی مشترک میان سوریه و اردن به شمار میرود.
این اخبار در هیاهوی جنگ داخلی سوریه و تخریب ساختار دولت و جامعه سوری، و همچنین در سایه تحولات پرشتاب منطقه، نادیده گرفته شد.
در بهترین حالت، تنها خبرهایی پراکنده از نفوذ اسرائیل به خاک سوریه شنیده میشد؛ رخدادی که متأسفانه به امری روزمره و عادی بدل شده، مشابه با یورشهای روزانه اسرائیل به شهرها و روستاهای کرانه باختری تحت حاکمیت تشکیلات خودگردان فلسطین.
اما اصلا به اهداف و انگیزه های این رژیم از نفوذ به داخل سوریه متمرکز نشدیم و در نقشه دقت نکرده ایم که دشمن کجا را اشغال کرده و در کدام نقاط از جنوب سوریه مستقر شده است.
مثلاً در ۲۵ مارس ۲۰۲۵، درگیری مسلحانه میان جوانان منطقه حوض یرموک و نیروهای اشغالگر اسرائیلی در جنوب سوریه رخ داد که به شهادت ۹ شهروند سوری و زخمی شدن دهها نفر انجامید و موجب آوارگی شماری از ساکنان شد.
اما بخش مهم خبر این بود که نیروهای اسرائیلی با هدف تصرف سد الجبیلیه در شهر نوى، به روستا حمله کرده بودند. این سد محلی حدود ۳٪ از آبیاری منطقه غرب درعا را تأمین میکند.
با بررسی دقیقتر اخبار مربوط به اشغالگری اسرائیل در سوریه، تصویری روشنتر به دست میآید: تا ماه اوت ۲۰۲۵، اسرائیل حدود ۸۰٪ از منابع آبی جنوب سوریه را در اختیار دارد، از جمله مهمترین منبع مشترک میان سوریه و اردن.
این یعنی تسلط بر ۸۰٪ از منابع حیاتی زندگی مردم و جوامع؛ منابعی که اغلب ما تصور میکنیم وجود آب و مصرف آن بدیهی است، بیآنکه به جنگی که بر سر آن در جریان است، توجه کنیم. بله، این جنگ بر سر آب است.
در سال ۱۹۹۳، روزنامهنگار بریتانیایی «جان بولاک» کتابی با عنوان «جنگهای آب: درگیریهای آینده در خاورمیانه» منتشر کرد و در آن پیشبینی کرد که منازعات آینده در منطقه عربی نه بر سر نفت، بلکه بر سر منابع آبی خواهد بود.
امروزه ، در سال ۲۰۲۵، میتوان با اطمینان گفت که در میانه جنگ بر سر ثروت آبی جهان عرب قرار داریم؛ جنگی که مدتهاست آغاز شده و رو به تشدید است، اما متأسفانه کسی متوجه آن نیست.
برای درک بهتر، کافیست دو عدد را در نظر بگیریم:
عدد اول: ۸۰٪ از آب شیرین مصرفی مردم سوریه اکنون تحت کنترل اسرائیل است.
عدد دوم: سهم سالانه هر شهروند مصری پس از تکمیل پروژه سد النهضه در اتیوپی، تنها ۴۶۰ متر مکعب خواهد بود.
برای اینکه بیشتر متوجه این مساله باشیم، باید بدانیم که سازمان ملل حداقل ۱۰۰۰ متر مکعب در سال را برای خروج از «خط فقر آبی» تعیین کرده است.
بنابراین، بله، این جنگ آب است؛ نبردی که سختترین فصل از جنگهای جاری علیه ملتهای منطقه خواهد بود و هر فرد را تحت تأثیر قرار خواهد داد، چه تسلیم شود و چه مقاومت کند.
نقش آب در بروز جنگها مساله جدیدی نیست؛ زیرا آب همواره یکی از مهم ترین علل درگیری در میان انسان هاست و هم زمان از مهم ترین تاکتیک ها در تعیین سرنوشت جنگ ها در طول تاریخ بوده است.
از نمونههای تاریخی، میتوان به جنگهای صلیبی اشاره کرد که مهاجمان اروپایی در آنها تمرکز خود را بر کنترل منابع آبی شام، بهویژه رودخانهها، گذاشتند تا بقای مستعمراتشان و برتری در میدان نبرد را تضمین کنند.
همین منابع آبی شام در نبرد معروف حطین در سال ۱۱۸۷ به سلاحی برای شکست مهاجمان اروپایی تبدیل شد؛ جایی که سپاه مسلمانان به رهبری صلاحالدین ایوبی، مهاجمان تشنه و خسته را در منطقهای بیابانی شکست داد و راه را برای آزادسازی بیتالمقدس هموار کرد.
در اوایل قرن شانزدهم، در درگیری مسلحانه میان جمهوریهای فلورانس و پیزا ( که امروز به نام ایتالیا شناخته می شود)، «لئوناردو داوینچی» دانشمند و نقاش معروف به «نیکولو ماکیاولی» سیاستمدار معروف فلورانس پیشنهاد داد که دستگاهی اختراع شود که مسیر رودخانه آرنو را تغییر دهند تا پیزا از آب محروم شود و فلورانس پیروز گردد. هرچند این طرح اجرا نشد، اما نمونهای از استفاده راهبردی از آب در جنگها بود.
در جهان عرب، بزرگترین نمونه جنگهای آبی را تجربه کردهایم و همچنان درگیر آن هستیم. سه منبع اصلی این تهدید عبارتاند از: رژیم صهیونیستی، ترکیه و اتیوپی.
رژیم صهیونیستی بارزترین نمونه برای استفاده از سلطه بر آب بهعنوان ابزار استعمار است؛ آب در عقیده صهیونیستی جایگاهی مرکزی دارد و هدف آن سلطهطلبی است.
این تمرکز از آغاز شکلگیری پروژه صهیونیستی وجود داشته است. در کتاب «سرزمین قدیم جدید» نوشته «تئودور هرتزل»، مهندسان آب بهعنوان بنیانگذاران واقعی سرزمینهای جدید معرفی شدهاند.
در یکی از کنگرههای جنبش صهیونیستی در سال ۱۸۹۷، هرتزل اعلام کرد که ما در این کنگره ، مرزهای شمالی دولت یهودی را به گونه ای بنیان نهادیم که تا رود لیطانی ادامه خواهد داشت.
در سال ۱۹۱۹، «بنحاس روتنبرگ» از سوی کمیته صهیونیست ها که بعدا به آژانس یهودیان تبدیل شد، مأمور شد تا مطالعاتی درباره حوزههای رود اردن، رود العوجه و لیطانی انجام دهد تا از منابع آبی برای مهاجرتهای استعماری از مناطق مختلف استفاده شود.
نظریه سلطه صهیونیست ها تنها به بلاد شام محدود نشد؛ بلکه به مصر نیز امتداد یافت.
در سال ۱۹۰۳، با هماهنگی بریتانیای اشغالگر، جنبش صهیونیستی هیات های فنی را برای بررسی امکان انتقال آب نیل به صحرای سینا و سپس به نقب در فلسطین برای آبیاری شهرکهای آینده اعزام کرد.
با ورود مهاجمان اشغالگر به سرزمین فلسطین، رویکردی آشکار برای ساخت شهرکها در نزدیک منابع اصلی آبی با دو هدف انجام شد: کنترل منابع و محرومسازی عربها از آن، و اجرای نظریه استعماری «اصلاح زمین» که بر حسب عقیده صهیونیست ها ، به شهرکنشینان صفت «اصالت» در رابطه با زمین میبخشید.
برای همین، شهرک «المطله» در نزدیکی جدول «البریغیث» ساخته شد که از منطقه مرجعیون در اراضی لبنان سرچشمه میگیرد.
طمع صهیونیستی به منابع آبی عربی به وضوح در اظهارات «حاییم وایزمن» درباره تقسیمات سایکس-پیکو نیز مشهود است؛ چرا که او گفته بود : «نیازهای حیاتی وطن ملی یهود تا منابع بالادستی لیطانی، دامنههای اردن، جولان و حوران امتداد دارد.»
سالها بعد، «دیوید بن گوریون» نخستوزیر اسرائیل، در سال ۱۹۵۵ گفت: «یهودیان با عربها در نبرد آب درگیرند و سرنوشت اسرائیل به نتیجه این نبرد بستگی دارد. اگر در این نبرد شکست بخوریم، در فلسطین باقی نخواهیم ماند.»