العالم _ فرهنگی
روز عرفه از روزهای پرفضیلت برای بهرهمندی هرچه بهتر از برکات الهی است، انجام برخی اعمال در این زمان مشخص، موجب نزدیکی سازنده تر به خالق هستی و کسب خیرات دنیوی و اخروی بیشتر است .
شب نهم از شبهای متبرک و شب مناجات با قاضى الحاجات است و توبه در آن شب مقبول و دعا در آن مستجاب است. عبادت در این شب، اجر صد و هفتاد سال عبادت را دارد.روایت شده که حضرت امام زین العابدین علیه السلام شنید در روز عرفه صداى سائلى را که از مردم سؤ ال مى کرد، فرمود به او واى بر تو آیا از غیر خدا سؤ ال مى کنى در این روز و حال آنکه امید مى رود در این روز براى بچّه هاى در شکم آنکه فضل خدا شامل آنها شود و سعید شوند و از براى این روز اعمال چند است.
در کتاب کلیات مفاتیح الجنان اعمال و ادعیه خاصی برای نهم ذی الحجه و روز عرفه ذکر شده است که در ادامه آنها را میخوانید:
1. غسل کردن
روز عرفه از اعیاد عظیمه است و برای آن چند عمل است: اول- غسل.
2. تسبیحات عشر
فرموده است بخوان اين تسبيحات را كه مروى از حضرت رسول صلى الله عليه و آله است و سيد بن طاوس در اقبال ذكر فرموده :
سُبْحَانَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ عَرْشُهُ سُبْحَانَ الَّذِي فِي الْأَرْضِ حُكْمُهُ
منزه آن خدايى كه عرش با عظمت او در آسمان است منزه است آن خدايى كه فرمانش در زمين است
سُبْحَانَ الَّذِي فِي الْقُبُورِ قَضَاؤُهُ سُبْحَانَ الَّذِي فِي الْبَحْرِ سَبِيلُهُ سُبْحَانَ الَّذِي فِي النَّارِ سُلْطَانُهُ
منزه است آن خدايى كه در قبرها قضاى او جارى شده منزه است آن خدايى كه در دريا راه دارد منزه است آن خدايى كه در دوزخ فرمانفرمايى دارد
سُبْحَانَ الَّذِي فِي الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ سُبْحَانَ الَّذِي فِي الْقِيَامَةِ عَدْلُهُ
منزه است خدايى كه در بهشت است رحمتش منزه است خدايى كه عدالتش در قيامت ظاهر مى شود
سُبْحَانَ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاءَ سُبْحَانَ الَّذِي بَسَطَ الْأَرْضَ سُبْحَانَ الَّذِي لاَ مَلْجَأَ وَ لاَ مَنْجَى مِنْهُ إِلاَّ إِلَيْهِ
منزه است خدايى كه آسمان را برافراشت منزه است خدايى كه زمين را بگسترد منزه است خدايى كه جز به درگاه او پناه و راه نجاتى نيست
پس بگو
سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ
منزه است خداى و ستايش مخصوص اوست و معبود بحقى جز خداى نيست و خدا بزرگتر از هر چيز است
صد مرتبه
و بخوان توحيد صد مرتبه و آية الكرسی صد مرتبه و صلوات بر محمد و آل محمد صد مرتبه و بگو
لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ يُمِيتُ وَ يُحْيِي
نيست معبود بحقى جز خداى يگانه كه انبازى ندارد و پادشاهى و ستايش او را سزد زنده كند و بميراند و بميراند و زنده كند
وَ هُوَ حَيٌّ لاَ يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
و او زنده است كه هرگز نميرد به دست اوست هر خير و نيكى و او بر هر چيزى تواناست
ده مرتبه
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ
آمرزش مى طلبم از خداى كه نيست معبودى بحق جز او كه زنده و پاينده است و بسوى او باز مى گردم
ده مرتبه
يَا اللَّهُ
اى خدا
ده مرتبه
يَا رَحْمَانُ
اى بخشاينده
ده مرتبه
يَا رَحِيمُ
اى مهربان
ده مرتبه
يَا بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يَا ذَا الْجَلاَلِ وَ الْإِكْرَامِ
اى آفريننده آسمانها و زمين اى صاحب جلالت و بزرگوارى
ده مرتبه
يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ
اى زنده و پاينده
ده مرتبه
يَا حَنَّانُ يَا مَنَّانُ
اى بخشنده اى نعمت دهنده
ده مرتبه
يَا لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ
اى كه نيست معبود به حقى جز ذات مقدست
ده مرتبه
آمِينَ
آمين
ده مرتبه
پس بگو
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ يَا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ إِلَيَّ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ
بار خدايا من از تو درخواست مى كنم اى خدايى كه او از رگ گردن به من نزديكتر است
يَا مَنْ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ يَا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى وَ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ
اى خدايى كه ميان مرد و دلش حايل شوى اى خدايى كه در منظر اعلى و افق مبينى
يَا مَنْ هُوَ الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى يَا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ
اى خدايى كه بخشاينده و بر عرش با عظمتت استوارى اى كه به مانندش چيزى نيست و او شنوا و بيناست
أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
از تو درخواست مى كنم كه بر محمد و آل محمد درود فرستى
و بخواه حاجت خود را كه بر آورده خواهد شد إن شاء الله تعالى
3. تسبیح مفصل
عمل دیگر در این روز، تسبيحی كه ثواب آن احصا نمى شود از كثرت و ما به جهت اختصار ترك كرديم ذكر آن را و آن تسبيح اين است:
سُبْحَانَ اللَّهِ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ بَعْدَ كُلِّ أَحَدٍ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ مَعَ كُلِّ أَحَدٍ
منزه است خدايى كه پيش از هر چيز است و منزه است خدايى كه بعد از هر چيز است و منزه است خدايى كه با هر كس است
وَ سُبْحَانَ اللَّهِ يَبْقَى رَبُّنَا وَ يَفْنَى كُلُّ أَحَدٍ
و منزه است خدايى كه باقى است پروردگار ما و فنا شود همه كس
وَ سُبْحَانَ اللَّهِ تَسْبِيحاً يَفْضُلُ تَسْبِيحَ الْمُسَبِّحِينَ فَضْلاً كَثِيراً قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ
و منزه است خدا تنزيهى كه برتر است از تسبيح مسبحان برترى بسيار پيش از هر كس
وَ سُبْحَانَ اللَّهِ تَسْبِيحاً يَفْضُلُ تَسْبِيحَ الْمُسَبِّحِينَ فَضْلاً كَثِيراً بَعْدَ كُلِّ أَحَدٍ
و منزه است خدا تنزيهى كه برتر است از تسبيح مسبحان برترى فراوان پس از هر كس
وَ سُبْحَانَ اللَّهِ تَسْبِيحاً يَفْضُلُ تَسْبِيحَ الْمُسَبِّحِينَ فَضْلاً كَثِيراً مَعَ كُلِّ أَحَدٍ
و منزه است خداى به تنزيهى كه برتر است از تسبيح تسبيح كنندگان برترى بسيار با هر كس
وَ سُبْحَانَ اللَّهِ تَسْبِيحاً يَفْضُلُ تَسْبِيحَ الْمُسَبِّحِينَ فَضْلاً كَثِيراً لِرَبِّنَا الْبَاقِي وَ يَفْنَى كُلُّ أَحَدٍ
و منزه است خداى به تنزيهى كه برتر است از تسبيح مسبحان برترى بسيار براى پروردگار باقى ما و فنا شود هر چيز
وَ سُبْحَانَ اللَّهِ تَسْبِيحاً لاَ يُحْصَى وَ لاَ يُدْرَى وَ لاَ يُنْسَى وَ لاَ يَبْلَى وَ لاَ يَفْنَى وَ لَيْسَ لَهُ مُنْتَهًى
و منزه است خداى به تنزيهى كه شماره نشود و دانسته نشود و فراموش نشود و كهنه نشود و فانى نشود و بى نهايت باشد
وَ سُبْحَانَ اللَّهِ تَسْبِيحاً يَدُومُ بِدَوَامِهِ وَ يَبْقَى بِبَقَائِهِ فِي سِنِي الْعَالَمِينَ
و منزه است خداى به تنزيهى كه بپايد به دوام او و بماند با ماندن او در سالهاى جهانيان
وَ شُهُورِ الدُّهُورِ وَ أَيَّامِ الدُّنْيَا وَ سَاعَاتِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ
و ماه هاى روزگاران و روزهاى دنيا و ساعتهاى شب و روز
وَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَبَدَ الْأَبَدِ وَ مَعَ الْأَبَدِ مِمَّا لاَ يُحْصِيهِ الْعَدَدُ
و منزه است خداى هميشه جاودان و با جاودانى كه نتوان شمرد آن را
وَ لاَ يُفْنِيهِ الْأَمَدُ وَ لاَ يَقْطَعُهُ الْأَبَدُ وَ تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ
و گذشت روزگار آن را نيست نكند و نبرد دنباله آن هرگز و بزرگ است خدا بهترين آفرينندگان
پس بگو
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَعْدَ كُلِّ أَحَدٍ
و ستايش مر خداى راست پيش از هر كس و ستايش مر خداى راست پس از هر كس
تا آخر دعا لكن بجاى هر سُبحَانَ اللهِ، اَلحَمدُ لِلهِ بگو و چون به أحسَنُ الخَالِقِينَ رسيدى بگو: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ تا به آخر و بجاى سُبحَانَ اللهِ، لَا إلَهَ إلَّا اللهُ مى گويى و بعد از آن بگو: وَ اللَّهُ أَكْبَرُ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ تا به آخر و بجاى سُبحَانَ اللهِ، اللهُ أكبَر مى گويى؛
4. نماز امام علی(ع) در روز عرفه
بعد از آن (نماز روز عرفه هنگام زوال آفتاب) چهار ركعت نماز گزارد در هر ركعت بعد از حمد توحيد پنجاه مرتبه بخواند فقير گويد كه اين نماز همان نماز حضرت امير المؤمنين عليه السلام است كه در اعمال روز جمعه گذشت.
5. صلوات روز عرفه
بخوانیم در این روز صلواتی را كه از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه هر كه بخواهد مسرور كند محمد و آل محمد عليهم السلام را در صلوات بر ايشان بگويد:
اللَّهُمَّ يَا أَجْوَدَ مَنْ أَعْطَى وَ يَا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ وَ يَا أَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ
اى خدا اى بخشنده ترين عطا بخش و اى بهترين درخواست شده و اى رحيم ترين استرحام شده
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِي الْأَوَّلِينَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِي الْآخِرِينَ
بار خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست در اولين و بر محمد و آلش در آخرين رحمت فرست
وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِي الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِي الْمُرْسَلِينَ
و بر محمد و آلش رحمت فرست در ملأ اعلى و عالم بالا و بر محمد و آلش رحمت فرست در رسولان
اللَّهُمَّ أَعْطِ مُحَمَّداً وَ آلَهُ الْوَسِيلَةَ وَ الْفَضِيلَةَ وَ الشَّرَفَ وَ الرِّفْعَةَ وَ الدَّرَجَةَ الْكَبِيرَةَ
بار خدايا به محمد و آلش عطا كن وسيله و فضيلت و شرف و رفعت و درجه بزرگ و بلند را
اللَّهُمَّ إِنِّي آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ أَرَهُ فَلاَ تَحْرِمْنِي فِي (يَوْمِ) الْقِيَامَةِ رُؤْيَتَهُ
بار خدايا من به محمد كه بر او و آلش درود و رحمت خدا باد ايمان آوردم در حالى كه او را نديدم پس مرا در روز قيامت از ديدارش محروم مگردان
وَ ارْزُقْنِي صُحْبَتَهُ وَ تَوَفَّنِي عَلَى مِلَّتِهِ
و صحبت و همنشينى او را روزيم گردان و مرا بر دين و ملتش بميران
وَ اسْقِنِي مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِيّاً سَائِغاً هَنِيئاً لاَ أَظْمَأُ بَعْدَهُ أَبَداً إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
و از حوضش مرا بنوشان نوشيدنى سير و گوارا كه هرگز پس از آن تشنه نشوم بدرستى كه تو بر هر چيز توانايى
اللَّهُمَّ إِنِّي آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ أَرَهُ فَعَرِّفْنِي فِي الْجِنَانِ وَجْهَهُ
بار خدايا من به محمد كه درود و رحمت خداى بر او و بر آلش باد ايمان آوردم در حالى كه او را نديدم پس در بهشت روى (منيرش) را به من بنماى
اللَّهُمَّ بَلِّغْ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنِّي تَحِيَّةً كَثِيرَةً وَ سَلاَماً
بار خدايا به محمد كه بر او و آلش رحمت خداى باد از من تحيت و سلام فراوان برسان .
6. دعای شب عرفه
اين دعا را كه روايت شده هركه آن را در شب عرفه يا شبهاى جمعه بخواند، خدا او را بيامرزد:
(اللَّهُمَّ يَا شَاهِدَ كُلِّ نَجْوَى وَ مَوْضِعَ كُلِّ شَكْوَى وَ عَالِمَ كُلِّ خَفِيَّةٍ وَ مُنْتَهَى كُلِّ حَاجَةٍ يَا مُبْتَدِئا بِالنِّعَمِ عَلَى الْعِبَادِ يَا كَرِيمَ الْعَفْوِ يَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ يَا جَوَادُ يَا مَنْ لا يُوَارِي مِنْهُ لَيْلٌ دَاجٍ وَ لا بَحْرٌ عَجَّاجٌ وَ لا سَمَاءٌ ذَاتُ أَبْرَاجٍ وَ لا ظُلَمٌ ذَاتُ ارْتِتَاجٍ [ارْتِيَاجٍ ] يَا مَنِ الظُّلْمَةُ عِنْدَهُ ضِيَاءٌ أَسْأَلُكَ بِنُورِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ الَّذِي تَجَلَّيْتَ بِهِ لِلْجَبَلِ فَجَعَلْتَهُ دَكّاً وَ خَرَّ مُوسَى صَعِقاً وَ بِاسْمِكَ الَّذِي رَفَعْتَ بِهِ السَّمَاوَاتِ بِلا عَمَدٍ وَ سَطَحْتَ بِهِ الْأَرْضَ عَلَى وَجْهِ مَاءٍ جَمَدٍ وَ بِاسْمِكَ الْمَخْزُونِ الْمَكْنُونِ الْمَكْتُوبِ الطَّاهِرِ الَّذِي إِذَا دُعِيتَ ، بِهِ أَجَبْتَ
خدايا اى آگاه از هر گفت وگوى پنهان، و جايگاه هر شكايت، و داناى هر نهان، و نهايت هر حاجت، اى آغازگر نعمت ها بر بندگان، اى بزرگوار گذشت، اى نيكو درگذشت، اى بخشنده، اى كه چيزى را از او نپوشاند نه شب تار، نه درياى پر موج، نه آسمان داراى برجها، و نه تاريكيهاى درهم پيچيده اى آن كه تاريكى نزد او روشنايى است، از تو مى خواهم به حق نور جلوه پرشكوهت كه به آن بر كوه تجلّى كردى، و كوه را با خاك همسان ساختى، و موسى مدهوش بر زمين افتاد، به حق نامت كه با آن آسمانها را بیستون برافراشتى، و زمين را بر روی آب منجمد بگستردى، و به حق نام مخزون، پوشيده، نوشته شده پاكيزه ات، كه چون با آن خوانده شوى، پاسخ دهى،
وَ إِذَا سُئِلْتَ بِهِ أَعْطَيْتَ وَ بِاسْمِكَ السُّبُّوحِ الْقُدُّوسِ الْبُرْهَانِ الَّذِي هُوَ نُورٌ عَلَى كُلِّ نُورٍ وَ نُورٌ مِنْ نُورٍ يُضِي ءُ مِنْهُ كُلُّ نُورٍ إِذَا بَلَغَ الْأَرْضَ انْشَقَّتْ وَ إِذَا بَلَغَ السَّمَاوَاتِ فُتِحَتْ وَ إِذَا بَلَغَ الْعَرْشَ اهْتَزَّ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي تَرْتَعِدُ مِنْهُ فَرَائِصُ مَلائِكَتِكَ وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ إِسْرَافِيلَ وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَى جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَمِيعِ الْمَلائِكَةِ وَ بِالاسْمِ الَّذِي مَشَى بِهِ الْخِضْرُ عَلَى قُلَلِ [طَلَلِ ] الْمَاءِ كَمَا مَشَى بِهِ عَلَى جَدَدِ الْأَرْضِ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي فَلَقْتَ بِهِ الْبَحْرَ لِمُوسَى وَ أَغْرَقْتَ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمَهُ وَ أَنْجَيْتَ بِهِ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ وَ مَنْ مَعَهُ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ ،
و چون با آن درخواست شوى عطا كنى، و به حق نام منزّه و مقدّس و برهانت كه آن نورى است بر فراز هر نور، و نورى است برآمده از نور، از آن روشنى مى گيرد هر نور، چون به زمين شكافته شود، و چون به آسمان ها رسد گشوده گردد، و چون به عرش رسد، عرش به اهتزاز آيد، و به حق نامت كه از آن اندام فرشتگانت به لرزه آيد، و از تو درخواست می كنم به حق جبرييل و ميكاييل و اسرافيل، به حق محمد پيامبر برگزيده، درود خدا بر او و خاندانش و بر همه پيامبران و همه فرشتگان، و به حق نامى كه به وسيله آن خضر بر روى امواج دريا ره سپرد، چنان كه بر روی زمين سخت راه رفت، و به حق نامت كه دريا را به آن براى موسى شكافتى، و فرعون و قومش را در آن غرق نمودى، و به وسيله آن موسى بن عمران و همراهانش را نجات دادى، و به حق نامت كه موسى بن عمران از ناحيه طور ايمن تو را به آن خواند،
فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ أَلْقَيْتَ عَلَيْهِ مَحَبَّةً مِنْكَ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي بِهِ أَحْيَا عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ الْمَوْتَى وَ تَكَلَّمَ فِي الْمَهْدِ صَبِيّاً وَ أَبْرَأَ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِكَ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ حَمَلَةُ عَرْشِكَ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ إِسْرَافِيلُ وَ حَبِيبُكَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَلائِكَتُكَ الْمُقَرَّبُونَ وَ أَنْبِيَاؤُكَ الْمُرْسَلُونَ وَ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ مِنْ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ ذُو النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ [تَقْدِرَ] عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ نَجَّيْتَهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَلِكَ تُنْجِي [نُنْجِي ] الْمُؤْمِنِينَ وَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ دَاوُدُ وَ خَرَّ لَكَ سَاجِدا فَغَفَرْتَ لَهُ ذَنْبَهُ،
پس او را اجابت فرمودى، و از جانب خود بر دلش محبّت انداختى، و به حق نامت كه به آن عيسى بن مريم مردگان را زنده كرد، و درحالى كودكى در گهواره سخن گفت، و كور مادرزاد و مبتلاى به بيمارى پيسى را به اذن تو شفا داد، و به حق نامت كه حاملان عرشت تو را به آن خواندند، و جبرييل، و ميكاييل، و اسرافيل و محبوبت محمّد [درود خدا بر او و خاندانش باد] و فرشتگان درگاهت، و پيامبران مرسلت، و بندگان شايسته ات، از اهل آسمانها و زمين، و به حق نامت كه ذوالنون [حضرت يونس (ع) ] تو را به آن خواند، در آن زمان كه خشمناك رفت، و گمان كرد كه بر او سخت نگيرى، پس در ميان تاريكی ها فرياد برآورد كه معبودى جز تو نيست، منزّهى تو، من از ستمكاران بودم، پس دعايش را اجابت كردى، و او را از اندوه رهانيدى و اينچنين مردم با ايمان را نجات می دهى، و به حق نام بزرگت كه داود تو را به آن خواند، و در برابرت بر سجده افتاد، در نتيجه گناهش را آمرزيدى،
وَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَتْكَ بِهِ آسِيَةُ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتا فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْتَ لَهَا دُعَاءَهَا وَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ أَيُّوبُ إِذْ حَلَّ بِهِ الْبَلاءُ فَعَافَيْتَهُ وَ آتَيْتَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِكَ وَ ذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ يَعْقُوبُ فَرَدَدْتَ عَلَيْهِ بَصَرَهُ وَ قُرَّةَ عَيْنِهِ يُوسُفَ وَ جَمَعْتَ شَمْلَهُ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ سُلَيْمَانُ فَوَهَبْتَ لَهُ مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي سَخَّرْتَ بِهِ الْبُرَاقَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ إِذْ قَالَ تَعَالَى سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى وَ قَوْلُهُ:
و به حق نامت كه آسيه همسر فرعون تو را به آن خواند آنگاه كه گفت: پروردگارا براى من نزد خود در بهشت خانه اى بنا كن، و از فرعون و عملش نجاتم ده، و مرا از چنگ ستمكاران خلاص كن، پس دعايش را مستجاب كردى، و به حق نامت كه ايّوب تو را به آن خواند، زمانیكه بلا بر او فرود آمد، پس به او عافيت بخشيدى، و اهلش را و مانند آنها را به همراه آنان، از روى رحمت از نزد خود به پيش او بازگرداندى، و اين را يادآورى براى بندگان نهادى، و به حق نامت كه يعقوب تو را به آن خواند، پس بينايى و نور ديده اش يوسف، را به او بازگرداندى، و پريشانى اش را سرو سامان بخشيدى، و به حق نامت كه سليمان تو را به آن خواند، پس به او سلطنتى دادى كه براى هيچكس پس از او شايسته نبود، همانا تو بسيار بخشنده اى، و به حق نامت كه به آن براق را براى محمّد درود خدا بر او و خاندانش مسخرّ ساختى، آنجا كه خداى تعالى فرمود: منزّه است خدايى كه بنده اش را شبانه از مسجد الحرام تا مسجد الاقصى راه برد، و گفتار خدا
سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ وَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنْقَلِبُونَ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي تَنَزَّلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ آدَمُ فَغَفَرْتَ لَهُ ذَنْبَهُ وَ أَسْكَنْتَهُ جَنَّتَكَ وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ بِحَقِّ إِبْرَاهِيمَ وَ بِحَقِّ فَصْلِكَ يَوْمَ الْقَضَاءِ وَ بِحَقِّ الْمَوَازِينِ إِذَا نُصِبَتْ وَ الصُّحُفِ إِذَا نُشِرَتْ وَ بِحَقِّ الْقَلَمِ وَ مَا جَرَى وَ اللَّوْحِ وَ مَا أَحْصَى وَ بِحَقِّ الاسْمِ الَّذِي كَتَبْتَهُ عَلَى سُرَادِقِ الْعَرْشِ قَبْلَ خَلْقِكَ الْخَلْقَ وَ الدُّنْيَا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ بِأَلْفَيْ عَامٍ وَ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ،
منزّه است خدايى كه اين مركب را براى ما مسخرّ كرد، وگرنه قدرت تسخيرش را نداشتيم و ما به جانب پروردگارمان باز میگرديم، و به حق نامت كه به وسيله آن جبراييل بر محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) نازل میشد، و به حق نامت كه آدم تو را به آن خواند، پس گناهش را آمرزيدى، و در بهشت جاى دادى، و از تو درخواست میكنم به حق قرآن بزرگ، و به حق محمّد خاتم پيامبران، و به حق ابراهيم، و به حق جدا كردنت حق وباطل را در روز داورى، و به حق ترازوها زمانى كه نصب شوند و نامه ها وقتى كه گشوده شوند، و به حق قلم و آنچه نوشت، و لوح و آنچه شمرد، و به حق اسمى كه بر سراپرده عرش نوشتى، به دوهزار سال پيش از آنكه مخلوقات، و دنيا، و آفتاب، و ماه به دست قدرتت آفريده شوند، و گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست، يگانه و بی شريك است، و همانا محمّد بنده و فرستاده اوست،
وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْمَخْزُونِ فِي خَزَائِنِكَ الَّذِي اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ لَمْ يَظْهَرْ عَلَيْهِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِكَ لا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لا عَبْدٌ مُصْطَفًى وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي شَقَقْتَ بِهِ الْبِحَارَ وَ قَامَتْ بِهِ الْجِبَالُ وَ اخْتَلَفَ بِهِ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ بِحَقِّ السَّبْعِ الْمَثَانِي وَ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ وَ بِحَقِّ الْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ وَ بِحَقِّ طه وَ يس وَ كهيعص وَ حمعسق وَ بِحَقِّ تَوْرَاةِ مُوسَى وَ إِنْجِيلِ عِيسَى وَ زَبُورِ دَاوُدَ وَ فُرْقَانِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَى جَمِيعِ الرُّسُلِ وَ بِآهِيّا شَرَاهِيّا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ تِلْكَ الْمُنَاجَاةِ الَّتِي كَانَتْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ فَوْقَ جَبَلِ طُورِ سَيْنَاءَ،
و از تو درخواست مى كنم به حق آن نامت كه در ميان گنجينه اى از گنجينه هاى توست، نامى كه در علم غيب نزد خود خاص خويش نمودى، نامى كه هيچيك از آفريدگانت بر آن آگاه نشد، نه فرشته مقرّبى، و نه پيامبر فرستاده اى، و نه بنده برگزيده ای و از تو درخواست میكنم به حق نامت، كه درياها را با آن شكافتى، و كوهها را با آن برپا ساختى، و شب و روز با آن در رفت وآمد شد، و به حق سوره «حمد» ، و قرآن بزرگ، و به حق نويسندگان بزرگوارت، و به حق سوره هاى «طه» «يس» ، و «كهيعص» و «حمعسق» ، و بحق تورات موسى، و انجيل عيسى، و زبور داود، و فرقان محمّد درود خدا بر او و خاندانش و بر همه رسولان و به حق اهیا و شراهىّ [دو نام اعظم، يادوراز، يا دو تن از اولياى الهى] ، خدايا از تو درخواست می كنم به حق آن راز و نيازى كه ميان تو و موسى بن عمران بر فراز كوه طور سينا انجام گرفت،
وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي عَلَّمْتَهُ مَلَكَ الْمَوْتِ لِقَبْضِ الْأَرْوَاحِ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي كُتِبَ عَلَى وَرَقِ الزَّيْتُونِ فَخَضَعَتِ النِّيرَانُ لِتِلْكَ الْوَرَقَةِ فَقُلْتَ يَا نَارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي كَتَبْتَهُ عَلَى سُرَادِقِ الْمَجْدِ وَ الْكَرَامَةِ يَا مَنْ لا يُحْفِيهِ سَائِلٌ وَ لا يَنْقُصُهُ نَائِلٌ يَا مَنْ بِهِ يُسْتَغَاثُ وَ إِلَيْهِ يُلْجَأُ أَسْأَلُكَ بِمَعَاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِكَ وَ مُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ كِتَابِكَ وَ بِاسْمِكَ الْأَعْظَمِ وَ جَدِّكَ الْأَعْلَى وَ كَلِمَاتِكَ التَّامَّاتِ الْعُلَى اللَّهُمَّ رَبَّ الرِّيَاحِ وَ مَا ذَرَتْ وَ السَّمَاءِ وَ مَا أَظَلَّتْ وَ الْأَرْضِ وَ مَا أَقَلَّتْ وَ الشَّيَاطِينِ وَ مَا أَضَلَّتْ وَ الْبِحَارِ وَ مَا جَرَتْ وَ بِحَقِّ كُلِّ حَقٍّ هُوَ عَلَيْكَ حَقٌّ،
و از تو میخواهم به حق نامى كه براى گرفتن جانها به ملك الموت آموختی و از تو می خواهم به حق نامی كه بر برگ زيتون نوشته شد، و آتش در برابر آن برگ فروتن گشت، پس گفتى: اى آتش سرد و سلامت باش، و از تو مى خواهم به حق نامى كه آن را بر سراپرده بزرگوارى و كرامت نوشتى، اى كه خواهنده اى بازش ندارد، و عطا از خزانه هايش نكاهد، اى آن كه از او فريادرسى شود، و از او پناه جويند، از تو درخواست میكنم به جايگاه عزّت از عرشت، و حدّ نهايى رحمت از كتابت، و اسم اعظمت، و شأن برترت، و كلمات كامل والايت، خدايا اى پروردگار بادها و آنچه پراكنده كردند، و اى پروردگار آسمان و آنچه بر آن سايه افكند، و اى پروردگار زمين و آنچه را با خود برداشت، و اى پروردگار شياطين و هركه را گمراه گردند، و اى پروردگار درياها و آنچه روان شد، و به حق هر حقى كه آن بر تو حق است،
وَ بِحَقِّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ الرَّوْحَانِيِّينَ وَ الْكَرُوبِيِّينَ وَ الْمُسَبِّحِينَ لَكَ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ لا يَفْتُرُونَ وَ بِحَقِّ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِكَ وَ بِحَقِّ كُلِّ وَلِيٍّ يُنَادِيكَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ تَسْتَجِيبُ لَهُ دُعَاءَهُ يَا مُجِيبُ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ وَ بِهَذِهِ الدَّعَوَاتِ أَنْ تَغْفِرَ لَنَا مَا قَدَّمْنَا وَ مَا أَخَّرْنَا وَ مَا أَسْرَرْنَا وَ مَا أَعْلَنَّا وَ مَا أَبْدَيْنَا وَ مَا أَخْفَيْنَا وَ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ يَا حَافِظَ كُلِّ غَرِيبٍ يَا مُونِسَ كُلِّ وَحِيدٍ يَا قُوَّةَ كُلِّ ضَعِيفٍ يَا نَاصِرَ كُلِّ مَظْلُومٍ يَا رَازِقَ كُلِّ مَحْرُومٍ يَا مُونِسَ كُلِّ مُسْتَوْحِشٍ يَا صَاحِبَ كُلِّ مُسَافِرٍ يَا عِمَادَ كُلِّ حَاضِرٍ يَا غَافِرَ كُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِيئَةٍ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ يَا صَرِيخَ الْمُسْتَصْرِخِينَ يَا كَاشِفَ كَرْبِ الْمَكْرُوبِينَ،
و به حق فرشتگان درگاهت، و روحانيان و كرّوبيان، و آنان كه شب و روز بدون اينكه سستى ورزند برايت تسبيح می گويند، و به حق ابراهيم خليلت، و به حق هر دوستى كه ميان صفا و مروه تو را می خواند، و تو دعايش را اجابت مى كنى، اى اجابت كننده، از تو درخواست میكنم به حق اين نامها، و به حق اين دعاها، كه ما را بيامرزى از گناهانى كه پيش از اين انجام داديم، و از اين پس انجام می دهيم، و آنچه پنهان و آنچه آشكار كرديم، و آنچه ظاهر نموده و آنچه نهان ساختيم، و آنچه را تو از ما به آن آگاه ترى، همانا تو بر هرچيز توانايى، به مهربانیات، اى مهربان ترين مهربانان.
اى نگهدار هر غريب، اى مونس هر تنها، اى نيروى هر ناتوان، اى يار هر ستمديده، ای روزى بخش هر محروم، اى همدم هر هراسان، اى همراه هر مسافر، اى تكيه گاه هر حاضر، اى آمرزنده هر گناه و خطا، اى فريادرس فريادكنان، اى دادرس دادخواهان، اى برطرف ساز اندوه اندوه گينان،
يَا فَارِجَ هَمِّ الْمَهْمُومِينَ يَا بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ يَا مُنْتَهَى غَايَةِ الطَّالِبِينَ يَا مُجِيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّينَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ يَا دَيَّانَ يَوْمِ الدِّينِ يَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِينَ يَا أَكْرَمَ الْأَكْرَمِينَ يَا أَسْمَعَ السَّامِعِينَ يَا أَبْصَرَ النَّاظِرِينَ يَا أَقْدَرَ الْقَادِرِينَ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ وَ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُورِثُ النَّدَمَ وَ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُورِثُ السَّقَمَ وَ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ وَ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَرُدُّ الدُّعَاءَ وَ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ قَطْرَ السَّمَاءِ وَ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ وَ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَجْلِبُ الشَّقَاءَ ،
اى غم گسار غمزدگان، اى پديد آورنده آسمانها و زمينها، اى نهايت هدف جويندگان، اى اجابت كننده دعاى بيچارگان، اى مهربان ترين مهربانان، اى پروردگار جهانيان اى پاداش دهنده روز پاداش، اى بخشنده ترين بخشندگان، اى كريم ترين كريمان، اى شنواترين شنوندگان، اى بيناترين بينايان، اى تواناترين توانايان، بر من بيامرز گناهانى كه نعمتها را تغيير مى دهد، و گناهانى كه پشيمانى به بار می آورد، و گناهانى كه باعث بيماريها می شود، و گناهانى كه پرده هاى حرمت را میدرد، و گناهانى كه دعا را پس مى زند، و گناهانى كه باران آسمان را نگاه می دارد، و گناهانى كه نابودى را به شتاب مى رساند، و گناهانى كه بدبختی می آورد،
وَ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُظْلِمُ الْهَوَاءَ وَ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَكْشِفُ الْغِطَاءَ وَ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي لا يَغْفِرُهَا غَيْرُكَ يَا اللَّهُ وَ احْمِلْ عَنِّي كُلَّ تَبِعَةٍ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ وَ اجْعَلْ لِي مِنْ أَمْرِي فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ يُسْراً وَ أَنْزِلْ يَقِينَكَ فِي صَدْرِي وَ رَجَاءَكَ فِي قَلْبِي حَتَّى لا أَرْجُوَ غَيْرَكَ اللَّهُمَّ احْفَظْنِي وَ عَافِنِي فِي مَقَامِي وَ اصْحَبْنِي فِي لَيْلِي وَ نَهَارِي وَ مِنْ بَيْنِ يَدَيَّ وَ مِنْ خَلْفِي وَ عَنْ يَمِينِي وَ عَنْ شِمَالِي وَ مِنْ فَوْقِي وَ مِنْ تَحْتِي وَ يَسِّرْ لِيَ السَّبِيلَ وَ أَحْسِنْ لِيَ التَّيْسِيرَ وَ لا تَخْذُلْنِي فِي الْعَسِيرِ وَ اهْدِنِي يَا خَيْرَ دَلِيلٍ،
و گناهانى كه هوا را تيره می كند، و گناهانى كه پرده حيا را بالا ميزند، و گناهانى كه جز تو كسى آنها را نمی آمرزد، اى خدا، و هر حقى كه از يكى از بندگانت به دوش من است بردار، و براى من در كارم گشايش و راه چاره و آسانى قرار ده، و يقينت را در سينه ام و اميدت را در دلم فرود آر، تا به غير تو اميد نبندم.
خدايا نگاهم دار و در جايگاهم عافيت ده، و همراه من باش، در شب و در روز، و از پيش رو و پشت سر، و از راست و چپ، و از بالا و زير پا، و راه را بر من هموار ساز، و سهولت امر را برايم نيكو گردان، و در دشوارى خوارم مكن، و مرا راهنما باش اى بهترين راهنما،
وَ لا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي فِي الْأُمُورِ وَ لَقِّنِي كُلَّ سُرُورٍ وَ اقْلِبْنِي إِلَى أَهْلِي بِالْفَلاحِ وَ النَّجَاحِ مَحْبُوراً فِي الْعَاجِلِ وَ الْآجِلِ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ وَ ارْزُقْنِي مِنْ فَضْلِكَ وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ طَيِّبَاتِ رِزْقِكَ وَ اسْتَعْمِلْنِي فِي طَاعَتِكَ وَ أَجِرْنِي مِنْ عَذَابِكَ وَ نَارِكَ وَ اقْلِبْنِي إِذَا تَوَفَّيْتَنِي إِلَى جَنَّتِكَ بِرَحْمَتِكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ زَوَالِ نِعْمَتِكَ وَ مِنْ تَحْوِيلِ عَافِيَتِكَ وَ مِنْ حُلُولِ نَقِمَتِكَ وَ مِنْ نُزُولِ عَذَابِكَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ جَهْدِ الْبَلاءِ وَ دَرَكِ الشَّقَاءِ وَ مِنْ سُوءِ الْقَضَاءِ وَ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ وَ مِنْ شَرِّ مَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مِنْ شَرِّ مَا فِي الْكِتَابِ الْمُنْزَلِ اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْنِي مِنَ الْأَشْرَارِ وَ لا مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ،
و در كارها مرا به خود وامگذار، و هرگونه دلخوشى را به دلم انداز و مرا با رستگارى و سربلندى به خانواده ام بازگردان، آراسته به شادكامى، در دنيا و آخرت، همانا تو بر هرچيز توانايى، و از فضلت نصيبم كن، و از روزی هاى پاكيزه ات بر من وسعت ده، و در طاعت به كار گير، و از عذاب و آتشت پناهم ده، و زمانیكه مرا از دنيا بردى از روى رحمت به بهشتت وارد كن.
خدايا به تو پناه می آورم از زوال نعمتت، و از تغيير عافيتت، و از فرود آمدن انتقامت، و از نزول عذابت، و به تو پناه می آورم از سختی بلا، و افتادن در بدبختى، و از بدى سرنوشت و سرزنش دشمنان، و از شرّ آنچه از آسمان می رسد، و از شرّ آنچه در كتاب نازل شده ات شرّ قلمداد كردى.
خدايا مرا از اشرار و از اهل آتش قرار مده،
وَ لا تَحْرِمْنِي صُحْبَةَ الْأَخْيَارِ وَ أَحْيِنِي حَيَاةً طَيِّبَةً وَ تَوَفَّنِي وَفَاةً طَيِّبَةً تُلْحِقُنِي بِالْأَبْرَارِ وَ ارْزُقْنِي مُرَافَقَةَ الْأَنْبِيَاءِ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى حُسْنِ بَلائِكَ وَ صُنْعِكَ وَ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى الْإِسْلامِ وَ اتِّبَاعِ السُّنَّةِ يَا رَبِّ كَمَا هَدَيْتَهُمْ لِدِينِكَ وَ عَلَّمْتَهُمْ كِتَابَكَ فَاهْدِنَا وَ عَلِّمْنَا وَ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى حُسْنِ بَلائِكَ وَ صُنْعِكَ عِنْدِي خَاصَّةً كَمَا خَلَقْتَنِي فَأَحْسَنْتَ خَلْقِي وَ عَلَّمْتَنِي فَأَحْسَنْتَ تَعْلِيمِي وَ هَدَيْتَنِي فَأَحْسَنْتَ هِدَايَتِي فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى إِنْعَامِكَ عَلَيَّ قَدِيماً وَ حَدِيثاً فَكَمْ مِنْ كَرْبٍ يَا سَيِّدِي قَدْ فَرَّجْتَهُ وَ كَمْ مِنْ غَمٍّ يَا سَيِّدِي قَدْ نَفَّسْتَهُ وَ كَمْ مِنْ هَمٍّ يَا سَيِّدِي قَدْ كَشَفْتَهُ وَ كَمْ مِنْ بَلاءٍ يَا سَيِّدِي قَدْ صَرَفْتَهُ وَ كَمْ مِنْ عَيْبٍ يَا سَيِّدِي قَدْ سَتَرْتَهُ ،
و از همنشينى نيكان محروم مگردان، و به زندگى پاكيزه زنده ام بدار و به مرگ پاكيزه بميران، به نيكان پيوندم ده، همنشينى با پيامبران را نصيبم فرما، همنشينى در جايگاه صدق، نزد فرمانروايى نيرومند.
خدايا تو را سپاس بر نيكى آزمايش و رفتارت، و تو را سپاس بر اسلام و پيروى روش پيامبر، پروردگارا، چنان كه اينان را به دينت هدايت فرمودى، و كتاب خود را به آنها آموختى، ما را هم رهنما باش و به ما هم بياموز، تو را سپاس بر نيكى آزمايش و رفتارت به ويژه نسبت به من، چنان كه مرا آفريدى، و آفرينشم را نيكو نهادى، و به من آموختى و آموزشم را نيكو نمودى، و راهنمايى ام فرمودى، و راهنمايى ام را نيكو گرداندى، پس تو را سپاس بر نعمت بخشی ات بر من در گذشته و حال، آقاى من چه بسيار محنت غم زايى كه از من گشودى، و چه بسيار اندوهى كه زدودى، و چه بسيار نگرانى كه برطرف ساختى، و چه بسيار بلايى كه اى آقاى من برگرداندى، و چه بسيار عيبى كه پوشاندى،
فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى كُلِّ حَالٍ فِي كُلِّ مَثْوًى وَ زَمَانٍ وَ مُنْقَلَبٍ وَ مُقَامٍ [مَقَامٍ ] وَ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ وَ كُلِّ حَالٍ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَفْضَلِ عِبَادِكَ نَصِيباً فِي هَذَا الْيَوْمِ مِنْ خَيْرٍ تَقْسِمُهُ أَوْ ضُرٍّ تَكْشِفُهُ أَوْ سُوءٍ تَصْرِفُهُ أَوْ بَلاءٍ تَدْفَعُهُ أَوْ خَيْرٍ تَسُوقُهُ أَوْ رَحْمَةٍ تَنْشُرُهَا أَوْ عَافِيَةٍ تُلْبِسُهَا فَإِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ وَ بِيَدِكَ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَنْتَ الْوَاحِدُ الْكَرِيمُ الْمُعْطِي الَّذِي لا يُرَدُّ سَائِلُهُ وَ لا يُخَيَّبُ آمِلُهُ وَ لا يَنْقُصُ نَائِلُهُ وَ لا يَنْفَدُ مَا عِنْدَهُ بَلْ يَزْدَادُ كَثْرَةً وَ طِيباً وَ عَطَاءً وَ جُوداً وَ ارْزُقْنِي مِنْ خَزَائِنِكَ الَّتِي لا تَفْنَى وَ مِنْ رَحْمَتِكَ الْوَاسِعَةِ إِنَّ عَطَاءَكَ لَمْ يَكُنْ مَحْظُورا وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين.
پس تو را سپاس بر هر حال، در هر مكان و زمان، و هر منزل و مقام، و بر اين حال و هر حال.
خدايا مرا در اين روز از برترين بندگانت در روزى قرار ده، از خيرى كه پخش میكنى، يا رنجى كه برطرف می نمايى، يا امر بدى كه برمى گردانى، يا بلايى كه دفع می كنى، يا خيرى كه مى فرستى، يا رحمتى كه می گسترانى، يا عافيتى كه بر بندگان مى پوشانى، همانا تو بر هرچيز توانايى، و خزانه هاى آسمان ها و زمين به دست توست، و تو يگانه بزرگوار عطا بخشى هستى كه خواهنده اش بازگردانده نشود، و آرزومندش نااميد نگردد، و عطايش كاستى نپذيرد، و آنچه نزد اوست پايان نيابد، بلكه به فزونى عنايت و خاطر پسندى و عطا و بخشش بيفزايد، و مرا روزى كن از خزانه هايت كه تمام نمى شود، و از رحمت گسترده ات، همانا عطايت ممنوع نبوده، و تو بر هر چيز توانايى، به مهربانى ات اى مهربان ترين مهربانان.)
7. خواندن دعای «دعای اللّهمّ من تعبّا و تهيا»
دعای «اللّهمّ من تعبّا و تهيا» را كه در روز عرفه و شب و روز جمعه نيز وارد است بخواند.
8. زیارت امام حسین(ع)
حضرت سيّد الشهدا عليه السّلام و زمين كربلا را زيارت كند، و تا روز عيد قربان در آنجا بماند، تا از شرّ آن سال محفوظ باشد.
9. دعای امام حسین(ع) در روز عرفه
بشر و بشير پسران غالب اسدى روايت كرده اند، كه بعد از ظهر روز عرفه در صحراى عرفات خدمت آن حضرت بوديم، پس با گروهى از اهل بيت و فرزندان و شيعيان، با نهايت خاكسارى و خشوع، از خيمه خود بيرون آمدند، و در جانب چپ كوه ايستادند، و روى مبارك خويش را بسوى كعبه نمودند و دست ها را برابر صورت برداشتند مانند مسكينى كه طعام طلبد، و اين دعا را خواندند:
اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَيْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا كَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ واَتْقَنَ بِحِكْمَتِهِ الصَّنائِعَ لا تَخْفى عَلَيْهِ الطَّلايِـعُ وَلا تَضيعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ جازى كُلِّ صانِعٍ وَرائِشُ كُلِّ قانعٍ وَراحِمُ كُلِّ ضارِعٍ وَمُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَالْكِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ وَلِلْكُرُباتِ دافِعٌ وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ،
خداى را سپاس كه براى حكمش برگرداننده اى، و براى بخشش بازدارنده اى و همانند ساخته اى ساخته هيچ سازنده اى نيست، و او سخاوتمند وسعت بخش است، انواع مخلوقات را پديد آورد، و ساخته ها را با حكمتش محكم نمود، طليعه ها بر او پوشيده نمى ماند، و وديعه ها نزد او ضايع نمى شود پاداش دهنده هر سازنده، و بى نيازكننده هر قناعت گر، و رحم كننده بر هر نالان، و فرو فرستنده سودها، و نازل كننده كتاب جامع با نور درخشان است، او شنونده دعاها، و دوركننده بلاها، و بالابرنده درجات.
وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ فَلا اِلهَ غَيْرُهُ وَلا شَىْءَ يَعْدِلُهُ وَلَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَهُوَ السَّميعُ الْبَصيرُاللَّطيفُ الْخَبيرُ وَهُوَ عَلى كُلِّشَىْءٍ قَديرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَيْكَ وَ اَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَكَ مُقِرّاً بِاَنَّكَ رَبّى وَ اِلَيْكَ مَرَدّى اِبْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ اَنْ اَكُونَ شَيْئاً مَذْكُورا وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْكَنْتَنِى الاَْصْلابَ آمِناً لِرَيْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنينَ،
و كوبنده گردن كشان است، پس معبودى جز او نيست، و چيزى با او برابرى نمى كند، و چيزى همانندش نيست، و اوست شنوا و بينا، و لطيف و آگاه، و بر هرچيز تواناست.
خدايا به سوى تو رغبت می نمايم، و به پروردگاری تو گواهى مى دهم، اقراركننده ام كه تو پروردگار منى، و بازگشت من به سوى تو است، وجودم را با نعمتت آغاز كردى پيش از آنكه موجودى قابل ذكر باشم، و مرا از خاك پديد آوردى، سپس در ميان صلب ها جايم دادى، درحالى كه از حوادث زمانه و رفت و آمد روزگار و سال ها.
فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ اِلى رَحِمٍ فى تَقادُمٍ مِنَ الاَْيّامِ الْماضِيَةِ وَالْقُرُونِ الْخالِيَةِ لَمْ تُخْرِجْنى لِرَاْفَتِكَ بى وَلُطْفِكَ لى وَاِحْسانِكَ اِلَىَّ فى دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْكُفْرِ الَّذينَ نَقَضُوا عَهْدَكَ وَكَذَّبُوا رُسُلَكَ لكِنَّكَ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَلى مِنَ الْهُدَى الَّذى لَهُ يَسَّرْتَنى وَفيهِ اَنْشَاءْتَنى وَمِنْ قَبْلِ ذلِكَ رَؤُفْتَ بى بِجَميلِ صُنْعِكَ وَسَوابِـغِ نِعَمِكَ فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍّ يُمْنى وَاَسْكَنْتَنى فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَيْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ،
ايمنى بخشيدى همواره كوچ كننده بودم از صلبى به رحمى، درگذشته از ايام و قرنهاى پيشين، از باب رأفت و لطف و احسانى كه به من داشتى، مرا در حكومت پيشوايان كفر، آنان كه پيمانت را شكستند، و پيامبرانت را تكذيب كردند، به دنيا نياوردى، ولى زمانی به دنيا آوردى به خاطر آنچه در علمت برايم رقم خورده بود و آن عبارت بود از هدايتى كه مرا براى پذيرفتن آن آماده ساختى، و در عرصه گاهش نشود و نمايم دادى، و پيش از آن هم با رفتار زيبايت، و نعمت هاى كاملت بر من مهر ورزيدى، در نتيجه وجودم را پديد آوردى از نطفه ريخته شده و در تاريكی هاى سه گانه ميان گوشت و خون و پوست جايم دادى،
لَمْ تُشْهِدْنى خَلْقى وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَيْئاً مِنْ اَمْرى ثُمَّ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى اِلَى الدُّنْيا تآمّاً سَوِيّاً وَحَفِظْتَنى فِى الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِيّاً وَرَزَقْتَنى مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِيّاً وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ وَكَفَّلْتَنى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ وَكَلاَْتَنى مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ وَسَلَّمْتَنى مِنَ الزِّيادَةِ وَالنُّقْصانِ فَتَعالَيْتَ يا رَحيمُ يا رَحْمنُ حتّى اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْكَلامِ،
و مرا در آفرينش وجودم گواه نگرفتى، و چيزى از كار خلقتم را به من واگذار ننمودى، سپس براى آنچه در علمت از هدايتم گذشته بود مرا كامل ميانه به دنيا آوردى، و در حال كودكى و خردسالى در ميان گهواره محافظت نمودى، و از بين غذاها شير گوارا نصيبم كردى، و دل دايه ها را بر من مهربان نمودى، و مادران پرمهر را به پرستارى ام گماشتى، و از آسيب هاى پريان نگهدارى فرمودى، و از زيادى و كمى سالمم داشتى، پس تو برترى اى مهربان، اى بخشنده، تا آنگاه كه آغاز به سخن كردم.
اَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابغَ الاِْ نْعامِ وَ رَبَّيْتَنى زايِداً فى كُلِّ عامٍ حَتّى إ ذَا اكْتَمَلَتْ فِطْرَتى وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتى اَوْجَبْتَ عَلَىَّ حُجَتَّكَ بِاَنْ اَلْهَمْتَنى مَعْرِفَتَكَ وَرَوَّعْتَنى بِعَجائِبِ حِكْمَتِكَ وَاَيْقَظْتَنى لِما ذَرَاْتَ فى سَمآئِكَ وَ اَرْضِكَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِكَ وَنَبَّهْتَنى لِشُكْرِكَ وَذِكْرِكَ وَاَوجَبْتَ عَلَىَّ طاعَتَكَ وَعِبادَتَكَ وَفَهَّمْتَنى ما جاَّءَتْ بِهِ رُسُلُكَ وَيَسَّرْتَ لى تَقَبُّلَ مَرْضاتِكَ وَمَنَنْتَ عَلَىَّ فى جَميعِ ذلِكَ بِعَونِكَ وَلُطْفِكَ ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنى مِنْ خَيْرِ الثَّرى،
نعمتهاى كاملت را بر من تمام كردى، و مرا در هر سال با افزوده شدن به وجودم پرورش دادى، تا آفرينشم كامل شد، و تاب و توانم معتدل گشت، حجّت را بر من واجب نمودى، چنان كه معرفتت را به من الهام فرمودی و با شگفتی هاى حكمتت به هراسم افكندى، و به آنچه در آسمان و زمينت از پديده هاى خلقت پديد آوردى بيدارم نمودى، به سپاس گذارى و يادت آگاهی ام دادى، و طاعت و عبادتت را بر من واجب نمودى، و آنچه را پيامبرانت آوردند به من فهماندى، و پذيرفتن خشنودى ات را بر من آسان كردى، و در تمام اين امور به يارى و لطفت بر من منّت نهادى، سپس وقتى كه مرا از بهترين خاك آفريدى.
لَمْ تَرْضَ لى يا اِلهى نِعْمَةً دُونَ اُخرى وَرَزَقْتَنى مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ وَصُنُوفِ الرِّياشِ بِمَنِّكَ الْعَظيمِ الاَْعْظَمِ عَلَىَّ وَاِحْسانِكَ الْقَديمِ اِلَىَّ حَتّى اِذا اَتْمَمْتَ عَلَىَّ جَميعَ النِّعَمِ وَصَرَفْتَ عَنّى كُلَّ النِّقَمِ لَمْ يَمْنَعْكَ جَهْلى وَجُرْاءَتى عَلَيْكَ اَنْ دَلَلْتَنى اِلى ما يُقَرِّبُنى اِلَيْكَ وَوَفَّقْتَنى لِما يُزْلِفُنى لَدَيْكَ فَاِنْ دَعَوْتُكَ اَجَبْتَنى وَاِنْ سَئَلْتُكَ اَعْطَيْتَنى وَاِنْ اَطَعْتُكَ شَكَرْتَنى وَاِنْ شَكَرْتُكَ زِدْتَنى،
برايم نپسنديدى اى معبود من نعمتی را بدون نعمتى ديگر، و از انواع وسايل زندگى، و اقسام بهره ها نصيب من فرمودى، و اين بخاطر نعمت بخشی بزرگ و بزرگتر و احسان ديرينه ات بر من بود، تا جايى كه همه نعمتها را بر من كامل نمودى، و تمام بلاها را از من بازگرداندى، نادانى و گستاخی ام بر تو، بازت نداشت، از اين كه مرا به آنچه به تو نزديك مى كند راهنمايى كردى، و به آنچه مرا به پيشگاهت مقرّب مى نمايد توفيق دادى، پس اگر بخوانمت، اجابتم نمايى، و اگر از تو درخواست نمايم، عطايم كنى، و اگر اطاعتت كنم قدردانى فرمايى، و اگر به شكرت برخيزم بر نعمتم بيفزايى.
كُلُّ ذلِكَ اِكْمالٌ لاَِنْعُمِكَ عَلَىَّ وَاِحْسانِكَ اِلَىَّ فَسُبْحانَكَ سُبْحانَكَ مِنْ مُبْدِئٍ مُعيدٍ حَميدٍ مَجيدٍ تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُكَ وَعَظُمَتْ الاَّؤُكَ فَأَىَُّ نِعَمِكَ ي ا اِلهى اُحْصى عَدَداً وَذِكْراً أمْْ اَىُّ عَطـاياكَ أقُومُ بِها شُكْراً وَهِىَ يا رَبِّ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ يُحْصِيَهَا الْعآدّوُنَ أوْ يَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ ثُمَّ ما صَرَفْتَ وَدَرَأْتَ عَنّى اَللّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرّآءِ أكْثَرُ مِمّا ظَهَرَ لى مِنَ الْعافِيَةِ وَالسَّرّآءِ وَاَنـَا اَشْهَدُ يا اِلهى بِحَقيقَةِ ايمانى،
همه اينها كامل كردن نعمت هايت بر من و احسانت به سوی من است، پس منزّهى تو، منزّهى تو، كه آفريننده اى، و بازگرداننده اى، و ستوده اى و بزرگوارى، نام هايت مقدس است، و نعمت هايت بزرگ، خدايا كداميك از نعمت هايت را به شماره آورم و ياد كنم، يا براى كداميك از عطاهايت به سپاسگزارى برخيزم درحالى كه پروردگارا، بيش از آن است كه شماره گران برشمارند، يا اينكه ياد دارندگان در دانش به آنها برسند، آنگاه اى خدا، آنچه از بدحالى و پريشانی از من بازگرداندى و دور كردى، از آنچه از سلامتى كامل و خوشحالى برايم نمايان شد، بيشتر است، معبودا، من گواهی مى دهم به حقيقت ايمانم،
وَعَقْدِ عَزَماتِ يَقينى وَخالِصِ صَريحِ تَوْحيدى وَباطِنِ مَكْنُونِ ضَميرى وَعَلائِقِ مَجارى نُورِ بَصَرى وَاَساريرِ صَفْحَةِ جَبينى وَخُرْقِ مَسارِبِ نَفْسى وَخَذاريفِ مارِنِ عِرْنينى وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعى وَما ضُمَّتْ وَاَطْبَقَتْ عَلَيْهِ شَفَتاىَ وَحَرَكاتِ لَفْظِ لِسانى وَمَغْرَزِ حَنَكِ فَمى وَفَكّى،
و باور تصميمات يقينم، و يكتاپرستى بى شائبه صريحم و درون پوشيده نهادم، و آويزه هاى راه هاى نور چششم، و چين هاى صفحه پيشانى ام، و روزنه هاى راه هاى نفسم، و پرّه هاى نرمه تيغه بينى ام، و حفره هاى پرده شنوايى ام، و آنچه كه ضميمه شده و بر آن بر هم نهاده دو لبم، و حركتهاى سخن زبانم، و جاى فرو رفتگى سقف دهان و آرواره ام، و محل روييدن دندانهايم.
وَمَنابِتِ اَضْراسى وَمَساغِ مَطْعَمى وَمَشْرَبى وَحِمالَةِ اُمِّ رَاءْسى وَبُلُوعِ فارِغِ حَباَّئِلِ عُنُقى وَمَا اشْتَمَلَ عَليْهِ تامُورُ صَدْرى وَحمائِلِ حَبْلِ وَتينى وَنِياطِ حِجابِ قَلْبى وَاءَفْلاذِ حَواشى كَبِدى وَما حَوَتْهُ شَراسيفُ اَضْلاعى وَحِقاقُ مَفاصِلى وَقَبضُ عَوامِلى وَاَطرافُِ اَنامِلى وَلَحْمى وَدَمى وَشَعْرى وَبَشَرى وَعَصَبى وَقَصَبى وَعِظامى وَمُخّى وَعُرُوقى وَجَميعُِ جَوارِحى وَمَا انْتَسَجَ عَلى ذلِكَ اَيّامَ رِضاعى وَما اَقلَّتِ الاَْرْضُ مِنّى وَنَوْمى وَيَقَظَتى وَسُكُونى وَحَرَكاتِ رُكُوعى وَسُجُودى ،
و جاى گوارايى خوراك و آشاميدنى ام، و بار بر مغز سرم و رسايى رگهايى طولانى گردنم، و آنچه را قفسه سينه ام در برگرفته، و بندهای پى شاهرگم، و آويخته هاى پرده دلم، و قطعات كناره هاى كبدم، و آنچه را در برگرفته غضروف های دنده هايم، و جايگاه هاى مفاصلم، و پيوستگى پاهايم، و اطراف انگشتانم و گوشتم و خونم و مويم و پوستم و عصبم و نايم و استخوانم و مغزم، و رگهايمو تمام اعضايم، و آنچه در ايام شيرخوارگى بر آنها بافته شد، و آنچه زمين از سنگينى من برداشته، و خوابم و بيدارى ام و سكونم، و حركات ركوع و سجودم.
اَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدَى الاَْعصارِ وَالاَْحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ أُؤَدِّىَ شُكْرَ واحِدَةٍ مِنْ أَنْعُمِكَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِكَ اِلاّ بِمَنِّكَ الْمُوجَبِ عَلَىَّ بِهِ شُكْرُكَ اَبَداً جَديداً وَثَنآءً طارِفاً عَتيداً اَجَلْ وَلوْ حَرَصْتُ اَنـَا وَالْعآدُّونَ مِنْ اَنامِكَ أَنْ نُحْصِىَ مَدى اِنْعامِكَ سالِفِهِ وَ انِفِهِ ما حَصَرْناهُ عَدَداً وَلا اَحْصَيناهُ اَمَداًهَيْهاتَ إنّى ذلِكَ وَاَنْتَ الْمُخْبِرُ فى كِتابِكَ النّاطِقِ،
خلاصه با تمام اين امور گواهى مى دهم بر اينكه اگر به حركت مى آمدم و طول روزگاران، و زمانهاى بس دراز مى كوشيدم، بر فرض كه آن همه زمان را عمر مى كردم، كه شكر يكى از نعمت هايت را بجا آورم نخواهم توانست، جز با منتّت كه به سبب آن شكرت بر من واجب می شود، شكرى دايم و نو، و ثنايى تازه و فراهم.
آری اگر من و همه شمارش گران از آفريدگانت، حرص ورزيم كه نهايت نعمت هايت، از نعمت هاى سابقه دار و بى سابقه ات را برشماريم، هرگز نمى توانيم به شماره آوريم، و نه اندازه آن را احصا كنيم، چه دور است چنين چيزى چگونه ممكن است؟ و حال آنكه تو در كتاب گويايت.
وَالنَّبَاءِ الصّادِقِ وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ الله لا تُحْصُوها صَدَقَ كِتابُكَ اْللّهُمَّ وَاِنْبآؤُكَ وَبَلَّغَتْ اَنْبِيآؤُكَ وَرُسُلُكَ ما اَنْزَلْتَ عَلَيْهِمْ مِنْ وَحْيِكَ وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دينِكَ غَيْرَ أَنّى يا اِلهى اَشْهَدُ بِجَُهْدى وَجِدّى وَمَبْلَغِ طاعَتى وَوُسْعى وَ أَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً فَيَكُونَ مَوْرُوثاً وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَريكٌ فى مُلْكِهِ فَيُضآدَُّهُ فيَما ابْتَدَعَ،
و خبر صادقانه ات اعلام كرده اى: اگر نعمتهاى خدا را برشماريد، قدرت شمارش آن را نداريد.
خدايا كتابت راست گفته، و اخبارت صادقانه است، و پيامبرانت و رسولانت به مردم رساندند، آنچه را از وحيت بر آنان نازل كردى.
و براى آنان و به وسيله آنان از دينت شريعت ساختى، معبودا من گواهى میدهم به تلاش و كوششم، و به قدر رسايى طاعت و ظرفيتم، و از باب ايمان و يقين میگويم: سپاس خداى را كه فرزندى نگرفته، تا از او ارث برند، و براى او در فرمانروايى اش شريكى نبوده تا با او در آنچه پديد آورده مخالفت كند،
وَلا وَلِىُّ مِنَ الذُّلِّ فَيُرْفِدَهُ فيما صَنَعَ فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ لَوْ كانَ فيهِما الِهَةٌ اِلا الله لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا سُبْحانَ الله الْواحِدِ الاَْحَدِ الصَّمَدِ الَّذى لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ اَلْحَمْدُ لله حَمْداً يُعادِلُ حَمْدَ مَلاَّئِكَتِهِ الْمُقَرَّبينَ وَاَنْبِي آئِهِ الْمُرْسَلينَ وَصَلَّى الله عَلى خِيَرَتِهِ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيّينَ وَآلِهِ الطَّيـِبـيـنَ الطـّاهـِريـنَ الْمـُخـلَصـيـنَ وَسـَلَّمَ
و سرپرستى از خوارى برايش نبوده، تا او را در آنچه ساخته يارى دهد، پس منزّه است او، منزّه است او، اگر در آسمان و زمين معبودهايى جز خدا بود، هر آينه هر دو تباه مى شدند و متلاشى می گشتند، منزّه است خداى يگانه يكتا، و بى نياز، كه نزاده، و زاده نشده و احدى همتايش نبوده است.
سپاس خداى را، سپاسى كه برابرى كند با سپاس فرشتگان مقرّب، و انبيای مرسلش را، و درود و سلام خدا بر بهترين برگزيده از خلقش محمّد خاتم پيامبران، و اهل بيت پاك و پاكيزه و ناب گشته او باد.
آنگاه آن حضرت، شروع به درخواست از خدا كرد، و در دعا اهتمام ورزيد و درحالى كه اشك از ديده هاى مباركش جارى بود، دعا را به اين صورت ادامه داد:
اَللّهُمَّ اجْعَلْنى اَخْشاكَ كَانّى أَراكَ وَاَسْعِدْنى بِتَقويكَ وَلا تُشْقِنى بِمَعْصِيَتِكَ وَخِرْلى فى قَضآئِكَ وَبارِكْ لى فى قَدَرِكَ حَتّى لا احِبَّ تَعْجيلَ ما اَخَّرْتَ وَلا تَاْخيرَ ما عَجَّلْتَ اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى نَفْسى وَالْيَقينَ فى قَلْبى وَالاِْخْلاصَ فى عَمَلى وَالنُّورَ فى بَصَرى وَالْبَصيرَةَ فى دينى وَمَتِّعْنى بِجَوارِحى وَاجْعَلْ سَمْعى وَبَصَرى اَلْوارِثَيْنِ مِنّى وَانْصُرْنى عَلى مَنْ ظَلَمَنى وَاَرِنى فيهِ ثارى وَمَـارِبى وَاَقِرَّ بِذلِكَ عَيْنى اَللَّهُمَّ اكْشِفْ كُرْبَتى وَاسْتُرْ عَوْرَتى وَاْغْفِرْ لى خَطيَّئَتى وَاخْسَاءْ شَيْطانى وَفُكَّ رِهانى،
خدايا چنانم كن كه از تو بترسم گويا كه تو را می بينم و با پرهيزگارى مرا خوشبخت گردان، و به نافرمانى ات بدبختم مكن، و خير در قضايت را برايم اختيار كن، و به من در تقديرت بركت ده، تا تعجيل آنچه را تو به تأخير انداختى نخواهم، و تأخير آنچه را تو پيش انداختى ميل نكنم.
خدايا قرار ده، بى نيازى را در ذاتم، و يقين را در دلم، و اخلاص را در عملم، و نور را در ديده ام، و بصيرت را در دينم و مرا به اعضايم بهره مند كن، و گوش و چشمم را دو وارث من گردان، و مرا بر آن كه به من ستم روا داشته پيروز فرما، و در رابطه با او انتقام و هدفم را نشانم ده، و چشمم را بدين سبب روشن گردان.
خدايا گرفتارى ام را برطرف كن، و زشتى ام را بپوشان، و خطايم را بيامرز و شيطانم را بران و دينم را ادا كن،
وَاْجَعْلْ لى يا اِلهى الدَّرَجَةَ الْعُلْيا فِى الاْ خِرَهِ وَالاُْوْلى اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى سَمیعاً بَصیراً وَلَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى خَلْقاً سَوِیّاً رَحْمَهً بى وَقَدْ کُنْتَ عَنْ خَلْقى غَنِیّاً رَبِّ بِما بَرَاءْتَنْى فَعَدَّلْتَ فِطْرَتى رَبِّ بِما اَنْشَاءْتَنى فَاَحْسَنْتَ صُورَتى رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِلَىَّ وَفى نَفْسى عافَیْتَنى رَبِّ بِما کَلاَْتَنى وَوَفَّقْتَنى رَبِّ بِما اَنـَعْمَتَ عَلَىَّ فَهَدَیْتَنى رَبِّ بِما اَوْلَیْتَنى وَمِنْ کُلِّ خَیْرٍ اَعْطَیْتَنى رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنى وَسَقَیْتَنى رَبِّ بِما اَغْنَیْتَنى وَاَقْنَیْتَنى رَبِّ بِما اَعَنْتَنى وَاَعْزَزْتَنى،
و برايم معبودا در آخرت و دنيا درجه اى برتر قرار ده، خدايا تو را سپاس، مرا آفريدى، و شنوا و بينا قرار دادى و تو را سپاس كه مرا پديد آوردى و از روى رحمت، آفريده ای متناسب قرار دادى درحالیكه از آفرينش من بی نياز بودى پروردگارا به اينكه مرا پديد آوردى.
پس در خلقتم تناسب نهادى، پروردگارا به اينكه آفرينشم را آغاز نمودى، و صورتم را نيكو نمودى، پروردگارا به اينكه به من احسان كردى و در خويشتنم عافيت نهادى، پروردگارا به اينكه محافظتم نمودى و موّفقم داشتى، پروردگارا به اينكه بر من نعمت بخشيدى و راهنمايى ام نمودى، پروردگارا به اينكه سزاوار احسانم كردى، و از هر خيری عطايم كردى، پروردگارا به اينكه مرا خوراندى و نوشاندى، پروردگارا به اينكه بی نيازم ساختى و اندوخته ام بخشيدى، پروردگارا به اينكه ياری ام نمودى و عزّتم بخشيدى،
رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنى مِنْ سِتْرِکَ الصّافى وَیَسَّرْتَ لى مِنْ صُنْعِکَ الْکافى صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَعِنّى عَلى بَواَّئِقِ الدُّهُورِ وَصُرُوفِ اللَّیالى وَالاَْیّامِ وَنَجِّنى مِنْ اَهْوالِ الدُّنْیا وَکُرُباتِ الاْ خِرَهِوَاکْفِنى شَرَّ ما یَعْمَلُ الظّالِمُونَ فِى الاَْرْضِ اَللّهُمَّ ما اَخافُ فَاکْفِنى وَما اَحْذَرُ فَقِنى وَفى نَفْسى وَدینى فَاحْرُسْنى وَفى سَفَرى فَاحْفَظْنى وَفى اَهْلى وَمالى فَاخْلُفْنى وَفیما رَزَقْتَنى فَبارِکْ لى وَفى نَفْسى فَذَلِّلْنى وَفى اَعْیُنِ النّاسِ فَعَظِّمْنى وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ فَسَلِّمْنى وَبِذُنُوبى فَلا تَفْضَحْنى وَبِسَریرَتى فَلا تُخْزِنى وَبِعَمَلى فَلا تَبْتَلِنى وَنِعَمَکَ فَلا تَسْلُبْنى وَاِلى غَیْرِکَ فَلا تَکِلْنى.
اِلهى اِلى مَنْ تَکِلُنى؟
پروردگارا به اينكه به من پوشاندى، از پوشش با صفايت و بر من آسان نمودى، از رفتار كفايت كننده ات، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر بلاهاى روزگار، و حوادث شب ها و روزها يارى ده، و از هراس هاى دنيا، و گرفتاری هاى آخرت نجات ده، و مرا از شرّ آنچه ستمگران در زمين انجام می دهند كفايت كن، خدايا از آنچه مى ترسم مرا بس باش و از آنچه حذر می كنم نگهدارى كن، و در نفسم و دينم از من نگهبانى فرما و مرا در سفرم نگهدار، و در خاندان و مالم جانشين باش، و مرا در آنچه نصيبم فرمودى بركت ده، و در نزد خويش خوارم ساز، و در ديدگان مردم بزرگم كن، و از شرّ جن و انس سالمم بدار و به گناهانم رسوايم مساز، و به باطنم سبكم منما، و به عملم دچارم مكن، و مرا از نعمت هايت محروم مفرما، و به غير خود واگذارم مكن.
خدايا، مرا به كه واگذار میكنى؟
اِلى قَریبٍ فَیَقْطَعُنى اَمْ اِلى بَعیدٍ فَیَتَجَهَّمُنى اَمْ اِلَى الْمُسْتَضْعَفینَ لى وَاَنْتَ رَبّى وَمَلیکُ اَمْرى اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتى وَبُعْدَ دارى وَهَوانى عَلى مَنْ مَلَّکْتَهُ اَمْرى اِلهى فَلا تُحْلِلْ عَلَىَّ غَضَبَکَ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَىَّ فَلا اُبالى سُبْحانَکَ غَیْرَ اَنَّ عافِیَتَکَ اَوْسَعُ لى فَاَسْئَلُکَ یا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذى اَشْرَقَتْ لَهُ الاَْرْضُ وَ السَّمواتُ وَکُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ.
به نزديك تا با من به دشمنى برخيزد، يا به بيگانه تا با من با ترش رويى برخورد كند يا به آنان كه خوارم می شمرند؟ و حال اينكه تو خداى من، و زمامدار كار منى.
من به تو شكايت میكنم، از غربتم، و دوری خانه آخرتم، و سبكی ام نزد كسی كه اختيار كارم را به او دادى.
خدايا غضبت را بر من فرود نياور، اگر در مقام خشم كردن بر من نباشى از غير تو باك ندارم، منزّهى تو، جز اينكه عافيتت بر من گسترده تر است، از تو درخواست میكنم پروردگارا به نور جمالت، كه زمين و آسمان ها به آن روشن گشت، و تاريكی ها به آن برطرف شد.
وَصَلَُحَ بِهِ اَمْرُ الاَْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ اَنْ لا تُمیتَنى عَلى غَضَبِکَ وَلا تُنْزِلَْ بى سَخَطَکَ لَکَ الْعُتْبى لَکَ الْعُتْبى حَتّى تَرْضى قَبْلَ ذلِک لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَالْبَیْتِ الْعَتیقِ الَّذى اَحْلَلْتَهُ الْبَرَکَهَ وَجَعَلْتَهُ لِلنّاسِ اَمْناً یا مَنْ عَفا عَنْ عَظیمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ یا مَنْ اَسْبَغَ النَّعْمآءَ بِفَضْلِهِ یا مَنْ اَعْطَى الْجَزیلَ بِکَرَمِهِ یا عُدَّتى فى شِدَّتى یا صاحِبى فى وَحْدَتى یا غِیاثى فى کُرْبَتى یا وَلِیّى فى نِعْمَتى یا اِلـهى وَاِلـهَ آبائى اِبْراهیمَ وَاِسْماعیلَ وَاِسْحقَ وَیَعْقُوبَ وَرَبَّ جَبْرَئیلَ وَمیکائیلَ وَاِسْرافیلَ وَربَّ مُحَمَّدٍ خاتِمِ النَّبِیّینَ وَ الِهِ الْمُنْتَجَبینَ وَمُنْزِلَ التَّوریهِ وَالاِْ نْجیلِ وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ وَمُنَزِّلَ کـهیَّعَّصَّ وَطـه وَیسَّ وَالْقُرآنِ الْحَکیمِ
و كار گذشتگان و آيندگان به وسيله آن به اصلاح رسيد، كه مرا بر خشمت نميرانى، و ناخشنودی ات را بر من فرود نياورى، خشنودى حق توست، خشنودى حق توست، تا پيش از آن راضى شوى، معبودى جز تو نيست، پروردگار خانه محترم، و مشعر الحرام، و خانه كعبه كه بركت را در آن نازل فرمودى، و آن را براى مردم ايمن ساختى، ای آن كه با بردباری اش از گناهان بزرگ گذشت، اى آن كه با فضلش نعمتها را كامل ساخت، اى آن كه با كرمش گسترده و فراوان عطا كرد، اى توشه ام در سختی ها، اى همراهم در تنهايى، اى فريادرسم در گرفتاری ها، اى سرپرستم در نعمتها، اى خداى من و خداى ابراهيم و اسماعيل و اسحق و يعقوب، و پروردگار جبراييل و ميكاييل و اسرافيل و پروردگار محمّد خاتم پيامبران و اهل بيت برگزيده اش و نازل كننده تورات و انجيل و زبور و قرآن و فروفرستنده كهيعص و طه و يس و قرآن حكيم.
اَنْتَ کَهْفى حینَ تُعْیینِى الْمَذاهِبُ فى سَعَتِها وَتَضیقُ بِىَ الاَْرْضُ بِرُحْبِها وَلَوْلا رَحْمَتُکَ لَکُنْتُ مِنَ الْهالِکینَ وَاَنْتَ مُقیلُ عَثْرَتى وَلَوْلا سَتْرُکَ اِیّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحینَ وَاَنْتَ مُؤَیِّدى بِالنَّصْرِ عَلى اَعْدآئى وَلَوْلا نَصْرُکَ اِیّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبینَ یا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَهِ اَوْلِیآئُهُ بِعِزِّهِ یَعْتَزُّونَ یا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلوُکُ نیرَ الْمَذَلَّهِ عَلى اَعْناقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ ،
تو پناهگاه منى زمانى كه راه ها با همه وسعتشان درمانده ام كنند، و زمين با همه پهناوری اش بر من تنگ گيرد و اگر رحمت تو نبود، هر آينه من از هلاك شدگان بودم، و ناديده گيرنده لغزشم تويى، و اگر پرده پوشی ات بر من نبود، هرآينه من از رسواشدگان بودم، و تويى كه مرا با پيروزى بر دشمنانم تأييد می كنى، و اگر يارى تو نبود هر آينه من از شكست خوردگان بودم، اى كه وجودش را به بلندى و برترى اختصاص داده، در نتيجه اوليايش به عزّت او عزيز می شوند، ای آن كه پادشاهان در برابرش يوغ ذلّت بر گردن هايشان گذاشته اند، در نتيجه از حملاتش ترسانند.
یَعْلَمُ خائِنَهَ الاَْعْیُنِ وَما تُخْفِى الصُّدُورُ وَ غَیْبَ ما تَاْتى بِهِ الاَْزْمِنَهُ وَالدُّهُورُ یا مَنْ لا یَعْلَمُ کَیْفَ هُوَ اِلاّ هُوَیا مَنْ لا یَعْلَمُ ما هُوَ اِلاّ هُوَ یا مَنْ لا یَعْلَمُهُ اِلاّ هُوَ یا مَنْ کَبَسَ الاَْرْضَ عَلَى الْمآءِ وَسَدَّ الْهَوآءَ بِالسَّمآءِ یا مَنْ لَهُ اَکْرَمُ الاَْسْمآءِ یا ذَاالْمَعْرُوفِ الَّذى لا یَنْقَطِعُ اَبَداً یا مُقَیِّضَ الرَّکْبِ لِیُوسُفَ فِى الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِیَّهِ مَلِکاً یا ر ادَّهُ عَلى یَعْقُوبَ بَعْدَ اَنِ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیمٌ یا کاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوى عَنْ اَیُّوبَ وَمُمْسِکَ یَدَىْ اِبْرهیمَ
خيانت چشمها را، و آنچه سينه ها پنهان می كنند می داند، و به پنهانی هايى كه زمانها و روزگاران می آورد آگاهى دارد، اى آن كه جز او نمی داند او چگونه است، اى آن كه جز او نمی داند او چيست، اى آن كه جز او را نمی شناسد، اى آن كه زمين را بر آب انباشت، و هوا را به آسمان بست، اى آن كه او راست گرامی ترين نام ها، اى صاحب احسانى كه هرگز قطع نگردد، اى آماده كننده كاروان براى نجات يوسف در سرزمين بی آب و گياه، و خارج كننده اش از چاه، و قراردهنده اش بر تخت پادشاهى پس از دوره بندگی اى برگرداننده يوسف به نزد يعقوب، پس از آنكه دو چشمش از اندوه نابينا شد، و دلش آكنده از غم بود، اى برطرف كننده بدحالى و گرفتارى از ايوب، اى گيرنده دستهاى ابراهيم.
عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ کِبَرِ سِنِّهِ وَفَنآءِ عُمُرِهِ یا مَنِ اسْتَجابَ لِزَکَرِیّا فَوَهَبَ لَهُ یَحْیى وَلَمْ یَدَعْهُ فَرْداً وَحیداً یا مَنْ اَخْرَجَ یُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ یا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنىَّ اِسْرآئی لَ فَاَنْجاهُمْ وَجَعَلَ فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقینَ یا مَنْ اَرْسَلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ بَیْنَ یَدَىْ رَحْمَتِهِ یا مَنْ لَمْ یَعْجَلْ عَلى مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ یا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَهَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ وَقَدْ غَدَوْا فى نِعْمَتِهِ یَاْکُلُونَ رِزْقَهُ،
از بريدن سر فرزندش، پس از سنّ پيرى، و به پايان آمدن عمرش اى كه دعاى زكرّيا را اجابت كرد و يحيى را به او بخشيد و او را يگانه و تنها وا نگذاشت، اى كه يونس را از دل ماهی به در آورد، اى كه دريا را براى بنى اسرائيل شكافت و آنان را نجات داد، و فرعون و لشگريانش را از غرق شدگان قرار داد، اى كه بادها را مژده دهندگانى پيشاپيش باران رحمتش فرستاد، اى كه بر عذاب نافرمانان از بندگانش شتاب نورزد، اى آن كه ساحران روزگار موسى را از ورطه هلاكت رهانيد، پس از ساليان طولانى كه در انكار حق بودند، و در عين حال تنعمّ به نعمت او رزقش را می خوردند.
وَیَعْبُدُونَ غَیْرَهُ وَقَدْ حاَّدُّوهُ وَناَّدُّوهُ وَکَذَّبُوا رُسُلَهُ یا اَلله یا اَلله یا بَدىَُّ یا بَدیعُ لا نِدَّلَکَ یا دآئِماً لا نَفادَ لَکَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ یا مُحْیِىَ الْمَوْتى یا مَنْ هُوَ قآئِمٌ عَلى کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ یا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکْرى فَلَمْ یَحْرِمْنى وَعَظُمَتْ خَطیَّئَتى فَلَمْ یَفْضَحْنى وَرَ انى عَلَى الْمَعاصى فَلَمْ یَشْهَرْنى یا مَنْ حَفِظَنى فى صِغَرى یا مَنْ رَزَقَنى فى کِبَرى یا مَنْ اَیادیهِ عِنْدى لا تُحْصى وَنِعَمُهُ لا تُجازى یا مَنْ عارَضَنى بِالْخَیْرِ وَالاِْحْسانِ وَعارَضْتُهُ بِالاِْسائَهِ وَالْعِصْیانِ یا مَنْ هَدانى لِلاْ یمانِ مِنْ قَبْلِ اَنْ اَعْرِفَ شُکْرَ الاِْمْتِنانِ یا مَنْ دَعَوْتُهُ مَریضاً فَشَفانى،
و براى غير او بندگى می كردند، با او مخالفت داشتند و براى او شبيه قرار داده بودند، و پيامبرانش را تكذيب كردند، اى خدا، اى خدا، اى آغازگر، اى پديدآور، براى تو همتايى نيست، اى جاودانگى كه پايانى برايت نمی باشد، اى زنده وقتى كه زنده ايى نبود، اى زنده كننده مردگان، اى مراقب بر هركس به آنچه كه انجام داده، اى كه شكرم براى او اندك است ولى محرومم نساخت، خطايم بزرگ شد، پس رسوايم نكرد، و مرا بر نافرمانيها ديد، ولى در بين مردم رسوايم ننمود، اى كه در خردسالی حفظم نمود، و در بزرگسالى رزقم داد، اى كه عطاهايش نزد من شماره نشود، و نعمتهايش تلافى نگردد، اى كه با من به خير و احسان روبرو شد، و من با بدى و نافرمانى با او روبرو گشتم، اى كه به ايمان، هدايتم نمود، پيش از آنكه سپاس نعمتهايش را بشناسم، اى كه در بيمارى خواندمش، پس شفايم داد.
وَعُرْیاناً فَکَسانى وَجـائِعاً فَاَشْبَعَنى وَعَطْشانَ فَاَرْوانى وَذَلیلاً فَاَعَزَّنى وَجاهِلاً فَعَرَّفَنى وَوَحیداً فَکَثَّرَنى وَغائِباً فَرَدَّنى وَمُقِلاًّ فَاَغْنانى وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنى وَغَنِیّاً فَلَمْ یَسْلُبْنى وَاَمْسَکْتُ عَنْ جَمیعِ ذلِکَ فَابْتَدَاَنى فَلَکَ الْحَمْدُ وَالشُّکْرُ یا مَنْ اَقالَ عَثْرَتى وَنَفَّسَ کُرْبَتى وَاَجابَ دَعْوَتى وَسَتَرَ عَوْرَتى وَغَفَرَ ذُنُوبى وَبَلَّغَنى طَلِبَتى وَنَصَرَنى عَلى عَدُوّى وَاِنْ اَعُدَّ نِعَمَکَ وَمِنَنَکَ وَکَرائِمَ مِنَحِکَ لا اُحْصیها یا مَوْلاىَ ،
و در حال برهنه گی پوشاند مرا، و در حال گرسنگى سيرم كرد و در حال تشنگى سيرابم نمود، و در حال خوارى، عزّتم بخشيد، و در حال نادانى معرفتم بخشيد، و در حال تنهايى افزونم نمود، و در حال غربت، بازم گرداند، و در حال ندارى، دارايم كرد، و در ياریخواهى، ياری ام فرمود، و در ثروتمندى محرومم نكرد، و از درخواست همه اينها باز ايستادم، پس او شروع به عنايت بر من نمود، حمد و سپاس توراست، اى كه لغزشم را ناديده گرفت و اندوهم را زدود، و دعايم را اجابت نمود، و عيبم را پوشاند، و گناهم را آمرزيد، و مرا به خواسته ام رساند و بر دشمنم پيروز گرداند، اگر نعمتها و عطاها و بخشش هاى با ارزشت را برشمارم هرگز نمی توانم به شماره آرم، اى سرور من.
اَنْتَ الَّذى مَنَنْتَ اَنْتَ الَّذى اَنْعَمْتَ اَنْتَ الَّذى اَحْسَنْتَ اَنْتَ الَّذى اَجْمَلْتَ اَنْتَ الَّذى اَفْضَلْتَ اَنْتَ الَّذى اَکْمَلْتَ اَنْتَ الَّذى رَزَقْتَ اَنْتَ الَّذى وَفَّقْتَ اَنْتَ الَّذى اَعْطَیْتَ اَنْتَ الَّذى اَغْنَیْتَ اَنْتَ الَّذى اَقْنَیْتَ اَنْتَ الَّذى اوَیْتَ اَنْتَ الَّذى کَفَیْتَ اَنْتَ الَّذى هَدَیْتَ اَنْتَ الَّذى عَصَمْتَ اَنْتَ الَّذى سَتَرْتَ اَنْتَ الَّذى غَفَرْتَ اَنْتَ الَّذى اَقَلْتَ اَنْتَ الَّذى مَکَّنْتَ اَنْتَ الَّذى اَعْزَزْتَ اَنْتَ الَّذى اَعَنْتَ اَنْتَ الَّذى عَضَدْتَ اَنْتَ الَّذى اَیَّدْتَ اَنْتَ الَّذى نَصَرْتَ اَنْتَ الَّذى شَفَیْتَ اَنْتَ الَّذى عافَیْتَ اَنْتَ الَّذى اَکْرَمْتَ ،
تويى كه عطا كردى، تويى كه نعمت دادى، تويى كه نيكى كردى، تويى كه زيبا نمودى، تويى كه افزون نمودى، تويى كه كامل كردى، تويى كه روزى دادى، تويى كه موّفق نمودى، تويى كه عطا فرمودى، تويى كه بی نياز نمودى، تويى كه ثروت بخشيدى، تويى كه پناه دادى، تويى كه كفايت نمودى، تويى كه راهنمايى فرمودى، تويى كه حفظ كردى، تويى كه پرده پوشى نمودى، تويى كه آمرزيدی تويى كه ناديده گرفتى، تويى كه قدرت دادى، تويى كه عزّت بخشيدى، تويى كه كمك كردى، تويى كه مساعدت فرمودى، تويى كه تأييد نمودى، تويى كه نصرت دادى، تويى كه شفا بخشيدى، تويى كه سلامت كامل دادى، تويى كه گرامى داشتى.
تَبارَکْتَ وَتَعالَیْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ دآئِماً وَلَکَ الشُّکْرُ واصِباً اَبَداً ثُمَّ اَنـَا یا اِلهىَ الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لى اَنـَا الَّذى اَسَاْتُ اَنـَاالَّذى اَخْطَاْتُ اَنـَاالَّذى هَمَمْتُ اَنـَاالَّذى جَهِلْتُ اَنـَاالَّذى غَفَلْتُ اَنـَا الَّذى سَهَوْتُ اَنـَا الَّذِى اعْتَمَدْتُ اَنـَا الَّذى تَعَمَّدْتُ اَنـَا الَّذى وَعَدْتُ وَاَنـَاالَّذى اَخْلَفْتُ اَنـَاالَّذى نَکَثْتُ اَنـَا الَّذى اَقْرَرْتُ اَنـَا الَّذِى اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِکَ عَلَىَّ وَعِنْدى وَاَبوُءُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لى یا مَنْ لا تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ وهُوَ الَغَنِىُّ عَنْ طاعَتِهِمْ وَالْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَرَحْمَتِهِ فَلَکَ الْحَمْدُ اِلـهى وَسَیِّدى اِلـهى اَمَرْتَنى فَعَصَیْتُکَ وَنَهَیْتَنى فَارْتَکَبْتُ نَهْیَکَ،
بزرگ و برترى، حمد و شكر هميشگى توراست، سپس من معبودا اعتراف كننده به گناهانم هستم، پس مرا بيامرز، منم كه بد كردم، منم كه خطا كردم، منم كه قصد گناه كردم، منم كه نادانى نمودم، منم كه غفلت ورزيدم، منم كه اشتباه كردم، منم كه به غير تو اعتماد كردم، منم كه در گناه تعمّد داشتم، منم كه وعده كردم، منم كه وعده شكستم، منم كه پيمان شكنى نمودم، منم كه اقرار كردم، منم كه به نعمتت بر خود و پيش خود اعتراف كردم، و به گناهانم اقرار می كنم، پس مرا بيامرز، اى آن كه گناهان بندگانش به او زيانى نرساند، و او بی نياز از طاعت آنان است، و توفيق دهنده كسی كه از آنان به كمك و رحمتش عمل شايسته بجا آورد، تو را سپاس اى معبود من و آقاى من، و خداى من، فرمان دادى فرمانت نخواندم، نهيم نمودى، مرتكب نهيت شدم،
فَاَصْبَحْتُ لا ذا بَر آءَهٍ لى فَاَعْتَذِرَُ وَلاذا قُوَّهٍ فَاَنْتَصِرَُ فَبِأَىِّ شَىْءٍ اَسْتَقْبِلُکَ یا مَوْلاىَ اَبِسَمْعى اَمْ بِبَصَرى اَمْ بِلِسانى اَمْ بِیَدى اَمْ بِرِجْلى اَلـَیْسَ کُلُّها نِعَمَکَ عِندى وَبِکُلِّها عَصَیْتُکَ یا مَوْلاىَ فَلَکَ الْحُجَّهُ وَالسَّبیلُ عَلَىَّ یا مَنْ سَتَرَنى مِنَ الاْ باءِ وَالاُْمَّهاتِ اَنْ یَزجُرُونى وَمِنَ الْعَشائِرِ وَالاِْخْوانِ اَنْ یُعَیِّرُونى وَمِنَ السَّلاطینِ اَنْ یُعاقِبُونى وَلَوِ اطَّلَعُوا یا مَوْلاىَ عَلى مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنّى اِذاً ما اَنْظَرُونى وَلَرَفَضُونى وَقَطَعُونى فَها اَنـَا ذا یا اِلـهى بَیْنَ یَدَیْکَ یا سَیِّدى،
اكنون چنانم، كه نه دارنده زمينه برائتم تا عذرخواهى كنم، و نه داراى قدرتم، تا يارى ستانم، اى مولای من با چه وسيله اى با تو روبرو شوم؟ ، آيا با گوشم يا با ديده ام يا با زبانم يا با دستم يا با پايم آيا اين همه نعمت هاى تو نزد من نيست؟ و من به همه اينها تو را معصيت كردم، اى مولاى من، تو را بر من حجّت و راه است، اى آن كه مرا از پدران و مادران پوشاند، از اينكه مرا از خود برانند، و از خويشان و برادران، از اينكه مرا سرزنش كنند، و از پادشاهان از اينكه مجازاتم نمايند، مولاى من اگر اينان آگاه می شدند، بر آنچه تو بر آن از من میدانى، در اين صورت مهلتم نمی دادند، و مرا تنها میگذاردند، و از من می بريدند، هم اينك اى خداى من در برابرت هستم، ای آقاى من.
خاضِعٌ ذَلیلٌ حَصیرٌ حَقیرٌ لا ذُو بَر آئَهٍ فَاَعْتَذِرَُ وَلا ذُو قُوَّهٍ فَاَنْتَصِرَُ وَلا حُجَّهٍ فَاَحْتَجَُّ بِها وَلا قائِلٌ لَمْ اَجْتَرِحْ وَلَمْ اَعْمَلْ سُوَّءاً وَما عَسَى الْجُحُودَ وَلَوْ جَحَدْتُ یا مَوْلاىَ یَنْفَعُنى کَیْفَ وَاَنّى ذلِکَ وَجَوارِحى کُلُّها شاهِدَهٌ عَلَىَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ وَعَلِمْتُ یَقیناً غَیْرَ ذى شَکٍّ اَنَّکَ سآئِلى مِنْ عَظایِمِ الاُْمُورِ وَاَنَّکَ الْحَکَمُ الْعَدْلُ الَّذى لا تَجُورُ وَعَدْلُکَ مُهْلِکى وَمِنْ کُلِّ عَدْلِکَ مَهْرَبى فَاِنْ تُعَذِّبْنى یا اِلـهى فَبِذُنُوبى بَعْدَ حُجَّتِکَ عَلَىَّ وَاِنْ تَعْفُ عَنّى فَبِحِلْمِکَ وَجُودِکَ وَکـَرَمـِکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنـْتَ سـُبـْحانـَکَ اِنـّى کـُنـْتُ مـِنَ الظّالِمـیـنَ ،
فروتن و خوار، درمانده و كوچك، نه دارنده زمينه برائتم، تا عذرخواهى كنم، و نه نيروىی كه يارى بطلبم، و نه دليلى كه با آن احتجاج نمايم، و نه گوينده اى هستم كه گناه و كار بد نكرده باشم، انكار گناه كجا؟ بر فرض اگر انكار میكردم، چه سود میداد، چگونه؟ و چنان اين معنا ممكن شود، و حال آنكه همه اعضايم بر آنچه عمل كردم بر من گواهند به يقين دانستم بدون ترديد كه تو از كارهاى بزرگ من پرسنده اى، و تو حاكم عدالت پيشه اى هستى كه در حكم و داورى ستم نمی كنى و عدالت تو هلاك كننده من است، و من از همه عدالت تو گريزانم، معبودا اگر مرا عذاب كنى، به خاطر گناهان من است پس از حجّتى كه بر من دارى، و اگر از من درگذرى، به سب بردبارى و جود و كرم توست، معبودى جز تو نيست من از ستمكارانم.
لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْخـاَّئِفـیـنَ لا اِلهَ اِلاّ اَنـْتَ سـُبـْحانـَکَ اِنـّى کـُنـْتُ مـِنَ الْوَجـِلیـنَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الرَّاجینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الرّاغِبینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنـْتَ سـُبـْحانـَکَ اِنـّى کـُنـْتُ مـِن السـّـاَّئِلیـنَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْح انَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُکَبِّرینَ لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ رَبّى وَرَبُّ اباَّئِىَ الاَْوَّلینَ،
معبودى جز تو نيست من از آمرزش خواهانم، معبودى جز تو نيست من از يكتاپرستانم، معبودى جز تو نيست من از هراسندگانم معبودى جز تو نيست، من از بيمناكانم، معبودى جز تو نيست من از اميدوارانم، معبودى جز تو نيست من از مشتاقانم، معبودى جز تو نيست من از «لا اله الّه اللّه» گويانم، معبودى جز تو نيست من از درخواست كنندگانم، معبودى جز تو نيست من از تسبيح كنندگانم، معبودى جز تو نيست منزّهى تو، من از تكبيرگويانم، معبودی جز تو نيست منزّهى تو پروردگار من و پروردگار پدران نخستين من.
اَللّهُمَّ هذا ثَنائى عَلَیْکَ مُمَجِّداً وَاِخْلاصى لِذِکْرِکَ مُوَحِّداً وَاِقْرارى بِـالائِکَ مُعَدِّداً وَاِنْ کُنْتُ مُقِرّاً اَنّى لَمْ اُحْصِها لِکَثْرَتِها وَسُبُوغِها وَتَظاهُرِها وَتَقادُمِها اِلى حادِثٍ ما لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُنى بِهِ مَعَها مُنْذُ خَلَقْتَنى وَبَرَاْتَنى مِنْ اَوَّلِ الْعُمْرِ مِنَ الاِْغْنآءِ مِنَ الْفَقْرِ وَکَشْفِ الضُّرِّوَتَسْبیبِ الْیُسْرِ وَدَفْعِ الْعُسْرِ وَتَفریجِ الْکَرْبِ وَالْعافِیَهِ فِى الْبَدَنِ وَالسَّلامَهِ فِى الدّینِ وَلَوْ رَفَدَنى عَلى قَدْرِ ذِکْرِ نِعْمَتِکَ جَمیعُ الْعالَمینَ مِنَ الاَْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ ما قَدَرْتُ وَلاهُمْ عَلى ذلِکَ تَقَدَّسْتَ وَتَعالَیْتَ مِنْ رَبٍّ کَریمٍ عَظیمٍ رَحیمٍ لا تُحْصى الاَّؤُکَ،
خدايا اين است ثناى من بر تو براى تعظيم تو، و اخلاصم براى ياد تو.
براى يكتاپرستى، و اقرارم به نعمت هايت، در شمارش آنان، اگرچه اعتراف دارم نتوانستم آنها را شماره كنم به خاطر كثرت و كمالش و نمايائى و پيشى جستنش تاكنون، آنچه همواره مرا با آن همراه آنها سرپرستى میكردى از هنگامى كه مرا آفريدى و پديد آوردى، از آغاز عمر و همه آنچه بر من بخشيدى از: بی نياز گرداندنم از تهيدستى، و برطرف كردن بدحالی و فراهم كردن اسباب راحتى و دفع دشوارى و گشودن گره اندوه، و تندرستى در بدن، و سلامت در دين، اگر همه جهانيان از گذشتگان و آيندگان به اندازه اى كه نعمتت را ذكر كنم ياری ام دهند، نه من قدرت ذكر آن را دارم نه آنها، مقدّسى و برترى، از اينكه پروردگار كريم، بزرگ، مهربانى، عطاهايت به عدد نيابد.
وَلا یُبْلَغُ ثَنآؤُکَ وَلا تُکافِىُ نَعْمآؤُکَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَتْمِمْ عَلَیْنا نِعَمَکَ وَاَسْعِدْنا بِطاعَتِکَ سُبْحانَکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَللَّهُمَّ اِنَّکَ تُجیبُ الْمُضْطَرَّ وَتَکْشِفُ السُّوَّءَوَتُغیثُ الْمَکْرُوبَ وَتَشْفِى السَّقیمَ وَتُغْنِى الْفَقیرَ وَتَجْبُرُ الْکَسیرَوَتَرْحَمُ الصَّغیرَ وَتُعینُ الْکَبیرَ وَلَیْسَ دُونَکَ ظَهیرٌ وَلا فَوْقَکَ قَدیرٌ وَاَنْتَ الْعَلِىُّ الْکَبیرُ یا مُطْلِقَ الْمُکَبَّلِ الاَْسیرِ یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغیرِ یا عِصْمَهَ الْخآئِفِ الْمُسْتَجیرِ یا مَنْ لا شَریکَ لَهُ وَلا وَزیرَ،
به ثنايت نتوان رسيد ،نعمت هايت تلافى نگردد، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و نعمت هايت را بر ما تمام كن و به طاعتت خوشبختمان فرما، منزّهى تو، معبودى جز تو نيست.
خدايا بيچارگان را پاسخ میدهى، و بدى را برطرف میكنى، و به فرياد گرفتاران میرسى، و بيماران را درمان میكنى، و تهيدست را بی نياز میگردانى، و شكست را جبران می نمايى، و به خردسالان رحم میكنى، و به بزرگسالان كمك میدهى، جز تو پشتيبانى نيست، و فوق تو قدرت مندى وجود ندارد و تو برتر و بزرگی، اى رهاكننده اسير در بند، اى روزی دهنده كودك خردسال، اى پناه هراسنده پناه خواه، اى كه برايت شريك و وزيرى نيست.
صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَعْطِنى فى هذِهِ الْعَشِیَّهِ اَفْضَلَ ما اَعْطَیْتَ وَاَنـَلْتَ اَحَداً مِنْ عِبادِکَ مِنْ نِعْمَهٍ تُولیها وَ الاَّءٍ تُجَدِّدُه ا وَبَلِیَّهٍ تَصْرِفُه ا وَکُرْبَهٍ تَکْشِفُها وَدَعْوَهٍ تَسْمَعُها وَحَسَنَهٍ تَتَقَبَّلُها وَسَیِّئَهٍ تَتَغَمَّدُها اِنَّکَ لَطیفٌ بِما تَشاَّءُ خَبیرٌ وَعَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ اَللَّهُمَّ اِنَّکَ اَقْرَبُ مَنْ دُعِىَ وَاَسْرَعُ مَنْ اَجابَ وَاَکْرَمُ مَنْ عَفى وَاَوْسَعُ مَنْ اَعْطى وَاَسْمَعُ مَنْ سُئِلَ یا رَحمنَ الدُّنْیا وَالاْ خِرَهِ وَرحیمَهُما لَیْسَ کَمِثْلِکَ مَسْئُولٌ وَلا سِواکَ مَاْمُولٌ دَعَوْتُکَ فَاَجَبْتَنى وَسَئَلْتُکَ فَاَعْطَیْتَنى وَرَغِبْتُ اِلَیْکَ فَرَحِمْتَنى،
بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و در اين شب به من عطا كن برترين چيزى كه عطا كردى و نائل نمودى يكى از بندگانت را، از نعمتى كه می بخشى، و عطاهايى كه تجديد می نمايى، و بلايى كه برمیگردانی و رنجى كه برطرف میكنى، و دعايى كه می شنوى، و عمل نيكى كه می پذيرى، و بدى كه می پوشانى، همانا به هرچه خواهى مهربان و آگاهى و بر هرچيز توانايى.
خدايا تو نزديك ترين كسى هستى كه خوانده شود و سريع ترين كسی كه جواب دهد و بزرگوارترين كسی كه گذشت كند و وسيع ترين كسی كه عطا كند، و شنواترين كسی كه سؤال شود، اى مهربان دنيا و آخرت، و بخشنده دنيا و آخرت، همانند تو سؤال شده اى نيست، و غير تو آرزو شده اى وجود ندارد، خواندمت، پاسخم دادى، از تو درخواست كردم عطايم نمودى، و به سويت ميل كردم، به من رحم فرمودى.
وَوَثِقْتُ بِکَ فَنَجَّیْتَنى وَفَزِعْتُ اِلَیْکَ فَکَفَیْتَنى اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَنَبِیِّکَ وَعَلى الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ اَجْمَعینَ وَتَمِّمْ لَنا نَعْمآئَکَ وَهَنِّئْنا عَطآئَکَ وَاکْتُبْنا لَکَ شاکِرینَ وَلاِ لاَّئِکَ ذ اکِرینَ امینَ امینَ رَبَّ الْعالَمینَ اَللّهُمَّ یا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَوَقَدَرَ فَقَهَرَ وَعُصِىَ فَسَتَرَ وَاسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ یا غایَهَ الطّالِبینَ الرّاغِبینَ وَمُنْتَهى اَمَلِ الرّاجینَ یا مَنْ اَحاطَ بِکُلِّ شَىْءٍ عِلْماً وَوَسِعَ الْمُسْتَقیلینَ رَاْفَهً وَرَحْمَهً وَحِلْماً.
به تو اطمينان كردم، نجاتم دادى، و به تو پناهنده شدم، كفايتم نمودى، خدايا درود فرست بر محمّد بنده و فرستاده ات و پيامبرت، و بر همگى اهل بيت پاك و پاكيزه اش، و نعمتهايت را بر ما تمام كن، و عطاهايت را بر ما گوارا گردان، و ما را نسبت به خود از سپاس گذاران، و در نعمت هايت از يادكنندگان ثبت فرما، آمين آمين اى پروردگار جهانيان، خدايا اى كه مالك شد و توانست، و توانست و چيره شد، نافرمانی شد و پوشاند، از او آمرزش خواسته شد و آمرزيد، اى هدف خواستاران مشتاق، و نهايت آرزوى اميدواران اى آن كه در دانش بر هرچيز احاطه دارد، و در مهربانى و رحمت و بردبارى، جويندگان گذشت از گناه را فرا میگيرد.
اَللّهُمَّ اِنّا نَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ فى هذِهِ الْعَشِیَّهِ الَّتى شَرَّفْتَها وَعَظَّمْتَها بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَرَسُولِکَ وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَاَمینِکَ عَلى وَحْیِکَ الْبَشیرِ النَّذیرِ السِّراجِ الْمُنیرِ الَّذى اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَى الْمُسْلِمینَ وَ جَعَلْتَهُ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ کَما مُحَمَّدٌ اَهْلٌ لِذلِکَ مِنْکَ یا عَظیمُ فَصَـلِّ عَلَیْـهِ وَعَلى الِهِ الْمُنْتَجَبیـنَ الطَّیِّبیـنَ الطّاهِرینَ اَجْمَعینَ وَتَغَمَّدْنا بِعَفْوِکَ عَنّا فَاِلَیْکَ عَجَّتِ الاَْصْواتُ بِصُنُوفِ اللُّغاتِ فَاجْعَلْ لَنَا اَللّهُمَّ فى هذِهِ الْعَشِیَّهِ نَصیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تَقْسِمُهُ بَیْنَ عِبادِکَ وَنُورٍ تَهْدى بِهِ وَرَحْمَهٍ تَنْشُرُها،
خدايا در اين شب به تو رو می آوريم، شبى كه آن را شرافت و عظمت دادى به محمّد پيامبرت و فرستاده ات و برگزيده از خلقت، و امين وحيت، آن مژده دهنده و ترساننده، و چراغ نوربخش، آن كه به سبب او بر مسلمانان نعمت بخشيدى، و او را رحمت براى جهانيان قرار دادى.
خدايا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، آنچنان كه محمّد از جانب تو شايسته آن است، اى بزرگ، بر او بر همه خاندان نجيب و پاك و پاكيزه اش درود فرست و ما را به گذشت از ما بپوشان كه صداها با انواع لغات به جانب تو بلند است، خدايا در اين شب برای ما قرار ده، از هر خيرى نصيبى كه ميان بندگانت تقسيم میكنى، و نورى كه با آن هدايت می نمايى، و رحمتى كه می گسترانى.
وَبَرَکَهٍ تُنْزِلُها وَعافِیَهٍ تُجَلِّلُها وَرِزْقٍ تَبْسُطُهُ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اَللَّهُمَّ اَقْلِبْنا فى هذَا الْوَقْتِ مُنْجِحینَ مُفْلِحینَ مَبْرُورینَ غانِمینَ وَلاتَجْعَلْنا مِنَ الْقانِطینَ وَلا تُخْلِنا مِنْ رَحْمَتِکَ وَلا تَحْرِمْنا ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِکَ وَلا تَجْعَلْنا مِنْ رَحْمَتِکَ مَحْرُومینَ وَلا لِفَضْلِ ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطآئِکَ قانِطینَ وَلا تَرُدَّنا خائِبینَ وَلا مِنْ بابِکَ مَطْرُودینَ یا اَجْوَدَ الاَْجْوَدینَ وَاَکْرَمَ الاَْکْرَمینَ اِلَیْکَ اَقْبَلْنا مُوقِنینَ وَلِبَیْتِکَ الْحَرامِ امّینَ قاصِدینَ فَاَعِنّا عَلى مَناسِکِنا وَاَکْمِلْ لَنا حَجَّنا وَاعْفُ عَنّا وَعافِنا فَقَدْ مَدَدْنا اِلَیْکَ اَیْدِیَنا فَهِىَ بِذِلَّهِ الاِْعْتِرافِ مَوْسُومَهٌ اَللّهُمَّ فَاَعْطِنا فى هذِهِ الْعَشِیَّهِ ما سَئَلْناکَ ،
و بركتى كه فرو میفرستى، و عافيتى كه بر اندام حيات بندگان می پوشانى، و رزقى كه می گسترى، اى مهربان ترين مهربانان.
خدايا ما را در اين وقت از پيشگاه رحمتت پيروز و رستگار و پذيرفته و بهره مند بازگردان، و ما را از نا اميدان قرار مده، و از رحمتت با دست خالى مگذار، و از آنچه از فضلت اميدواريم مبتلاى به حرمان مكن، و از رحمتت محروممان منما، و از افزونى آنچه از عطايت آرزو داريم نااميد مساز، و ناكام باز مگردان، و از درگاهت مران، اى بخشنده ترين بخشندگان، و كريم ترين كريمان، يقين كنان به درگاهت رو نموديم، و آهنگ كنان و قصدكنان به زيارت خانه ات آمده ايم، بر اداى مناسك حج ياریمان ده، و حجّمان را كامل نما و از ما درگذر و به ما سلامت كامل بده، چرا كه دست هاى خود را به جانب تو دراز كرده ايم، و آن دستها به خوارى اعتراف علامت دار است.
خدايا آنچه را در اين شب از تو خواستيم به ما عطا كن،
وَاکْفِنا مَا اسْتَکْفَیْناکَ فَلا کافِىَ لَنا سِواکَ وَلا رَبَّ لَنا غَیْرُکَ نافِذٌ فینا حُکْمُکَ مُحیطٌ بِنا عِلْمُکَ عَدْلٌ فینا قَضآؤُکَ اِقْضِ لَنَا الْخَیْرَ وَاجْعَلْنا مِنْ اَهْلِ الْخَیْرِ اَللّهُمَّ اَوْجِبْ لَنا بِجُودِکَ عَظیمَ الاَْجْرِ وَکَریمَ الذُّخْرِ وَدَوامَ الْیُسْرِ وَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا اَجْمَعینَ وَلا تُهْلِکْنا مَعَ الْهالِکینَ وَلا تَصْرِفْ عَنّا رَاْفَتَکَ وَرَحْمَتَکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ .
و كفايت آنچه را از تو خواستيم عهده دار باش كه ما را كفايت كننده اى جز تو نيست، و براى ما پروردگارى جز تو نمی باشد، قانونت بر ما نافذ است، دانشت ما را فراگير است، قضايت درباره ما عادلانه است، خير را براى ما حكم كن و ما را اهل خير قرار بده.
خدايا پاداش بزرگ و ذخيره كريمانه و دوام آسايش را به حق جودت بر ما لازم گردان، و گناهان همه ما را بيامرز، و با هلاك شدگان هلاكمان مكن، و مهربانى و رحمتت را از ما باز مگردان، اى مهربان ترين مهربانان،
اَللّهُمَّ اجْعَلْنا فى هذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَئَلَکَ فَاَعْطَیْتَهُ وَشَکَرَکَ فَزِدْتَهُ وَتابَ اِلَیْکَ فَقَبِلْتَهُ وَتَنَصَّلَ اِلَیْکَ مِنْ ذُنُوبِهِ کُلِّها فَغَفَرْتَها لَهُ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ اَللّهُمَّ وَنَقِّنا وَسَدِّدْنا وَاقْبَلْ تَضَرُّعَنا یا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ وَیا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ یا مَنْ لا یَخْفى عَلَیْهِ اِغْماضُ الْجُفُونِ وَلا لَحْظُ الْعُیُونِ وَلا مَا اسْتَقَرَّ فِى الْمَکْنُونِ وَلا مَا انْطَوَتْ عَلَیْهِ مُضْمَراتُ الْقُلُوبِ اَلا کُلُّ ذلِکَ قَدْ اَحْصاهُ عِلْمُکَ وَوَسِعَهُ حِلْمُکَ سُبْحانَکَ وَتَعالَیْتَ عَمّا یَقُولُ الظّالِمُونَ عُلُوّاً کَبیراً تُسَبِّحُ لَکَ السَّمواتُ السَّبْعُ وَالاَْرَضُونَ وَمَنْ فیهِنَّ وَاِنْ مِنْ شَىْءٍ اِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ،
خدايا در اين وقت ما را از كسانى قرار ده كه از تو درخواست كردند، و تو به آنان عطا فرمودی و تو را شكر نمودند پس بر آنان افزودى و به سويت بازگشتند و آنان را پذيرفتى، و به سوى تو از همه گناهانشان بيزارى جستند پس همه گناهانشان را آمرزيدی اى داراى بزرگى و بزرگوارى.
خدايا ما را پاك كن و به جانب راست و درستى توجّه ده و زارى ما را بپذير ای بهترين كسیكه درخواست شد، و رحم كننده ترين كسیكه از او رحمت خواسته شد، اى آن كه بر هم نهادن پلكها، و دقت نظر چشمها بر او پوشيده نيست، و آنچه در نهان مستقرّ شده، و آنچه را پنهانی هاى قلوب در برگرفته از او مخفى نيست، آرى همه اينها را دانشت شماره كرده، و بردباری ات فرا گرفته، تو منزّهى و برترى، از آنچه ستمگران درباره ات می گويند، پس برترى آسمان هاى هفتگانه و زمين ها و هركه در آنهاست تو را تسبيح میگويند، و هيچ موجودى نيست مگر اينكه با سپاست تسبيح میگويد.
فَلَکَ الْحَمْدُ وَالْمَجْدُ وَعُلُوُّ الْجَدِّ ی ا ذَاالْجَلا لِ وَالاِْکْرامِ وَالْفَضْلِ وَالاِْنْعامِ وَالاَْیادِى الْجِسامِ وَاَنْتَ الْجَوادُ الْکَریمُ الرَّؤُوفُ الرَّحیمُ اَللَّهُمَّ اَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ وَعافِنى فى بَدَنى وَدینى وَ امِنْ خَوْفى وَاَعْتِقْ رَقَبَتى مِنَ النّارِ اَللّهُمَّ لا تَمْکُرْ بى وَلا تَسْتَدْرِجْنى وَلا تَخْدَعْنى وَادْرَءْ عَنّى شَرَّ فَسَقَهِ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ
پس تو را سپاس و بزرگوارى و بلندى مقام، اى دارنده بزرگى و كرامت و فضل و نعمت، و عطاهاى بزرگ و تويى بخشنده كريم رئوف و مهربان، خدايا از روزى عدالت بر من وسعت ده، و در تن دينم سلامت كامل بخش، و ترسم را امان ده و وجودم را از آتش آزاد كن خدايا بلايت را به جريمه گناهانم بر من قرار مده، و مرا به تدريج بر بدی هايم مؤاخذه مكن، و مرا در خيالات باطلم رها مساز، و شر بدكاران جن و انس را از من دور كن.
در اين قسمت از دعا سر و ديده خود را به جانب آسمان برداشت، و از ديده هاى مباركش مانند ريزش آب از دو مشك، اشك میريخت، و با صداى بلند به محضر حق عرضه داشت:
یا اَسْمَعَ السّامِعینَ یا اَبْصَرَ النّاظِرینَ وَیا اَسْرَعَ الْحاسِبینَ وَیا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ السّادَهِ الْمَیامینِ وَاَسْئَلُکَ اَللّهُمَّ حاجَتِىَ الَّتى اِنْ اَعْطَیْتَنیها لَمْ یَضُرَّنى ما مَنَعْتَنى وَاِنْ مَنَعْتَنیها لَمْ یَنْفَعْنى ما اَعْطَیْتَنى اَسْئَلُکَ فَکاکَ رَقَبَتى مِنَ النّارِ لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ لَکَ الْمُلْکُ وَلَکَ الْحَمْدُ وَاَنْتَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ یا رَبُِّ یا رَبُِّ.
اى شنواترين شنوايان، اى بيناترين بينايان، و اى سريع ترين حسابرسان، و اى مهربان ترين مهربانان، بر محمّد و خاندان محمّد آن سروران با ميمنت درود فرست، و از تو درخواست می كنم خدايا حاجتم را كه اگر آن را به من عطا كنى، بی شك هرچه را از من دريغ ورزى به من ضررى نرساند، و اگر قضاى حاجتم را از من دريغ نمايى، آنچه را عطايم كنى سودى نبخشد، آزادى عهده ام را از آتش از تو درخواست می كنم، معبودى جز تو نيست، يگانه اى، برايت شريك نيست، فرمانروايى و سپاس خاص توست، و تو بر هرچيز توانايى، پروردگارا پروردگارا.
پيوسته «يا ربّ» میگفت، و همه آنان كه اطراف حضرت بودند به دعاى حضرت گوش فرا دادند و به آمين گفتن اكتفا نمودند، در نتيجه صداهايشان با آن حضرت به گريستن بلند شد، تا آفتاب غروب كرد، سپس زاد و توشه خود را بار كرده، به سوى مشعر الحرام حركت كردند.
مؤلّف گويد: كفعمى دعاى عرفه حضرت سيد الشهداء عليه السّلام را در كتاب (بلد الامين) تا اين قسمت ذكر كرده، و علاّمه مجلسى در «زاد العماد» اين دعاى شريف را موافق روايت كفعمى نقل فرموده ولى سيد ابن طاووس در كتاب اقبال، پس از «يا ربّ، يا ربّ، يا رب» اين اضافه را آورده:
اِلـهى اَنـَا الْفَقیرُ فى غِناىَ فَکَیْفَ لا اَکُونُ فَقیراً فى فَقْرى اِلـهى اَنـَا الْجاهِلُ فى عِلْمى فَکَیْفَ لا اَکُونُ جَهُولاً فى جَهْلى اِلـهى اِنَّ اخْتِلافَ تَدْبیرِکَ وَسُرْعَهَ طَو آءِ مَقادیرِکَ مَنَعا عِبادَکَ الْعارِفینَ بِکَ عَنْ السُّکُونِ اِلى عَطآءٍ وَالْیَاءْسِ مِنْکَ فى بَلاَّءٍ اِلهى مِنّى ما یَلیقُ بِلُؤْمى وَمِنْکَ ما یَلیقُ بِکَرَمِکَ.
خدايا، در عين توانگری تهيدستم، پس چگونه در تهيدستى تهيدست نباشم، خدايا در عين دانايى نادانم، پس چگونه در عين نادانى نادان نباشم.
خدايا همانا اختلاف تدبيرت، و سرعت تغيير تقديراتت، بندگان عارف به تو را، از اطمينان به بخشش و نا اميدى از تو در گرفتارى باز داشته است.
خدايا از من است آنچه سزاوار پستى من است، و از توست آنچه شايسته بزرگوارى توست.
اِلهى وَصَفْتَ نَفْسَکَ بِاللُّطْفِ وَ الرأفَة لى قَبْلَ وُجُودِ ضَعْفى اَفَتَمْنَعُنى مِنْهُما بَعْدَ وُجُودِ ضَعْفى اِلهى اِنْ ظَهَرَتِ الْمَحاسِنُ مِنّى فَبِفَضْلِکَ وَلَکَ الْمِنَّهُ عَلَىَّ وَاِنْ ظَهَرَتِ الْمَساوى مِنّى فَبِعَدْلِکَ وَلَکَ الْحُجَّهُ عَلَىَّ اِلهى کَیْفَ تَکِلُنى وَقَدْ تَکَفَّلْتَ لى وَکَیْفَ اُضامُ وَاَنْتَ النّاصِرُ لى اَمْ کَیْفَ اَخیبُ وَاَنْتَ الْحَفِىُّ بى ها اَنـَا اَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِفَقْرى اِلَیْکَ وَکَیْفَ اَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِما هُوَ مَحالٌ اَنْ یَصِلَ اِلَیْکَ اَمْ کَیْفَ اَشْکوُ اِلَیْکَ حالى وَهُوَ لا یَخْفى عَلَیْکَ اَمْ کَیْفَ اُتَرْجِمُ بِمَقالى
خدايا تو خود را با لطف و مهربانى به من توصيف كرده اى پيش از پيدايش ناتوانى من، آيا آن دو را از من دريغ ورزى پس از پديد آمدن ناتوانی ام، خدايا اگر زيبايی هايى از من نمايان شود، به فضل توست، و تو را بر من منت بسيار است، و اگر زشتی هايى از من ظاهر گردد، به عدل توست و تو را بر من حجت كامل است.
خدايا چگونه مرا وامینهى در صورتى كه عهده دار من شده اى؟ و چگونه مورد ستم واقع شوم و حال آنكه تو يار منى؟ يا چگونه نااميد گردم، درحالیكه نسبت به من سخت مهربانی اينك به نيازم به تو، متوسل به توام، و چگونه متوسل به تو شوم به آنچه كه محال است به تو برسد، يا چگونه از حالم به تو شكايت كنم و حال آنكه بر تو پوشيده نيست؟ يا چگونه با گفتارم ترجمه حال نمايم.
وَهُوَ مِنَکَ بَرَزٌ اِلَیْکَ اَمْ کَیْفَ تُخَیِّبُ امالى وَهِىَ قَدْ وَفَدَتْ اِلَیْکَ اَمْ کَیْفَ لا تُحْسِنُ اَحْوالى وَبِکَ قامَتْ اِلهى ما اَلْطَفَکَ بى مَعَ عَظیمِ جَهْلى وَما اَرْحَمَکَ بى مَعَ قَبیحِ فِعْلى اِلهى ما اَقْرَبَکَ مِنّى وَاَبْعَدَنى عَنْکَ وَما اَرْاَفَکَ بى فَمَا الَّذى یَحْجُبُنى عَنْکَ اِلهى عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الاَثارِ وَتَنقُّلاتِ الاَْطْوارِ اَنَّ مُرادَکَ مِنّى اَنْ تَتَعَرَّفَ اِلَىَّ فى کُلِّشَىْءٍ حَتّى لا اَجْهَلَکَ فى شَىْءٍ اِلهى کُلَّما اَخْرَسَنى لُؤْمى اَنْطَقَنى کَرَمُکَ وَکُلَّما ایَسَتْنى اَوْصافى اَطْمَعَتْنى مِنَنُکَ .
درحالیكه از تو براى تو واضح است؟ يا چگونه آرزوهايم را به عرصه نوميدى برى، در صورتیكه به آستان تو وارد گشته؟ يا چگونه احوالم را نيكو نگردانى، درحالیكه احوال من استوار به توست؟ خدايا چه اندازه به من لطف دارى.
با اين نادانى فوق العاده من، و چه قدر به من مهربانى، با اين عمل زشت من؟ خدايا چقدر به من نزديكى، و من چقدر از تو دورم، و چه اندازه به من مهر میورزى پس چيست.
آنچه مرا از تو در پرده میكند؟ خدايا از اختلاف آثار، و تغييرات احوال دانستم كه خواسته ات از من اين است كه خود را در هرچيز به من بشناسانی تا در هيچ چيز نسبت به تو جاهل نباشم، خدايا هر زمان فرومايگی ام از سخن مرا بازداشت، كرم تو گويايم نمود، و هروقت اوصافم نااميدم كرد، نعمت هايت به طمعم انداخت.
اِلهى مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِىَ فَکَیْفَ لا تَکُونُ مَساویهِ مَساوِىَ وَمَنْ کانَتْ حَقایِقُهُ دَعاوِىَ فَکَیْفَ لا تَکُونُ دَعاویهِ دَعاوِىَ اِلهى حُکْمُکَ النّافِذُوَمَشِیَّتُکَ الْقاهِرَهُ لَمْ یَتْرُکا لِذى مَقالٍ مَقالاً وَلا لِذى حالٍ حالاً اِلهى کَمْ مِنْ طاعَهٍ بَنَیْتُها وَحالَهٍ شَیَّدْتُها هَدَمَ اعْتِمادى عَلَیْها عَدْلُکَ بَلْ اَقالَنى مِنْها فَضْلُکَ اِلهى اِنَّکَ تَعْلَمُ اَنّى وَاِنْ لَمْ تَدُمِ الطّاعَهُ مِنّى فِعْلاً جَزْماً فَقَدْ دامَتْ مَحَبَّهً وَعَزْماً اِلهى کَیْفَ اَعْزِمُ وَاَنْتَ الْقاهِرُ وَکَیْفَ لا اَعْزِمُ وَاَنْتَ الاْ مِرُ.
خدايا كسیكه زيبايی هايش زشتى بوده، پس چگونه زشتی هايش زشتی نباشد، و كسیكه حقيقت گويی هايش ادعاى خالى بوده، چگونه ادعاهايش ادعا نباشد؟ خدايا دستور نافذت، و مشيت چيره ات، براى صاحب سخن سخنى، و براى صاحب حال حالی نگذشته، خدايا چه بسيار طاعتى كه بنا كردم، و چه بسيار حالتى كه استوار نمودم.
عدالتت، اعتمادم را بر آنها ويران كرد، ولى فضل تو عذر مرا از آنها پذيراست.
خدايا همانا میدانى هرچند طاعت از جانب من، به صورت كار جدّى ادامه نداشته، ولى به صورت محبّت و اراده ادامه داشته.
خدايا چگونه تصميم بگيرم و حال آنكه تو چيره اى؛و چگونه تصميم نگيرم درحالیكه تودستوردهنده اى،
اِلهى تَرَدُّدى فِى الاْ ثارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ فَاجْمَعْنى عَلَیْکَ بِخِدْمَهٍ تُوصِلُنى اِلَیْکَ کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِما هُوَ فى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ اِلَیْکَ اَیَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَیْسَ لَکَ حَتّى یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ مَتى غِبْتَ حَتّى تَحْتاجَ اِلى دَلیلٍ یَدُلُّ عَلیْکَ وَمَتى بَعُدْتَ حَتّى تَکُونَ الاْ ثارُ هِىَ الَّتى تُوصِلُ اِلَیْکَ عَمِیَتْ عَیْنٌ لا تَراکَ عَلَیْها رَقیباً وَخَسِرَتْ صَفْقَهُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصیباً،
خدايا مردّد شدن من در آثار موجب دورى ديدار است، پس مرا با وجودت گرد آور، به وسيله عبادتى كه مرا به تو رساند، چگونه بر وجود تو استدلال شود، به موجودى كه در وجودش نيازمند به توست؟ آيا براى غير تو ظهورى هست كه براى تو نيست، تا آنان غير وسيله ظهور تو باشد؟ ! ! كى پنهان بوده اى، تا نيازمند به دليلى باشى كه بر تو دلالت كند و كى دور بوده اى، تا آثار واصل كننده به تو باشند؟ كور باد ديده اى كه تو را بر آن ديده بان نبيند و زيان كار باد تجارت بنده اى كه از محبّتت براى او سهمى قرار نداده اى.
اِلهى اَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ اِلَى الاْ ثارِ فَارْجِعْنى اِلَیْکَ بِکِسْوَهِ الاَْنْوارِ وَهِدایَهِ الاِْسْتِبصارِ حَتّى اَرْجِعَ اِلَیْکَ مِنْها کَما دَخَلْتُ اِلَیْکَ مِنْها مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ اِلَیْها وَمَرْفُوعَ الْهِمَّهِ عَنِ الاِْعْتِمادِ عَلَیْها اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىٍْ قَدیرٌ اِلهى هذا ذُلّى ظاهِرٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَهذا حالى لا یَخْفى عَلَیْکَ مِنْکَ اَطْلُبُ الْوُصُولَ اِلَیْکَ وَبِکَ اَسْتَدِلُّ عَلَیْکَ فَاهْدِنى بِنُورِکَ اِلَیْکَ وَاَقِمْنى بِصِدْقِ الْعُبُودِیَّهِ بَیْنَ یَدَیْکَ اِلهى عَلِّمْنى مِنْ عِلْمِکَ الْمَخْزُونِ وَصُنّى بِسِتْرِکَ الْمَصُونِ.
خدايا مرا به رجوع به آثار فرمان دادى، پس مرا به پوششى از انوار و هدايتى بصيرت جو به سوى خود بازگردان، تا از آنها به سويت بازگردم همانطور كه از آنها به بارگاهت بار يافتم، با نگاهدارى نهادم از نگاه به آنها و برگرفتن همّتم از اعتماد بر آنها، همانا تو بر هرچيز توانايى.
خدايا اين خوارى من است كه در برابرت عيان است، و اين حال من است كه بر تو پوشيده نيست، از تو رسيدن به تو را می خواهم، و بر تو استدلال میكنم، پس به نورت مرا به وجودت راهنمايى كن، و در برابرت به صدق بندگى بر پا دار.
خدايا از علم محزونت به من بياموز، و به پرده نگاهداريت حفظم كن.
اِلهى حَقِّقْنى بِحَقائِقِ اَهْلِ الْقُرْبِ وَاسْلُکْ بى مَسْلَکَ اَهْلِ الْجَذْبِ اِلهى اَغْنِنى بِتَدْبیرِکَ لى امعَنْ تَدْبیرى وَبِاخْتِیارِکَ عَنِ اخْتِیارى وَاَوْقِفْنى عَلى مَـراکِـزِ اضْطِرارى اِلـهى اَخْرِجْنى مِنْ ذُلِّ نَفْسى وَطَهِّرْنى مِــنْ شَکّـى وَشِرْکى قَبْلَ حُلُولِ رَمْسى بِکَ اَنْتَصِرُ فَانْصُرْنى وَعَلَیْکَ اَتَوَکَّلُ فَلا تَکِلْنى وَاِیّاکَ اَسْئَلُ فَلا تُخَیِّبْنى وَفى فَضْلِکَ اَرْغَبُ فَلا تَحْرِمْنى وَبِجَنابِکَ اَنْتَسِبُ فَلا تُبْعِدْنى وَبِبابِکَ اَقِفُ فَلا تَطْرُدْنى .
خدايا مرا به حقايق اهل قرب محقق كن، و به راه و روش اهل جذب ببر، خدايا به تدبيرت نسبت به من مرا از تدبيرم، و به اختيارت از اختيارم بی نياز گردان، و مرا به مواضع بيچارگی ام آگاه كن، خدايا مرا از خوارى نفسم نجات ده، و از شك شركم پاك كن و پيش از آنكه وارد قبر شوم، از تو يارى می جويم، پس مرا يارى ده، و بر تو توّكل میكنم، پس مرا وامگذار، و از تو درخواست میكنم.
پس نااميدم مكن، و در فضل تو رغبت می نمايم، پس محرومم مگردان، و خود را به تو منسوب میكنم، پس دورم مكن، و در آستانه تو می ايستم پس مرانم.
اِلهى تَقَدَّسَ رِضاکَ اَنْ یَکُونَ لَهُ عِلَّهٌ مِنْکَ فَکَیْفَ یَکُونُ لَهُ عِلَّهٌ مِنّى اِلـهى اَنْتَ الْغَنِىُّ بِذاتِکَ اَنْ یَصِلَ اِلَیْکَ النَّفْعُ مِنْکَ فَکَیْفَ لا تَکُونُ غَنِیّاً عَنّى اِلهى اِنَّ الْقَضآءَ وَالْقَدَرَ یُمَنّینى وَاِنَّ الْهَوى بِوَثائِقِ الشَّهْوَهِ اَسَرَنى فَکُنْ اَنْتَ النَّصیرَ لى حَتّى تَنْصُرَنى وَتُبَصِّرَنى وَاَغْنِنى بِفَضْلِکَ حَتّى اَسْتَغْنِىَ بِکَ عَنْ طَلَبى اَنْتَ الَّذى اَشْرَقْتَ الاَْنْوارَ فى قُلُوبِ اَوْلِیآئِکَ حَتّى عَرَفُوکَ وَوَحَّدُوکَ وَاَنْتَ الَّذى اَزَلْتَ الاَْغْیارَ عَنْ قُلُوبِ اَحِبّائِکَ حَتّى لَمْ یُحِبُّوا سِواکَ وَلَمْ یَلْجَئُوا اِلى غَیْرِکَ اَنْتَ الْمُوْنِسُ لَهُمْ حَیْثُ اَوْحَشَتْهُمُ الْعَوالِمُ وَاَنْتَ الَّذى هَدَیْتَهُمْ حَیْثُ اسْتَبانَتْ لَهُمُ الْمَعالِمُ ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَمَا الَّذى
خدايا خشنودى تو منزّه است از اينكه علّتى از جانب تو داشته باشد، پس چگونه ممكن است براى آن علّتى از ناحيه من بوده باشد؟ خدايا تو بی نيازى از اينكه نفعى از جانب خويش به حضرتت رسد، پس چگونه بی نياز از من نباشى؟ خدايا قضا و قدر مرا به آرزو انداخت، و هواى نفس مرا در بندهاى شهوت اسير كرد، پس تو ياور من باش تا پيروزم نمايی و بينايم كنى، و به فضل خود بی نيازم فرما تا به وسيله تو از خواسته ام بی نياز كردم، تويى كه انوار را در قلوب دوستانت تاباندى، تا تو را شناختند و يگانه ات دانستند، و تويى كه بيگانگان را از قلوب عاشقانت راندی تا غير تو را دوست نداشتند، و به غير تو پناه نبردند، تو مونس آنانى آنجا كه عوالم آنان را به وحشت اندازد، تويى كه آنان را هدايت نمودى، هرجا كه نشانه هايى براى آنان آشكار شد، كسیكه تو را گم كرده چه يافته؟ و چه گم كرده،
فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِىَ دُونَکَ بَدَلاً وَلَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغى عَنْکَ مُتَحَوِّلاً کَیْفَ یُرْجى سِواکَ وَاَنْتَ ما قَطَعْتَ الاِْحْسانَ وَکَیْفَ یُطْلَبُ مِنْ غَیْرِکَ وَاَنْتَ ما بَدَّلْتَ عادَهَ الاِْمْتِنانِ یا مَنْ اَذاقَ اَحِبّآئَهُ حَلاوَهَ الْمُؤ انَسَهِ فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُتَمَلِّقینَ وَیا مَنْ اَلْبَسَ اَوْلِیائَهُ مَلابِسَ هَیْبَتِهِ فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُسْتَغْفِرینَ اَنْتَ الذّاکِرُ قَبْلَ الذّاکِرینَ وَاَنْتَ الْبادى بِالاِْحْسانِ قَبْلَ تَوَجُّهِ الْعابِدینَ وَاَنْت الْجَوادُ بِالْعَطآءِ قَبْلَ طَلَبِ الطّالِبینَ وَاَنْتَ الْوَهّابُ،
كسیكه تو را يافته، همانا محروم شد كسیكه به جاى تو به ديگرى راضى گشت، و زيانكار شد كسیكه از تو به ديگرى روى آورد، چگونه به غير تو اميد بست، و حال آن كه احاسنت را بريده نساختى، و چگونه از غير تو خواسته شود در صورتى كه تو شيوه نعمت بخشی ات را تغيير نداده اى، اى كه به عاشقانش شيرينى همدي خود را چشاند، در نتيجه گويا نه در برابرش ايستادند، اى كه اوليايش را جامه هاى هيبت پوشاند، پس آمرزش جويانه در مقابلش قرار گرفتند، تويی ياد كننده پيش از يادكنندگان، و تويى شروع كننده به احسان، پيش از توجّه بندگان، و تويى جودكننده به عطا، پيش از خواستن خواهندگان، و تويى بخشنده.
ثُمَّ لِما وَهَبْتَ لَنا مِنَ الْمُسْتَقْرِضینَ اِلـهى اُطْلُبْنى بِرَحْمَتِکَ حَتّى اَصِلَ اِلَیْکَ وَاجْذِبْنى بِمَنِّکَ حَتّى اُقْبِلَ عَلَیْکَ اِلـهى اِنَّ رَجآئى لا یَنْقَطِعُ عَنْکَ وَاِنْ عَصَیْتُکَ کَما اَنَّ خَوْفى لا یُزایِلُنى وَاِنْ اَطَعْتُکَ فَقَدْ دَفَعَتْنِى الْعَوالِمُ اِلَیْکَ وَقَدْ اَوْقَعَنى عِلْمى بِکَرَمِکَ عَلَیْکَ اِلهى کَیْفَ اَخیبُ وَاَنْتَ اَمَلى اَمْ کَیْفَ اُهانُ وَعَلَیْکَ مُتَّکَلى اِلـهى کَیْفَ اَسْتَعِزُّ وَفِى الذِّلَّهِ اَرْکَزْتَنى اَمْ کَیْفَ لا اَسْتَعِزُّ وَاِلَیْکَ نَسَبْتَنى.
و سپس آنچه را كه به ما بخشيدى از ما به قرض خواهى، خدايا مرا به رحمتت بخواه تا به تو رسم، و مرا به عطايت جذبكن تا به جانب تو رو كنم.
خدايا اميدم از تو قطع نشود، گرچه نافرمانی ات كردم، چنان كه ترسم از تو زائل نشود، گرچه اطاعتت نمودم، همانا جهانيان مرا به جانب تو رانده اند، و دانشم به كرمت مرا به آستانه تو انداخته.
خدايا من چگونه نااميد شوم و حال آنكه تو آرزوى منى، يا چگونه خوار گردم درصورتیكه اعتمادم بر توست.
خدايا چگونه عزّت خواهم، درحالى كه در خوارى ثابتم كرده اى، و چگونه عزّت نخواهم با آن كه به خود نسبتم داده اى؟
اِلـهى کَیْفَ لا اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذى فِى الْفُقَرآءِ اَقَمْتَنى اَمْ کَیْفَ اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذى بِجُودِکَ اَغْنَیْتَنى وَاَنْتَ الَّذى لا اِلهَ غَیْرُکَ تَعَرَّفْتَ لِکُلِّ شَىْءٍ فَما جَهِلَکَ شَىْءٌ وَاَنْتَ الَّذى تَعَرَّفْتَ اِلَىَّ فى کُلِّ شَىْءٍ فَرَاَیْتُکَ ظاهِراً فى کُلِّ شَىْءٍ وَاَنْتَ الظّاهِرُ لِکُلِّ شَىْءٍ یا مَنِ اسْتَوى بِرَحْمانِیَّتِهِ فَصارَ الْعَرْشُ غَیْباً فى ذاتِهِ مَحَقْتَ الاْ ثارَ بِالاْ ثارِ وَمَحَوْتَ الاَْغْیارَ بِمُحیطاتِ اَفْلاکِ الاَْنْوارِ یا مَنِ احْتَجَبَ فى سُرادِقاتِ عَرْشِهِ عَنْ اَنْ تُدْرِکَهُ الاَْبْصارُ یا مَنْ تَجَلّى بِکَمالِ بَهآئِهِ فَتَحَقَّقَتْ عَظَمَتُهُ الاِْسْتِوآءَ کَیْفَ تَخْفى وَاَنْتَ الظّاهِرُ اَمْ کَیْفَ تَغیبُ وَاَنْتَ الرَّقیبُ الْحاضِرُ اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ وَالْحَمْدُ لله وَحْدَهُ
خدايا چگونه نيازمند نباشم و حال آن كه مرا در نيازمندان نشاندى، يا چگونه نيازمند باشم در صورتى كه تو به جودت بی نيازم كرده اى، و تويى كه معبودى جز تو نيست، خود را به هرچيز شناساندى پس چيزی جاهل به تو نيست، و تويى كه خود را در هرچيز به من شناساندى، پس تو را در هرچيز نمايان ديدم، و تويى نمايان براى هرچيز، اى كه به رحمانيّتش چيره شد، در نتيجه عرش در ذاتش پنهان شد، آثار را با آثار نابود كردى، و اغيار را به احاطه كنندگان افلاك انوار محو نمودى اى كه در سراپرده هاى عرشش پرده نشين از اين شد كه ديده ها او را دريابد، اى آن كه به كمال زيبايی اش تجلّى كرد، پس تحقق يافت عظمتش از روى استيلا و برتری چگونه پنهان شوى و حال آن كه نمايانى، يا چگونه غايب شوى و حال آن كه ديده بانى و حاضرى، همانا تو بر هرچيز توانايى، و سپاس تنها از آن خداست، خداى يگانه.
به هر صورت هركه توفيق يابد و روز عرفه را در عرفات باشد، دعاها و اعمال بسيار دارد، و بهترين اعمال در اين روز دعاست، و اين روز شريف، در تمام روزهاى سال به دلیل دعا امتياز دارد و براى برادران مؤمن از آنان كه زنده اند يا دار فانى را وداع گفته اند دعاى بسيار بايد كرد، و روايت وارده در حال عبد اللّه بن جندب، در موقف عرفات و دعاى او براى برادران خود مشهور است، و همچنين روايت زيد نرسى، در حال ثقه جليل القدر، معاوية بن وهب در صحراى عرفات و دعاى او درباره فرد فرد از اشخاصى كه در آفاق بودند، و روايت او از امام صادق عليه السّلام در فضيلت اين عمل، شايسته ملاحظه و توّجه است و اميد واثق از برادران دينى، آنكه به اين بزرگواران اقتدا كرده، و اهل ايمان را در دعا بر خود مقدّم دارند و اين گنهكار روسياه را يكى از آن اشخاص به حساب آرند و در حال حيات و مرگ از دعاى خير فراموشم نفرمايند، و نيز در اين روز زيارت جامعه سوم را قرائت كن، و در آخر روز عرفه بخوان:
يَا رَبِّ إِنَّ ذُنُوبِي لا تَضُرُّكَ وَ إِنَّ مَغْفِرَتَكَ لِي لا تَنْقُصُكَ فَأَعْطِنِي مَا لا يَنْقُصُكَ وَ اغْفِرْ لِي مَا لا يَضُرُّكَ
پروردگارا، همانا گناهان من به تو زيانى نمیرساند، و آمرزشت بر من از تو نمی كاهد، پس ببخش به من آنچه نمی كاهدت و بيامرز برايم آنچه كه زيانت نرساند،.
و نیز بخوان:
اللَّهُمَّ لا تَحْرِمْنِي خَيْرَ مَا عِنْدَكَ لِشَرِّ مَا عِنْدِي فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَرْحَمْنِي بِتَعَبِي وَ نَصَبِي فَلا تَحْرِمْنِي أَجْرَ الْمُصَابِ عَلَى مُصِيبَتِهِ
خدايا محرومم مساز از خير آنچه نزد توست، به خاطر شرّ آنچه پيش من است، پس اگر با خستگى و واماندگی ام به من رحم نمیكنى، از پاداش مصيبت ديده بر مصيبتش محرومم مكن.
مؤلّف گويد: سيّد ابن طاووس، در ضمن دعاهاى روز عرفه فرموده: چون غروب آفتاب نزديك شود بگو: «بسم اللّه و باللّه و سبحان اللّه و الحمد لله تا آخر، و اين همان دعاى عشرات است كه پيش از اين گذشت ، پس سزاوار است خواندن دعاى عشرات كه خواندن آن در هر صبح و شام مستحب است، در آخر روز عرفه ترك نشود، و اين اذكار عشراتى را كه كفعمى نقل كرده، همان ازكار آخر دعاى عشرات است كه سيّد ابن طاووس روايت كرده است.
باشگاه خبرنگاران جوان