العالم - ایران
پسر کوچکتر شهید اطهر جلو میآید؛ میگویند مداح است و کلاس ششمی؛ از آقا میپرسد: اگر امام خمینی بود، شما ازش چی میخواستین؟
آقا دست پسر را میگیرد و به دیوار روبهرویش نگاه میکند؛ همگی گوشهایشان را تیز میکنند که آقا چه جوابی میخواهد بدهد. آقا بعد از کمی تأمّل میگوید: «فرق میکنه؛ اگر در سنّ شما بودم یه چیز میخواستم؛ اگر حالا بودم یه چیز دیگه میخواستم»
حالا فکر کنین تو سنّ من بودین!
بهترین چیز دعاست؛ ازش میخواستم که برام دعا کنه که بتونم مثل امام خمینی حرکت کنم. این بهترین چیزه.»
پسر که گویا انتظار چنین جوابی را نداشته، کمی سرش را پایین میاندازد!
آقا با خنده ادامه میدهد: «حالا اگه انگشتر هم بخوای میدیم بهتون، حرفی نداریم!» و دوباره همه میخندند.۹۵/۹/۱
حاشيه ديدار خانواده شهدای مدافع حرم با رهبرانقلاب منتشر شد/٢
حاشيه ديدار خانواده شهدای مدافع حرم با رهبرانقلاب منتشر شد/٢
اصلاً غصّه نخورید؛ بنده اصلاً مظلوم نیستم. همیشه تحت فشاریم امّا الحمدلله زورشان به ما نمیرسد
آقا از روی برگه میخواند: «خانم منیره فخیمی، همسر گرامی شهید مجید مختاربند؛ حال شما خوبه؟»
توفیقی بود حاج آقا که خدمتتون رسیدیم... ما به فکر مظلومیت شما هستیم. متأسفانه برخی خواص متوجّه وظیفهشان نیستند و این شما را زجر میدهد. شما تحت فشار هستید.
آقا با خنده جواب میدهد: «حالا خواص را خدا انشاءالله هدایت کند امّا برای مظلومیت من اصلاً غصّه نخورید؛ بنده اصلاً مظلوم نیستم. فشار [هم] که همیشه تحت فشاریم امّا الحمدلله زورشان به ما نمیرسد» جمع میخندند. ۹۵/۹/۱