به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، وي در پاسخ به اين سئوال كه "آينده روابط عربستان و يمن را چگونه ميبينيد؟" گفت: "روابط يمن و عربستان فراتر از آن است كه صادق الاحمر تاثيري بر آن بگذارد. اين دو كشور از روابطي مستحكم و راهبردي برخوردارند و هيچ كس نميتواند آن را تحت الشعاع قرار دهد و هر كس بخواهد "لطف" عربستان در حق يمن را انكار كند، نمكدان شكسته است، زيرا عربستان و يمن از سرنوشتي واحد برخوردارند."
حزب آزادیبخش یمن اما با صدور بیانیهای مطبوعاتی به سابقه روابط قبیله حاشد و سران آن با آلسعود پرداخت و با سیری تاریخی در تحولات سیاسی میان عربستان و یمن، عوامل وابستگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آنها را بر ملا کرد.
در این بیانیه که در ادامه آن را به صورت کامل میخوانیم آمده است:
پاسخ صادق الاحمر به اين پرسش، نشأت گرفته از ديدگاه منفعت طلبانه و قبيلهاي اوست. قبيله الاحمر از زمان جدش مبخوت ناصر الاحمر روابطي دوستانه با آل سعود برقرار كردند. مبخوت الاحمر با امضاي صلح نامه "دعان" با عثمانيها به سال 1911 از همراهي "يحيي محمد حميدالدين" پيشواي يكي از مذاهب، در جنگ با عثمانيها دست كشيد آنگاه در همان سال، با حمايت مالي و تسليحاتي ايتاليا با "محمد علي الادريسي" پيشواي يكي ديگر از مذاهب در جنگ بر ضد عثمانيها همراه شد و جنگ با عثمانيها را از سال 1915 و همزمان با جنگ جهاني اول، با حمايت تسليحاتي انگليس از سرگرفت.
پس از مرگ "محمد علي الادريسي" و ناكامي پسرش در حاكميت، برادرش "حسن علي الادريسي" زمام امور را به دست گرفت و توافقنامه مكه مكرمه را در سال 1926 با عبدالعزيز بن عبدالرحمن امضا كرد و به موجب آن، عبدالعزيز آل سعود پادشاه نجد و حجاز، "صبيا" كه مقر الادريسي بود و "عسير" را از چنگ وي درآورد. الادريسي پس از تلاشي ناكام براي سر باز زدن از توافقنامه به منظور بازپس گيري صبيا، سرانجام در سال 1932 به عدن گريخت. آل سعود به منظور حفظ موقعيت و جايگاه خود در ميان قبايل يمني، ناچار بودند به قبيله حاشد باج بدهند. در واقع اين همان سياستي بود كه انگليس هنگام اشغال جنوب يمن به منظور حفظ سلطه خود بر آن، در پيش گرفته بود و به حكام يمني حقوق ماهانه پرداخت مي كرد.
"حميد عبدالله الاحمر" پيش از اين در مصاحبهاي تلويزيوني اقرار كرده بود كه خاندانش از آلسعود پول گرفتهاند و ديگر روساي قبايل يمني هم فاش كردند كه هزاران تن از روساي قبايل يمني از آلسعود حقوق دريافت ميكنند. "علي عبدالله صالح" رئيس جمهور سابق يمن هم در مصاحبه با روزنامه الوسط اين موضوع را انكار نكرد. در اين ميان مطبوعات يمني به تازگی فاش كردند كه 2700 تن از شخصيتهاي سياسي، نظامي، مطبوعاتي يمني از آل سعود حقوق دريافت ميكنند.
آل سعود در قبال اشغال عدن توسط انگليسيها هيچ واكنشي نشان ندادند زيرا خود آنها توسط انگليسيها در عربستان به قدرت رسيده بودند. اما در سال 1934 به شمال يمن حمله كردند و جنگ آنان با شمال يمن تا امضاي توافقنامه طائف به طول انجاميد. توافقنامه طائف به جدا شدن عسير از يمن منجر شد و اين در حالي است كه عسير يكي از استانهاي چهارگانه يمن شمالي شامل صنعا، تعز، الحديده و عسير بود. استان عسير، مناطقي از جمله محايل، ابها، رجال الماء و القنفذه از استانهاي يمن در زمان عثماني را شامل ميشد.
آل سعود در زمان عبدالعزيز بن عبدالرحمن با حمايت تسليحاتي انگليس به اَبها كه در دست آل عائض بود، حمله كردند و آل عائض را نابود كردند. آنگاه با سركوب آل رشيد، برگ برندهاي در جزيره عربي به دست انگليس افتاد كه برگههاي شريف مكه پايه گذار "انقلاب عربي" ضد عثمانيها را به برگ سوخته تبديل كند آنگاه "الحاج عبدالله" عامل اطلاعاتي انگليس خود را به عبدالعزيز نزديك كرد و از سوي ديگر لورنس نيز به حسين بن علي نزديك شد.
انگليس كه با احمد يحيي حميدالدين درگير بود، در سال 1959 توانست انقلابي گسترده را با حمايت مالي آل سعود بر ضد وي به پا كند، به همين سبب بود كه پس از شكست حسين و حميد الاحمر، احمد يحيي حميد الدين در كشتن آنها ترديد نكرد.
پس از باز شدن پاي آمريكايي ها به يمن و آغاز "استعمار نوين" از طريق به رسميت شناخته شدن انقلاب 1962، سه ماه بعد از به پا شدن آن و سر دادن شعار حق ملتها در تعيين سرنوشت خود از تريبون سازمان ملل، انگليسيها چارهاي جز آن نيافتند كه از "محمد احمد حميدالدين" معروف به "البدر" حمايت كنند تا با نفوذ آمريكا در يمن مقابله کنند. به اين ترتيب آل سعود در دو جبهه با انگليسيها درگير شدند، يكي جبهه داخل نظام جمهوري با مشاركت افرادي همچون عبدالله بن حسين الاحمر و ديگر روساي قبايل يمني كه همگي از آل سعود حقوق ميگرفتند و جبهه ديگر، جبهه مبارزه ميان سربازان انگليسي و جبهه سطنت طلبان فراري از صنعا بود كه نزد انگليسيها پناه آورده بودند.
انگليس آنقدر در يمن ماند تا توانست پس از خروج مصريها از يمن در سال 1967 آشتي ميان جمهوري خواهان و سلطنت طلبان را به سال 1968 به ثمر برساند و اين كار به گسترش نفوذ انگليس در يمن منجر شد و اين اعمال نفوذ از آن زمان تاكنون ادامه يافت، هر چند در فاصله سال 1974 تا 1977 نفوذ انگليس قطع شد.
ائتلاف مشكوك حكومت يمن به سركردگي " علي عبدالله صالح " و قبيله الاحمر كه در آن زمان عبدالله بن حسين الاحمر عهدهدار رياست آن بود، به ويراني واقعي يمن انجاميد تا حدي كه پيامدهاي اين ويرانگري هنوز در يمن جريان دارد، در واقع نزاع و كشتاري كه به تازگی ميان اين دو درگرفت، تلاشي براي افزايش سهم هر كدام در مقابل ديگري بود و در همين راستا به عنوان مثال ميتوان از واگذاري كميسيون بازاريابي نفت از حميد الاحمر به احمد علي نام برد.
آل سعود در جنوب يمن نفوذ گسترده داشتند به همين سبب وقتي انگليس در سال 1967 قدرت را به جبهه ملي تحويل داد و از عدن عقب نشيني كرد، حكام يمني وابسته به انگليس به دامان آل سعود پناه آوردند، آل سعود به آنها پناه داد و آنها را براي اين روزها كه انگليس به بازگشت دوبارهاشان نيازمند است، نگه داشت. آل سعود همچنين با مردم و نظام حاكم بر جنوب يمن بارها جنگيد تا بتواند اراضي نفت خيز آنان نظير "الشروره" و "الخراخير" را غصب كند. آل سعود در اين راستا به حمايت از راديو "صداي جنوب آزاد" كه راديوي مخالفان نظام بود، پرداخت و همچنين تا سال 1994 به نيروهاي نظامي فراري جنوبي پناه داد و آنها را حفظ كرد آن گاه به تفرقه اندازي ميان مردم يمن روي آورد و اين سياست تاكنون همچنان ادامه دارد.
رژيم آل سعود به غصب استان عسير اكتفا نكرد، بلكه به تلاش براي جدا كردن اراضي نفت خيز و داراي ثروتهاي طبيعي ادامه داد و توانست با امضاي توافقنامه ترسيم مرزها در سال 2000 در ازاي رشوه مالي به صالح و همقطارانش اهداف خود را در اين زمينه نيز محقق سازد و اكنون كار به جايي رسيده است كه آل سعود به دنبال دستيابي به منفذي آبي براي اتصال به درياي عرب است.
وجود قبايلي مانند حاشد و امثال آن و سياستمداراني نظير صالح و همدستان نظامي و غيرنظامي كه تنها دغدعه آنها ويلاسازي و كاخ پردازي و راندن خودروهاي لوكس با استفاده از پولهاي كثيف و تجارت حرام بود، سبب شد آلسعود طمع ورزيهاي خود را گسترش دهد و از حريم زميني و آبي يمن براي قاچاق مشروبات الكلي و مواد مخدر و همچنين قاچاق زنان و كودكان به منظور کار برای كاخ نشينهای آل سعود سوء استفاده كند.
آل سعود همچنين گسترش نفوذ سلفيها در يمن را در دستور كار قرار داد تا حمايت مردم از نظام حاكم را جلب كند و به اين شيوه زمينه وابسته ماندن اين كشور به غرب و بيغيرتي در قبال دخالتهاي بيگانگان در اين كشور فراهم شود به همان منوالي كه در نجد و حجاز نيز جريان دارد و زمينه ساز استمرار صادرات امن و به دور از هرگونه تهديد نفت به غرب شده است.
آل سعود كه داعيهدار سلفيت هستند، در عمل رويكردي كاملاً مغاير با سلفيت دارند و نفت را كاملا بر اساس نظام اقتصادي سرمايهداري و طبق دستور روساي غربيشان اداره ميكنند، به طوري كه نيمي از عايدات نفت اين كشور به جيب شركتهاي غربي توليد كننده و فروشنده نفت اين كشور ميرود و بخش اعظم باقي مانده آن در بانكها غربي معروف به "پترودلار" سپرده گذاري شده است تا اين بانكها اقتصاد خود را با اين ثروت هنگفت توسعه و بهبود بخشند و اين در حالي است كه در اسلام، نفت ثروتي عمومي براي همه مسلمانان است و آل سعود حق ندارند آن طور كه دلشان مي خواهد در آن تصرف كنند.
آنچه رژيم آل سعود براي يمن انجام ميدهد، در چارچوب خدمت به ديگري صورت ميگيرد و اين همان نقشي است كه در لبنان، سوريه و ديگر كشورهاي جهان انجام ميدهد.
هر آنچه كه گفته شد، "لطف" هايي بود كه آل سعود در حق يمن كردهاند و اگر كسي بخواهد نام اين اقدامات را لطف بگذارد ابتدا بايد نگاهي دقيقتر به آن بيندازد نه اين كه در نقش نوكر دون پايه انگليس كه خود را به مال دنيا فروخته است اين گونه اقدامات را لطف بنامد.
در واقع جريانسازي صادق و ديگر عوامل دست نشانده انگليس در يمن بر ضد ايران به سبب وطن دوستي نيست بلكه به اين علت است كه آنها ميدانند رويكردهاي ايران در يمن، ضد منافع انگليس است و آنها به عنوان آلت دست و نوكر انگليس ناچارند جلوي اين رويكرد را بگيرند.
تاكيد بر مشترك بودن سرنوشت آلسعود و قبيله حاشد نشان دهنده ميزان ارتباط مستحكم آنها با انگليس است كه پايهگذار تخت پادشاهي آل سعود در نجد و حجاز است. انگليس در همان زمان با استفاده از خلاء به وجود آمده پس از نابودي حكومت اسلامي، خلافت محور اميرنشين شرق اردن، پاكستان، جمهوري خلق يمن جنوبي و ديگر كشورها را نيز به همين شيوه پايه گذاري كرد.
انگليس و آلسعود همچنان زمام امور مردم را در يمن در دست خواهند داشت و آنها را به بدترين شرايط و سرنوشتها رهنمون خواهند شد زيرا اين كشورها اسلام را از حاكميت دور كردند و اجازه دادند كه گرگهايي در پوستين گوسفند بر آنها حاكم شوند. تنها راه رهايي مردم از چنين وضعي بازگشت به حكم خدا و حاكم كردن اسلام در كشور است كه به رستگاري در دنيا و آخرت ميانجامد.
قبايلي كه مانند اوس و خزرج (قبايل صدر اسلام) براي ياري اسلام همت نكنند و جان فداي دين نكنند، نباشند بهتر است زيرا بودن آنها تنها باري بر دوش امت اسلامي است.
جامعه اسلامي، نيازمند ياري مرداني است كه بتوانند لكه ننگ را از تاريخ اين جامعه بزدايند و دست نشاندههاي دشمنان اسلام را از تخت قدرت به زير بكشند چرا كه حكومت آنان جز ويراني، دستاورد ديگري براي مسلمانان نداشت. اينك حزب آزاديبخش با رويكرد بازگرداندن اسلام به حاكميت و برپاسازي حكومت خلافت و نجات مسلمانان از ذلت اعلام آمادگي كرده و بر مردم است كه براي ياري اسلام اين حزب را همراهي كنند كه خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: اي كساني كه ايمان آورديد، اگر خدا و پيامبر شما را به آن چه زندهتان ميكند، فراخواند؛ اجابت كنيد.