به گزارش پایگاه شبکه خبری العالم به نقل از (ایسنا) ، مجله فارن پالسی، در گزارشی با عنوان «اگر داعش پیروز شود چه کار میکنیم؟» که پروفسور استیون والت نظارت بر آن را بر عهده داشت، مینویسد: احتمال پیروزی داعش و اشغال مناطق بیشتر توسط این گروه در این روزها قوت گرفته است چراکه بغداد از مقابله با داعش ناتوان است.
باری باسون، مدیر برنامه «ام آی تی» نیز که گفته که ارتش عراق معنای واقعی به عنوان یک نیروی جنگی را ندارد، کاملاً حق دارد چنین سخنی بگوید.
اگر داعش پیروز شود چکار باید کرد؟
این مساله نشاندهنده ناتوانی و ناکارآمدی تلاش آمریکا برای آموزش نیروهای عراقی نیست. بلکه به این معناست که مداخله گسترده خارجی به تنهایی قادر به از بین بردن داعش است اما این اتفاق تنها زمانی میافتد که کشورهای عربی با تشکیل یک نیروی ائتلافی متشکل از هزاران نیرو برای جنگ با داعش توافق کنند چراکه آمریکا نباید وارد جنگی به نیابت از کشورهایی شود که بعداً از جنگ بیشترین سود را ببرند.
پروفسور استیون والت که کارشناس پژوهشهای بینالمللی در دانشگاه هاروارد آمریکاست، میگوید: «سخن مرا اشتباه برداشت نکنید. من نیز مثل دیگران از شکست داعش خوشحال میشوم. اما انسان نباید تنها برای آنچه که میخواهد برنامهریزی کند یا حداقل باید درک کند که احتمالاً نتواند آنچه را که میخواهد عملی سازد یا آن را به صورت مطلوب اجرایی کند.»
وی سوال میکند: «اگر داعش در مناطق پیشروی کند و تبدیل به یک «دولت واقعی» شود چه خواهیم کرد؟ باسون جواب میدهد که در این صورت آمریکا و دیگر کشورها باید به همان روشی با داعش برخورد کنند که با دیگر جنبشهای انقلابی برخورد میکنند؛ جنبشهایی که دست به تشکیل دولت زدهاند. یعنی در واقع آمریکا باید سیاست مهار کردن را در پیش بگیرد. من با این نظر موافقم.»
به رغم اقدامات و روش ترسناک داعش این گروه یک نیروی جهانی قدرتمند محسوب نمیشود. تنها کاری که داعش میکند این است که جوانان به حاشیه رانده شده، در سرتاسر جهان را جذب میکند.
اگر داعش پیروز شود چکار باید کرد؟
در نتیجه جذب 25 هزار از جوانان آموزش ندیده و ضعیف از چند کشور جهان که بالغ بر هفت میلیارد تن است مساله خطرناکی نیست. با پیوستن این افراد به داعش آنها پس از دیدن حقیقت و تجربه کردن زندگی سخت تحت حکومت داعش از اقدام خود پشیمان میشوند.
برخی از آنها وحشیگری و ظلم داعش را درک میکنند و بقیه در عزلت زندگی خواهند کرد.
پروفسور والت تاکید میکند: «من ساده نیستم. کسانی که عضو داعش میشوند بعداً دست به عملیات تروریستی میزنند و موجب ایجاد تنش بیشتر در مناطق جهان میشوند. اما این مساله به طور کلی با توانایی داعش برای گسترش دامنه نفوذ خود در جهان متفاوت است. داعش عملاً توانایی ایجاد تنش و آشوب خارج از دامنه مناطق تحت کنترل خود را دارد چراکه توانایی پیشروی در خارج از مناطق غرب عراق و شرق سوریه را ندارد.
علاوه بر این منابع و قدرت اقتصادی داعش محدود است. نیروی نظامی داعش نیز به رغم پایبندی رهبرانش یک قدرت عظیم و یا حتی قدرت منطقهای محسوب نمیشود. داعش زمانی که برای تحرک خارج از حدود خود در اقلیم کردستان یا بخش شیعی نشین بغداد تلاش کند با مقاومت جدی روبهرو میشود و در هر صورت نمیتواند از خشم مردمی علیه دولت بغداد و دمشق استفاده کند.
داعش با مانع دیگری نیز مواجه است و آن این است که ظهور این گروه تروریستی دیگر یک رخداد غافلگیرکننده نیست و تمامی جهان دیگر خطر آن را درک میکنند. داعش به طور ناگهانی در سایه تنشهای پس از حمله آمریکا به عراق و جنگ داخلی در سوریه ظاهر و به دنبال همکاری گروههای تندرو و مسوولان سابق در حزب بعث تشکیل شد؛ افرادی که به خوبی چگونگی اداره یک دولت پلیسی را میدانند.
اگر داعش پیروز شود چکار باید کرد؟
توانایی داعش برای ایجاد تنشها کاملاً آشکار شده است. کشورهای عربی از حوزه خلیج فارس گرفته تا مصر و دیگر کشورها احتیاط لازم را به خرج خواهند داد تا گروههای دیگر مثل داعش در داخل جوامع آنها رشد نکنند. (لیبی پس از مداخله غرب در این کشور به چنین حالتی دچار شده است اما ظهور گروه شبیه به داعش در آنجا مشکلی است که میتوان آن را حل کرد.)
اینجا بهتر است یک گام به سمت خیال برداریم و بگوییم: فرض کنیم داعش تحت کنترل ما درآید اما شکست نخورد و نهادهای حاکم دیگر از آن نشأت میگیرند. داعش در حال حاضر مرزهای اداری خود را مانند یک دولت ترسیم میکند: مالیات میگیرد، مراقب مرزهای خود است، ارتش و هیاتهای اداری محلی دارد. برخی از همسایگانش نیز به این حقیقت اعتراف کردهاند که از عملیات قاچاقی که داعش مشغول آن است چشمپوشی میکنند. آیا این اوضاع باید به این صورت ادامه یابد؟ چقدر طول میکشد تا بقیه کشورها داعش را به عنوان یک «دولت مشروع» به رسمیت بشناسند؟
کشورهای جهان تلاش کردند تا جلوی جنبشهایی را که دست به خشونت میزنند بگیرند اما آنها مجبور شدند تا در نهایت این جنبشها را به رسمیت بشناسند. غرب اتحاد شوروی را پس از انقلاب بلشویک در سال 1917 به رسمیت نشناخت آمریکا نیز تا سال 1933 آن را به رسمیت نشناخت و حتی با جمهوری چین رابطه برقرار نکرد تا اینکه در سال 1979 یعنی پس از گذشت 33 از تاسیس آن مجبور به این اقدام شد.