العالم- ایران
گفتگوی محمدبنا به شرح زیر است :
دوری از کشتی باعث شد بالاخره به زندگیتان سر و سامان بدهید...
بله، من در مدتی که با کشتی بودم، اصلا نمیتوانستم حتی یک لحظه از خانه کشتی دور شوم و به خانهمان بروم. در آن مدت، تمام فکر و ذکرم کشتی بود. به خاطر همین تصمیم گرفتم وقتی کشتی تمام شد، به زندگی شخصیام برسم که در نهایت این تصمیمم را عملی کردم.
بین اهالی کشتی گفته میشود همسرتان دختر یک کارخانهدار و خیلی پولدار است...
متاسفانه حرف زیاد میزنند اما همسرم نه پولدار است و نه کارخانهدار. این مسائل اصلا صحت ندارد.
اما می گویند خیلی به کشتی علاقه دارد.
بله، خیلی به کشتی علاقه دارد و به خاطر همین علاقه به کشتی با هم ازدواج کردیم. ما با دیدن همدیگر، به هم علاقمند شدیم و مساله پول و ثروت اصلا در کار نیست. همسر من کارمند یک شرکت است.
حالا که ازدواج کردید، برای ایام نوروز قصد دارید کجا بروید؟
هنوز تصمیم نگرفتیم اما بدون شک به ایرانگردی میپردازیم.
یعنی سفر خارجی نمیروید؟
کشور ما زیباییهای زیادی دارد، پس چرا باید خارج برویم؟ خوشبختانه هم من و هم همسرم علاقه زیادی به ایران و ایرانگردی داریم. به خاطر همین تصمیم گرفتیم حالا که با هم هستیم، تمام شهرهای ایران سفر کنیم و از زیباییهایش لذت ببریم.
مادرتان خیلی دوست داشت ازدواج شما را ببیند اما این اتفاق زمانی افتاد که ایشان دیگر در قید حیات نیستند...
بله، خودم هم همیشه حسرت این مساله را میخورم. خیلی دوست داشت ازدواج و همسرم من را ببیند اما این اتفاق زمانی که بود، نیفتاد. با این حال مطمئنم روحش از آن بالا همیشه نظارهگر من است.
تابناک