صهیونیست در صدد اجرای مجدد دکترین تهاجمی و بازگشت به طرح بن گوریون هستند

صهیونیست در صدد اجرای مجدد دکترین تهاجمی و بازگشت به طرح بن گوریون هستند
سه شنبه 15 مهر 1404 - 20:59

اجرای دکترین تهاجمی پس از " طوفان الاقصی" بیانگر چهره واقعی رژیم صهیونیستی است مبنی بر اینکه حیات این رژیم وابسته به جنگ است و دکترین حملات پیشگیرانه بن گوریون بار دیگر در حال بازتولید است.

العالم - فلسطین اشغالی

گستره ی جنگ اسرائیل علیه غزه، لبنان و ایران را، که تا همین اواخر به دلیل توازن قدرت بازدارندگی، برای دشمن خارج از دسترس کرده بود، را اکنون در برگرفت است.

سرتیپ ( ذخیره ) ارتش رژیم صهیونیستی مئیر فینکل، درماه اوت گذشته با نوشتن مقاله ای در موسسه ددو وابسته به این نهاد نظامی اسرائیلی گفت: محور مقاومت معتقد بود که اسرائیل رویکرد خود را به " کارزار بین جنگ‌ها" مبتنی بر بازدارندگی متقابل اتخاذ کرده و از نزدیک شدن به آستانه جنگ تمام عیار خودداری می‌کند.

اما حملات اسرائیل در تابستان ۲۰۲۴ و بهار ۲۰۲۵، اقدام نهادهای امنیتی برای اجرای دکترین تهاجمی را نشان داد و شاید بارزترین نمونه تغییر در طرز تفکر اسرائیل، جسارت تل‌آویو در هدف قرار دادن مستقیم قطر و پذیرفتن علنی مسئولیت آن باشد.

برای درک این تغییر، باید به ریشه‌های دکترین امنیتی اسرائیل که توسط دیوید بن گوریون اولین نخست‌وزیر این رژیم نوپا، در دهه ۱۹۵۰ تأسیس شد، بازگردیم. همچنین باید برخی از نمونه‌های تاریخی جنگ‌ها و حملات پیشگیرانه‌ای اسرائیل را بررسی و سپس دلایل تغییر دکترین و مراجعه به اصول قدیمی در مقابله با مقاومت را واکاوی کنیم.

اسرائیل، دکترین امنیتی خود را در سال‌های اول پس از «استقلال» (نکبت ۱۹۴۸) تدوین کرد. شرایط رژیم ، فقدان عمق استراتژیک و اختلاف جمعیتی و نظامی، سران رژیم نوپا به رهبری بن گوریون را مجبور کرد تا بیشتر از معاهدات و ائتلاف ها، به تشکیلات نظامی تکیه کنند .

این طرز فکر، سیاست امنیتی دفاعی را با هدف جلوگیری از آسیب به داخل اسرائیل و لزوم انتقال نبرد به خاک دشمن - یعنی اتخاذ یک دکترین نظامی تهاجمی و انجام حملات پیشگیرانه – پایه ریزی کرد. این دیدگاه، طرفدارانش را بر آن داشت تا یک ارتش کوچک متکی به شمار بالای نیروهای ذخیره برای جبران اختلاف عددی با عرب ها ایجاد کنند که پایه آن نیز مثلث امنیتی، بازدارندگی، هشدار اولیه و پیروزی قاطع بود.

بن گوریون در سند هجده ماده‌ای «ارتش و رژیم » که در سال ۱۹۵۳ توسط رژیم تصویب شد، توضیح داد که دفاع از مردم، مستلزم توقف سریع حملات دشمن و انتقال نبرد به خاک دشمن با بسیج نیروهای ذخیره و انجام ضدحمله است، زیرا رژیم فاقد هشدار اولیه و عمق استراتژیک است.

او ضمن تأکید بر توسعه اقتصادی، خودکفایی و توزیع جمعیت در امتداد مرزها برای تقویت دفاع از قلب سرزمین اسرائیل، معتقد بود که ارتش، در هر جنگی، باید با دفاع آغاز و سپس با تکیه بر ذخایر، به تهاجم روی آورد.

اسناد نظامی آن دوران بارها انواع جنگ‌های مورد انتظار را بررسی کرده : حملات غافلگیرکننده یا غیر غافلگیرکننده به اسرائیل، و واکنش‌های پیشگیرانه یا پیشدستانه . باید توجه داشت که اساس دکترین نظامی در دهه 1950 «دفاع» بود، به همین دلیل ارتش نام «نیروهای دفاعی اسرائیل» را بر خود داشت. سپس، در دهه‌های 1960 و 1970، مفاهیم بازدارندگی و هشدار را توسعه داد..

از نظر تاریخی، اسرائیل چندین جنگ پیشگیرانه علیه دشمنان خود آغاز کرده است. اولین مورد « جنگ سینا» علیه مصر سال 1956 بود که به «تجاوز سه‌جانبه» نیز معروف است. در این عملیات، اسرائیل ضمن همکاری با فرانسه و بریتانیا، کنترل سینا را به دست گرفت و به زیرساخت‌های نظامی مصر حمله کرد.

اسرائیل، آن زمان، تقویت نظامی مصر را تهدیدی برای خود می‌دانست. اسرائیلی‌ها جنگی را که آغاز کردند، پیشگیرانه می‌دانستند و هدف آن جلوگیری از تغییر در توازن قدرت قبل از تقویت کامل ارتش مصر بود.

عملیات موکید

بسیج ارتش‌های عربی ماه مه ۱۹۶۷ و بستن دوباره تنگه تیران، اسرائیل را به این باور رساند که جنگ قریب‌الوقوع است. دشمن ۵ ژوئن، با یک حمله هوایی غافلگیرانه ، بیشتر نیروی هوایی مصر را در مواضع خود نابود کرد.

این عملیات که عملیات موکد نام داشت، توسط مرکز مطالعات استراتژیک بگین-سادات (۲۱ آوریل ۲۰۲۴) به عنوان "یک حمله پیشگیرانه با هدف خنثی کردن آماده‌سازی‌های تهاجمی دشمن قبل از تکمیل آنها" توصیف شد. این حملات برتری هوایی ایجاد کرد و نیروهای زمینی توانستند تا سینا، کرانه باختری، اورشلیم و بلندی‌های جولان را اشغال کنند.

یک مقاله ی مرکز امور بین‌الملل خاورمیانه (سپتامبر ۲۰۰۱)، این جنگ را نمونه‌ای از ضرورت حمله پیشگیرانه می دانست که اسرائیل عمق لازم برای حفظ وضعیت دفاعی را نداشت . شایان ذکر است هاگانا پیش از این، در جریان نکبت فلسطین، این سیاست را اتخاذ کرده بود. طبق بایگانی‌های اسرائیل، بن گوریون به هاگانا و پالماخ دستور داد تا با حمله و تخریب روستاهای فلسطینی و آواره کردن ساکنان که بعدها به عنوان طرح دالت شناخته شد، از یشوفات دفاع کنند.

دلایل کاهش حملات پیشگیرانه

گزارش اندیشکده بگین-سادات، محو شدن مفهوم جنگ پیشگیرانه از گفتمان امنیتی اسرائیل در سال‌های اخیر را به چندین عامل نسبت می‌دهد: اول، اطمینان برخی از رهبران مبنی بر اینکه تهدیدات متعارف کاهش یافته و می‌توان آنها را با عملیات محدود مهار کرد - رهبران در اینجا به طور خاص به بنیامین نتانیاهو اشاره می‌کنند که از سال ۲۰۰۹ بر اسرائیل حکومت می‌کند؛ دوم، دشواری کسب مشروعیت بین‌المللی برای حمله‌ای که توسط یک رژیم قدرتمند علیه بازیگران غیردولتی مانند حماس و حزب‌الله انجام می‌شود؛ و سوم، ناراحتی جامعه اسرائیل از تلفات انسانی در طول عملیات زمینی، که تصمیم‌گیرندگان را به سمت ترجیح گزینه‌های کم‌هزینه‌تر سوق داده است.

این عوامل باعث شده است که ارتش به جای تکیه بر حملات گسترده، بر دفاع موشکی مانند گنبد آهنین تمرکز کند و عملیات کم‌سروصدا علیه تهدیدات دوردست مانند برنامه هسته‌ای ایران انجام دهد.

در مقابل، ایران و حزب‌الله طی دو دهه گذشته، مفهوم «مقاومت» را اتخاذ کرده‌اند که درگیری با اسرائیل را به عنوان یک مبارزه طولانی مدت مبتنی بر فرسایش تدریجی می‌بیند. محور مقاومت، به دنبال ایجاد معادلاتی برای جلوگیری از تشدید درگیری با متقاعد کردن اسرائیل به اجتناب از یک رویارویی جامع بود. این مفهوم شامل ساخت زرادخانه عظیمی از موشک‌های دقیق، تقویت نیروی رضوان در مرز لبنان و تحمیل «قوانین بازی» بود که مانع از عبور اسرائیل از مرز می‌شد. چنین قوانینی در سال‌های منتهی به جنگ ۲۰۲۳ آشکار بود، به گونه ای که اسرائیل از حمله به زیرساخت‌های حزب‌الله در داخل لبنان خودداری کرد و ترجیح داد به اهدافی در سوریه حمله کند یا عملیات مخفیانه انجام دهد.

به گفته مئیر فینکل، رئیس سابق بخش عملیات، در مرکز ددو : «رهبران ایران و حزب‌الله بر این باور بودند که اسرائیل بر برتری بازدارندگی محور مقاومت اعتراف کرده و مجبور شده «کارزار بین جنگ‌ها» را اتخاذ و از اقدام قاطع خودداری کند، زیرا توسعه زرادخانه موشکی و «حلقه آتش» اطراف آن، رژيم را به تمرکز بر دفاع سوق داده بود. آنها معتقد بودند که جامعه اسرائیل دچار تفرقه شده و تمایلی به شرکت در جنگ‌های طولانی مدت ندارد.» به گفته فینکل، همه اینها «یک رکود شناختی در درون محور مقاومت ایجاد کرد و باعث شد که نشانه‌های تغییر سیاست اسرائیل در طول عملیات شمشیرهای آهنین، مانند ترور رهبران حزب‌الله، را نادیده بگیرد.

اسرائیل ۲۳ سپتامبر، با مجموعه‌ای از حملات غافلگیرکننده علیه پایگاههای موشکی حزب‌الله جنگ خود را علیه لبنان آغاز و ۱۷ سپتامبراعلام کرد که «بازگشت ساکنان شهرک‌های شمالی» جزو اهداف جنگ است. بنابراین، اسرائیل در طول سال حمایت، از حالت دفاعی به تهاجمی در سال بعد تغییر موضع داد. اسرائیل ژوئن ۲۰۲۵، یک «حمله پیشگیرانه» گسترده علیه ایران انجام داد و بخش‌هایی از برنامه هسته‌ای و پایگاه‌های پرتاب موشک‌های بالستیک آن را نابود و علاوه بر آن، چند فرمانده را ترور کرد.

اسرائیل پس از این دو جنگ و هدف قرار دادن دوحه، پایتخت قطر، با بمباران تیم مذاکره‌کننده حماس، به وضوح بازگشت خود به دکترین تهاجمی را اعلام کرد. و در طول دو سال گذشته، دیگر به بازدارندگی، که دشمنانش از آن به عنوان ضعف یاد می‌کردند، تکیه نکرد، بلکه به ابتکار عمل و بازگشت به سیاست «کمربندهای امنیتی» با هدف گسترش مرزهای خود برای محافظت از عمق استراتژیک خود روی آورد.

بنابراین، اسرائیل اصرار دارد که از پنج نقطه جنوب لبنان، جبل الشیخ در سوریه یا از نوار غزه عقب‌نشینی نکند.

هفتم اکتبر، اسرائیل را به گذشته خصمانه خود بازگرداند، به خصوص که از کوچکترین جناح‌های مقاومت، تهدیدی برای موجودیت خود احساس می‌کرد. بنابراین، آنچه امروز انجام می‌دهد تعجب‌آور نیست؛ بلکه واقعیت است.

پربیننده ترین خبرها