العالم -فلسطین اشغالی
امروزه روشن است تهدیدی که از ناحیه رژیم اسرائیل در کمین است، خطر کمی نیست. در واقع مشکل، اندیشه دشمن نیست بلکه نحوه اندیشیدن اوست. نادیده گرفتن ماهیت کابینه کنونی رژیم صهیونیستی به عنوان گروهی افراطی، به اشتباهی بزرگ در برآوردهای بعدی می انجامد. در حقیقت هسته سیاستگزاری و تصمیم گیری در این کابینه، همان هایی هستند که در همه نهادهای تصمیم گیرنده و ناظر بر اجرا اعم از کابینه، ارتش یا دستگاه های امنیتی رژیم، صاحب نفوذ و قدرت هستند.
نشریه لبنانی الاخبار با انتشار مطلبی تحلیلی به قلم ابراهيم الأمين به تشریح تحرکات رژیم صهیونیستی پرداخت و نوشت: هر گونه صحبت درباره حصول تغییرات بنیادین در رژیم اسرائیل پس از عملیات "طوفان الاقصی"، نباید ما را به اشتباه بیندازد و نباید چنین تصور کنیم که باورهای امنیتی یا جنگی این رژیم دچار تغییر و تحول شده است. به زبان ساده، این رژیم با وجود تمام عقده های خودبرتربینی، از عملیات طوفان الاقصی حماس غافلگیر شد. این رژیم که هویتی مبتنی بر ترور و کشتار افراطی دارد، این عملیات را بهانه و دستاویزی برای ارتکاب جنایات افسارگسیخته و استفاده حداکثری از قدرت آتش دید.
اما این رژیم اکنون بعد از دو سال نسل کشی، خود را رو در روی حقیقتی متفاوت می بیند و مجبور است برای رسیدن به نتایج و تصمیم هایی مشخص، در باورهای امنیتی و در آنچه که به ظاهر دست بالا دارد، از جمله سیستم امنیتی پیشرفته، برتری تجسسی وقدرت آتش، تجدید نظر اساسی کند. این رژیم با اینکه نظرات معترضان را نادیده می گیرد اما به خوبی متوجه انزوای خود شده است. در چنین وضعیتی حمایت برخی کشورها کافی نیست زیرا کسانی که با گذرنامه اسرائیلی به خارج از فلسطین اشغالی سفر می کنند پیوسته در هول و هراس به سر می برند. آنها می دانند که اگر به راحتی در رفت و آمد هستند برای این است که سیاست اینگونه اقتضا می کند و با توجه به اینکه دولتهای مد نظر بر خلاف میل ملت هایشان موضع گیری می کنند، آنهایی که در خیابان ها در حمایت از این رژیم تظاهرات می کنند و شعار می دهند، از چند ده نفر فراتر نمی رود.
اشاره به این نکته، بی دلیل نیست؛ می خواهیم بگوییم فضای سیاسی، اقتصادی، امنیتی و اخلاقی که این رژیم امروزه تجربه می کند در واقع، ضعیف ترین موقعیت ممکن در تاریخ این رژیم است. درست است که سردمداران این رژیم در تل آویو هر روز از قدرتی که تنها ضامن بقای این رژیم است حرف می زنند، اما از یک حقیقت غافلند و آن این است که این قدرت، منشأ داخلی ندارد بلکه حاصل حمایت های استعمار غرب است و هر بار اولویت های غرب تغییر می کند، این رژیم به دست و پا می افتد. وضعیت امروز این رژیم، گواه این حقیقت است. چرا که غرب نه تنها تصمیم گرفته است استراتژی معمول خود علیه ملت های منطقه را تعدیل کند، بلکه پس از دو سال مهلت به رژیم اسرائیل، متوجه شده است که این رژیم به رغم تمام جنایات خود، نتوانست هیچ یک از پرونده های موجود را ببندد.
به این ترتیب می توان ماهیت تمام تحرکات این رژیم در جبهه شمالی و مرزهای غربی و عمق مناطق شرقی فلسطین اشغالی را درک کرد. لازم به ذکر است که جبهه شمالی و شرقی این رژیم مرزهای لبنان، سوریه و عراق تا ایران را شامل می شود. "اسرائیل" در این منطقه خود را در مقابل جبهه ای یکپارچه و منسجم می بینید و همین امر چالشهای عمده ای را پیش روی این رژیم قرار داده و آن را ناچار به انخاذ تصمیم های دقیق و سرنوشت ساز می کند.
آمریکا به تنهایی می تواند مانع شروع جنگ بزرگ شود، اما رژیم اسرائیل جز به جنگ به چیز دیگری فکر نمی کند چرا که تمام دستاوردهای این رژیم ظرف دو سال گذشته به باد فنا رفته است و خطری بزرگ دوباره این رژیم را تهدید می کند.
در نگاهی کلی به تمام اظهارات مسئولان عاقل لبنان درباره بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی و فرماندهان نظامی و امنیتی رژیم چنین برمی آید که آنچه که از مردم پنهان مانده است این است که این رژیم با مشکلی جدید به نام ناکامی در تحقق اهداف رو به روست.
با اینکه هدف از این بازی افشاگری و نشت عمدی اطلاعات، آماده کردن افکار عمومی رژیم برای دور جدیدی از جنگ است اما رقابت های سیاسی داخلی در این رژیم نقش و تأثیر خود را دارند. در این راستا "اسرائیل" به روایت جدیدی متوسل شده است با این مضمون که "دشمن هنوز تسلیم نشده است و باید با حمله ای بزرگتر و ضربه ای کاری تر انها را متقاعد کرد که راهی جز تسلیم ندارند".
سران رژیم با توسل به این ترفند می کوشند از زیر بار اعتراف به شکست فرار کنند. ماجراهای اخیر این رژیم با لبنان، عراق و ایران نشان می دهد که هر چه این رژیم در طول سالیان گذشته، در عملیات های امنیتی و نظامی به دست آورده بود، از بین رفته است. همه اینها گویای این حقیقت است که رژیم اشغالگر حاضر به پذیرش شکست ظرف دو سال گذشته نیست و جامعه اسرائیلی هم علاقه ای به محاکمه سران خود ندارد اما این امر ابدا به این معنی نیست که سران این رژیم وضعیت مطلوبی دارند. تنها نکته جدید این است که حامیان خارجی این رژیم، ظاهرا ناچار به تجدید نظر در سیاست های خود شده اند.
در تأیید این مدعا کافی است به کلام یکی از نمایندگان برجسته آمریکا در منطقه درباره نحوه امضای توافق آتش بس غزه اشاره کنیم؛ وی گفته بود که ترامپ از طریق نمایندگان امنیتی و نظامی خود در منطقه فهمیده بود که نتانیاهو جز کشتار بیشتر، نمی تواند کار بیشتری انجام دهد و پیامدهای منفی این رفتار برای منافع آمریکا روز به روز بیشتر می شود لذا چاره ای نیست جز مداخله نه تنها برای جلوگیری از افزایش زیان ها بلکه برای نجات رژیم اسرائیل از دست خودش.
گفته می شود نماینده آمریکا با گوش خود از ترامپ شنیده است که به نتانیاهو می گوید"بس است دیگر.. الان زمان توقف جنگ است".
شاید همین تحول، مسیر جدیدی را در مدیریت پرونده فلسطین باز کرده باشد. هر چند مصریها که بیش از هر کسی دیگر غزه و ساکنان فلسطین را شناخته اند به طرف های آمریکایی و اسرائیلی و کشورهای حاشیه خلیج فارس گوشزد کرده اند که نابودی حماس به عنوان یک قدرت نظامی و سیاسی و مدنی، رؤیایی بیش نیست. این کشور همچنین در مورد خلع سلاح در لبنان هم همین موضع را اتخاذ کرد و از طرف های یادشده خواست، طرح خلع سلاح را کنار بگذارند و در عوض سعی کنند به دنبال طرحی برای توقف فعالیت این سلاح باشند. کما اینکه تصریح کردند که همین توقف فعالیت هم مجانی نخواهد بود و"اسرائیل" و آمریکا و کشورهای غربی باید هزینه آن را بپردازند.
در پایان این مباحث، اسرائیل همچنان با این سئوال اصلی رو به روست که با تهدیدهای ناشی از جبهه شمال و شرق چه کند؟
از نظر این رژیم تنها راه حل، حملات گسترده نظامی و امنیتی است. این رژیم، راه حلی جز سلاح نمی شناسد و تنها تغییری که در رویکردهای این رژیم صورت گرفته است، علاقه افراطی آن به کشتار و ویرانی نیست، بلکه ادعای تکبرآمیز این رژیم است مبنی بر اینکه توانسته است به درون سیستم داخلی حزب الله در رده عالی نفوذ کند و هر کاری را که بخواهد، انجام دهد... اکنون همین دستاورد هم وجود ندارد و این رژیم شاهد نغییر و تحولات بنیادین در عملکرد حزب الله است؛ این رژیم از ظرفیت صبر حزب الله شگفت زده شده است و شاهد آن است که حزب الله دیگر اقدامات تحریک آمیز"اسرائیل" را عجولانه پاسخ نمی دهد. با این وجود، این رژیم دیگر تاب تحمل ریسک کردن و رودررویی نظامی با لبنان و عراق و ایران را ندارد.
با این حال ما (به عنوان جبهه مقاومت) چاره ای نداریم جز اینکه برای جنگی دیگر آماده باشیم. اگر دشمن در جنگ قبلی توانست صفوف ما را از هم جدا کند و هریک از ما را وادار کند جدا جدا به میدان جنگ برویم. این بار حداقل وظیفه ما این است که آماده مبارزه با این رژیم در قالب جبهه ای یکدست و متحد باشیم. زیرا تاریخ با خواب و خیال و آرزو ساخته نمی شود.