العالم _ آسیا
آمریکا پس از 20 سال اشغال افغانستان در حالی از این کشور خارج شد که نه تنها صلح و ثباتی در افغانستان بر قرار نشده بلکه تقابلهای سیاسی به حوزه نظامی و امنیتی کشیده شده است.
در شرایط کنونی در حالی بخش عمدهای از نزاع موجود میان طالبان و دولت مرکزی شکل گرفته که ایالات متحده بر خلاف تعهدات خود، طالبان را به رسمیت شناخته و در توافق دوحه بدون حضور نمایندگان دولت کابل، برای این گروه سهم قابل توجهی از قدرت را در نظر گرفته است.
اما چرا افغانستان پس از 20 سال حضور آمریکا به ثبات و امنیت پایدار دست نیافته است؟
نژادپرستی سیستماتیک: سیاست خارجی کشورها معمولا برگرفته از سیاست داخلی آنها است. نگاهی به ساختار درونی آمریکا نشان میدهد که نژادپرستی سیستماتیک بر این کشور حاکم است. این خودبرترپنداری در ابعاد گستردهتری در سیاست خارجی آمریکا نیز مشاهده میشود چنانچه آمریکاییها بهای خون هر افغانستانی کشته شده در عملیاتهای خود را ۴۶ هزار دلار در نظر گرفتند که برای هر آمریکایی کشته شده در حادثه لاکربی 11 میلیون دلار غرامت از لیبی دریافت کردند.
چنین نگاه خودبرترپندارانهای هرگز نمیتواند نقش ناجی و برقرار کننده صلح و ثبات در سایر کشورها را ایفا کند.
تفکر جنگ صلیبی: آمریکاییها در حالی ادعای ناجی بودن را سر میدهند که محور نگاه آنها همان سخنان بوش در سال 2001 هنگام آغاز اشغال افغانستان بود که در کنگره سخن از جنگ صلیبی گفت.
کشتار هزاران مسلمان بوسنیایی در جنگ بالکان با سکوت در برابر جنایات صربها، کشتار هزاران مسلمان در اشغال افغانستان و عراق، حمایت از گروهک تروریستی منافقین که دستشان به خون 17 هزار ایرانی آغشته است، تاسیس القاعده و داعش و دهها گروهک تروریستی دیگر که به کشتار مسلمانان میپردازند، حمایت از رژیم صهیونیستی که چندین دهه است قتل عام فلسطینیها را صورت میدهد، حمایت از سعودی در قتل عام ملت یمن و... نمودی آشکار از این تفکر ضد بشری حاکم بر ساختار آمریکاست.
قطعا چنین تفکری هرگز حاضر به پذیرش برقراری آرامش و ثبات در کشورهای دیگر از جمله افغانستان نیست چرا که بحران را زمینهساز تفکراتش یا همان جنگ صلیبی میداند.
تفکر جهانی نظام سلطه: بر اساس تفکر نظام سلطه که در قالب استعمار و استثمار تجلی مییابد اصل اساسی منافع و برتری آمریکاست که با تضعیف و به آشوب کشاندن سایر کشورها محقق میشود. ناامنی در افغانستان وجهی از طراحی نظام سلطه برای ایجاد آنارشی و ناامنی در منطقه و جهان برای جلوگیری از شکل گیری قدرتهای جدید اقتصادی، سیاسی و امنیتی برای حفظ ماهیت سلطهجویانه نظام سرمایهداری است.
با توجه به آنچه ذکر شد میتوان گفت ماهیت ساختار حاکم بر آمریکا ماهیتی غیر انسانی و بحرانساز است که نتیجه حاکمیت آن بحرانهای بسیاری برای بخش قابل توجهی از ساکنان آمریکا و عرصه جهانی ایجاد کرده که از نمودهای آن وضعیت بحرانزده و نابسامان افغانستان پس از 20 سال حضور آمریکا در این کشور است.
به عبارتی دیگر میتوان گفت که همانطور که هیچ شیشهای را با دستمال کثیف نمیتوان تمیز کرد، هیچ سرزمینی و هیچ ملتی با آمریکا به صلح و ثبات نخواهد رسید و سرنوشت کشورهایی که دل به آمریکا و وعدههای آن خوش کنند سرانجام همانند افغانستان خواهد بود که پس از 20 سال نه تنها به ثبات نرسیده است بلکه وضعیت آن از دوران جنگ داخلی نیز وخیمتر شده است.
نورنیوز