العالم _ جهان اسلام
این درحالی است که واقعیت آن است که در خلال این دو سال و نیم جنگ پیدا و پنهان که اغلب شکلی رسانه ای و نرم داشت همواره دست برتر از آن قطر و به ویژه رسانه های قطری بود. در ماجرای قتل خاشقچی رسانه های قطری و به ویژه الجزیره با تمرکزی بسیار جدی بر اتهام بن سلمان در آن به عنوان امر اصلی قتل این روزنامه نگار به کابوسی طاقت فرسا برای بن سلمان و حکومت دو هفته ای خود تبدیل شده بودند.
در حالی که در روزها و ماه های آغازین بحران، سعودی به همراه مصر و امارات و بحرین کوشیدند تا از زمین و هوا ودریا قطر را باصطلاح محصور و در دریا غرق کنند و متعاقب آن با احیای رقبای سلطنتی امیر قطر گونه ای افسردگی بر امیر این کشور حاکم سازند اما گذر ایام و اصرار قطر بر مقاومت و یارگیری و بهره گیری از ظرفیت هایی غیر از ظرفیت های معطوف به آل سعود و متحدانش شرایط را به سمتی پیش برد که حکومت سلمانی دست به دامان قطر شد و طلب رابطه مجدد کرد.
تجربه حصر دو و نیم ساله قطر اگر چه سخت و جان فرسا برای دولت قطر بود اما پایان دلپذیری برای این کشور داشت، پایانی که این روزها خود را نشان داده و شرایط را به سمتی برده که از سویی هیبت سعودی به عنوان مدعی رهبری جهان اسلام را با سوالاتی جدی مواجه کرده و در عین حال نشان داده است "زیست بدون سعودی" در منطقه کار آن چنان سختی نیست.
وزیر خارجه قطر امروز رسما اعلام کرد 13 شرط سعودی و یاران را به هیچ وجه نپذیرفته است اما در مواردی کلی که با اصول کشورش منافات نداشته است مانند عدم حمایت از تروریسم و پرهیز از ایجاد نفرت و تحریک افکار عمومی و دخالت در امور دیگر کشورها اعلام موافقت کرده است. معنای این عبارات به ظاهر آرام آن است که فعلا آل سعود می توانند نفسی راحت از دست سیاست های رسانه ای قطر بکشند و در عین حال مطمئن باشند که از ناحیه الجزیره و شاخه های آن مدتی در امان هستند.
در عین حال وزیر خارجه قطر از عدم حمایتش از گروه های به اصطلاح تروریستی یاد کرد و البته بلافاصله تصریح کرد اخوان المسلمین چنانچه به دولت تبدیل شود از ایجاد رابطه با آن صرف نظر نخواهد کرد. بدیهی است که باور این نکته بسیار دشوار است و این گونه اظهار نظر در صورت عملیاتی شدن بدان معنا خواهد بود که قطر پس از سال ها تلاش فرامرزی بایستی با دستاوردهای سیاست خارجی اش وداع کند و البته با بسیاری از کشورهایی که در اندیشه اخوانی با ایشان متفق القول و متحد النظر است ترک ارتباط کند.
آیا واقعا می توان قطری را تصور کرد که با کشورهای معتقد به اندیشه اخوانی ترک رابطه کند و در عمل به اندیشه سلفی گری سعودی – اماراتی نزدیک شود؟ آیا واقعا می توان قطری را تصور کرد که همه تهدیدات دو سال و نیم اخیر اعمال شده از سوی سعودی و شرکایش را یک شبه فراموش کند؟ آیا قطری را می شود تصور کرد که از اختلافات مرزی با عربستان و تهدیدات معطوف به گذرگاه سلوی احساس آرامش کند؟ و بالاخره آیا می توان قطری را تصور کرد که با ایدئولوژی اخوانی خود وداع کند و تغییر ماهیت به لحاظ فکر و اندیشه دهد؟ این آیا ها و آیا های دیگر بیش از هرچیز رویکرد اخیر قطر در قبال عربستان و شرکا را رویکردی تاکتیکی و نه استراتژیک معرفی می کنند و این نکته را خاطر نشان می شوند که اختلافات قطر و عربستان بنا به مصلحت سنجی های متعدد بسان آتشی هستند که زیر خاکستر مدفون خواهند شد و هر لحظه امکان سر برآوردن آنها وجود دارد.