فؤاد ابراهیم در مطلبی در روزنامه لبنانی "السفیر" نوشت:
فرمانهای ملک سلمان برای برکناری و یا تعیین شخصیتها چند ساعت پس از اعلام مرگ ملک عبدالله، بیانگر مسائلی بسیار مهم است، که فقط حاکی از بحران داخلی و درگیری شدید بین جناح های خاندان حاکم نیست، بلکه از احتمال درگیری برسر قدرت بین پادشاه جدید و بقیه جناح ها حکایت دارد.
درست است که معادله قدرت اکنون بر سه محور بزرگ استوار است - عبدالله و سلمان و نایف – ولی افزایش تعداد افرادی که داخل خاندان به حاشیه رانده شدهاند، احتمال افزایش اختلافات و نزاع را بیشتر میکند.
پادشاه جدید هم مانند پیشینیان خود، افرادی را تعیین و رقبای خود را برکنار کرد.
برخی معتقدند ملک سلمان روحیه ای انتقام جویانه دارد، و تصمیم گیریهای او از اختلافات پنهان و طولانیش با جناح قبلی پرده بر میدارد.
همانطور که عبدالله تنها بازیکن در صحنه قدرت بود، ملک سلمان نیز همین روش را در پیش گرفته است، خودش فرمان می دهد، و برکنار و یا تعیین می کند، و هیچ قدرت دیگری نیست که بتواند مانع شود و یا به هر صورتی به او اعتراض کند.
شکی نیست که ملک سلمان سیاست تصفیه حساب با جناح ملک عبدالله را در پیش گرفته و برای رسیدن فرزندانش به حاکمیت زمینه سازی می کند، این کار با تعیین فرزندش محمد بن سلمان به عنوان وزیر دفاع آغاز شد که یکی از پستهای مهم است که در نهایت به تخت پادشاهی منتهی می شود.
پادشاه جدید، مدتی را مشغول سامان دادن اوضاع داخلی جهت ایجاد توازن قدرت به نفع جناح سدیری خواهد بود. ولی حضور سنگین بازماندههای پادشاه سابق، باعث رویارویی خواهد شد البته باید توجه داشت که پادشاه جدید با ایجاد تحولات سریع در دوران خودش به دنبال رسیدن به نتیجهای سریع است.
در صحنه سیاست خارجی نیز رقابت بین "محمد بن نایف" وزیر کشور و "متعب بن عبدالله" وزیر گارد ملی برای رفتن به واشنگتن آغاز شد که این رقابت به نفع نایف رقم خورد. سفرهای محمد بن نایف به آمریکا در سال 2014 شبیه به تقدیم استوارنامه بود، وی موفق شد خودش را به عنوان دشمن مهم القاعده و به صورت کلی تروریسم معرفی کند، و اینکه در مرحله کنونی باید از نقش او در جنگ علیه تروریسم حمایت کرد.
حضور فرزندان ملک عبدالله در پست های حساس (گارد ملی، امارت مکه، امارت ریاض، وزات امور خارجه) به آنها تا حدی قدرت می دهد، البته اگر پادشاه تصمیم بگیرد آنان را در پستهایشان نگه دارد و تغییری انجام ندهد؛ در این بین مقرن با حضور در پست ولیعهدی میتواند نقش تضمین کننده ای برای رسیدن شاهزاده "متعب" به تخت پادشاهی بعد از پسرعمویش محمد بن نایف ایفا کند.
افزایش تعداد افراد به حاشیه رانده شده در خاندان حاکم، احتمال بروز نزاع داخلی و گسترش آن را افزایش می دهد در کنار این موضوع، بحران در اوضاع منطقه ثبات عربستان را در خطر قرار می دهد.
سلمان با چالشهای جدیدی مواجه شده است که یکی از آنها نزاع جناحها است که پیامدهای مستقیمی بر دوران جدید پادشاهی می گذارد، این کشور همچنین پس از سقوط شدید بهای نفت با چالش اقتصادی مواجه شده که در نهایت می تواند خطراتی جدی را برای ثبات و امنیت داخلی عربستان ایجاد کند. چالش دیگر مشروعیت است، و آنچه که مشخص می باشد مشروعیت کنونی به دلایل مختلف که اکثر آنها محلی است (فساد مالی و اداری و سرکوب فعالان) مانند یک سال قبل نیست و دلایل خارجی آن نیز رهبری انقلابهای معکوس (کودتا ضد انقلابهای مردم منطقه) و همدستی با غرب و آمریکا ضد ملتها است.
اما سؤال این است که آیا ملک سلمان می تواند اختلافات خاندان حاکم را فرو بنشاند و وضعیت جدیدی را ایجاد کند؟
ناظران آگاه از اوضاع سیاسی عربستان این بار برخلاف گذشته بدبین هستند. روزنامه نگاران خارجی دیگر عبارت انتقال روان قدرت را به کار نمی برند، و عبارتهای دیگری جایگزین آن شده است. روزنامه واشنگتن پست دیروز به این موضوع اشاره کرد که فرایند انتقال قدرت در تاریخ عربستان به مبهمترین حالت خود رسیده است. اوضاع عربستان اکنون اینگونه است. تصمیم های افراطی پادشاه جدید برخلاف سنت گذشته باعث نزاع خونباری بر سر قدرت خواهد شد، و شاید موضع شاهزاده طلال و نگرانی او از فروپاشی نظام به دلیل اختلافات بیانگر نگرانی جدی بسیاری از شاهزادگان آل سعود درباره سیاستهای پادشاه جدید است به صورتیکه حکومت در اختیار یک خانواده باشد و نه خاندان.