به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، "مروة ابواحمد" در مطلبی نوشت:
با دیدن فیلم کوتاهی در شبکههای اجتماعی از رقص پادشاه کنونی عربستان "سلمان بن عبدالعزیز آلسعود" مقابل شاه ایران، شگفت زده شدم. این ماجرا در جریان سفر شاه ایران در دهه شصت (1968) به عربستان و دوران "ملک فیصل" اتفاق افتاد. در آن زمان روابط دو کشور با وجود اختلاف در خصوص بحرین رو به بهبودی گذاشت، زیرا هر دو طرف زمینه مشترکی در "مزدوری آمریکا" داشتند، به صورتیکه نظامهای دو کشور حامی سیاستهای آمریکا در خاورمیانه بودند.
در آن دوران، هیچگاه نشنیدیم که آل سعود، آل نهیان، آل خلیفه و غیره ... سخنی از فارسی، مجوسی، رافضی و صفوی بودن شاه ایران به زبان بیاورند، بلکه آنان مانند بعضی اعراب دوستارش، او را "ابو شهناز" می خواندند. مطالبات او در خصوص بحرین و یا استرداد جزایر سه گانه ایران از انگلیس و درگیریهای محدود او با رژیم بعث در عراق، تأثیری بر مواضع عربی آنها در قبال رژیم شاه نداشت. آنان همواره در هرگونه درگیری با رژیم بعث در عراق و یا سوریه و دشمنی با نظام مصر، در کنار او بودند.
دوباره به آن فیلم که حاکی از مهارت "خادم الحرمین" در رقص است باز می گردم، زیرا هنر رقص سعودی –که البته عرف شاهزادگان در استقبال از یک مهمان عزیز است- از رقص اماراتی سریعتر و پیچیده تر است زیرا رقص اماراتیها به گرفتن یک عصا در دست و قرار دادن آن روی شانه و تکان دادن گردن به جلو و عقب خلاصه میشود و در آن از سرزندگی رقص شاهزادگان سعودی خبری نیست!
نمیدانم که آل سعود و علمای آنها چگونه از نظر شرعی این رقص را توجیه میکنند، درحالیکه آنان هر بدعتی را مستوجب جهنم می دانند .. آیا این رقص از اعمال سلف بود؟ البته طبیعتا اگر سلف آلسعود و آللشیخ، امویها و عباسیها باشند پاسخ مثبت است زیرا همه از فساد آنان باخبرند.
البته برخلاف مراسم استقبال از بوش رئیس جمهور سابق آمریکا و پرنس چارلز ولیعهد انگلیس و دیگر سران که در رقص شاهزادگان را همراهی کردند، در این فیلم شاه و همراهانش در کنار شاهزادگان نمیرقصند، و روی صندلی نشسته و آنها را نگاه می کنند!
در این فیلم که سخنان گزارشگر تلویزیون ایران آن را همراهی می کند، مشخص است که ایرانیها در آن زمان فارسی بودن (مجوس بودن) خود را مخفی میکردند و حکام سعودی مسؤولان سعودی زمانی متوجه این موضوع شدند که انقلاب شد و شاه سقوط کرد! زیرا اگر به این موضوع پی میبردند حکام سعودی هیچگاه روابط مستحکمی با شاه برقرار نمی کردند و مشرکان را به کاخهای خود راه نمی دادند و در سرزمین حرمین از آنان استقبال نمیکردند!!
از نظر سعودیها، انحراف ایرانیها زمانی مشخص شد که دست به انقلاب زدند و این کشور را اسلامی اعلام کردند و احکام اسلامی را اجرا کرده و شعارهایی ضد آمریکا سر دادند.. بعد از بستن سفارت رژیم صهیونیستی و آمریکا و شکستن هیبت غرب و شرق، واقعیت ایرانیها برای خادمان حرمین مشخص شد، و آنان به فارس بودن ایرانیها پی بردند!
ایرانی ها پس از انقلاب از دو اسلام سخن گفتند، اسلام ناب محمدی که قیام می کند و زیر بار ظلم نمی رود و دیگری آمریکایی که فتنهگر است با اسرائیل دشمنی ندارد بکه به دنبال دوستی و صلح با آن است، هر قدر که اعراب و فلسطینی ها را به قتل برساند. آل سعود، انور سادات، ضیاء الحق، الحسین بن طلال و مولای الحسن الثانی همگی پیرو همین گروه دوم بودند.
هر کسی که به آقایی و ولایت آمریکا ایمان نداشته باشد و خواستار رهایی است، از نظر آلسعود مسلمان نیست و اهل بدعت، مشرک، رافضی، مجوسی و ... است. با این منطق شاه از نظر آل سعود یک مسلمان خوب بود و به همین دلیل ایران بعد از انقلاب را قبول ندارد.
رقص برای شاه توسط ملک سلمان (که در کنار بوش، چارلز و هرکسی که وارد عربستان شد، رقصید)، عبادتی بود که با مأموریت بعدی او به عنوان "خادم حرمین" نه تنها همخوانی داشت، بلکه از نظر آل سعود یکی از مستلزمات اصلی آن است؛ زیرا با تعالیم وهابیت همخوانی دارد.