العالم - تحلیل روز
حقیقت این است که عراقی ها حاضر نیستند کشورشان به عرصه تسویه حساب بین نیروهای منطقه ای و بین المللی تبدیل شود و این حقیقتی بدیهی است که نیازی به توضیح و تأکید ندارد.
هیچ کس نمی خواهد وطنش به میدان جنگ بین نیروهایی تبدیل شود که منافع این کشور را فدای منافع خودش می کند. با این حال هنوز برخی گروه ها تأکید کرده اند که نمی خواهند عراق به میدان تسویه حساب بین دیگران تبدیل شود اما منظور حقیقی شان از این ادعا چیست؟!
کدام نیروها هستند که در داخل عراق با هم می جنگند؟ آیا گروه و جناح عراقی خاصی در ورای طرح این ادعا قرار دارد؟
کاملا روشن است که منظور از نیروهای منطقه ای و بین المللی که در داخل عراق با هم می جنگند، ایران و آمریکاست و منظور از طرف عراقی که به این پدیده کمک کرده است، حشد الشعبی است. کاملا مشخص است که طرف های مشکوکی که به دنبال طرح این قضیه هستند، می کوشند ایران و آمریکا را به یک چشم ببینند.
بدون اینکه بحث را به تحلیل های عمیق و گیج کننده بکشانیم باید بگوییم که آن دسته از طرف های عراقی – البته به استثنای آنهایی که نیت های پاک دارند – که پیوسته دم از تبدیل شدن عراق به عرصه تاخت و تاز و تسویه حساب دیگران می زنند به خوبی می دانند که ایران هیچ حضوری در عراق ندارد تا بخواهد به خاطر آن با آمریکا بجنگد. در حالی که این کشور از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب یکسره زیر چکمه های آمریکایی و عرصه حضور پایگاهها، هواپیماها، رادارها، شرکتهای امنیتی آنهاست حتی سفارت آمریکا در این کشور به پایگاه نظامی بزرگی در قلب بغداد تبدیل شده است.
اما در این بین همه حمله ها و اتهامها متوجه نیروی حشد الشعبی است که آن را نماینده ایران در عراق می دانند؛ نیرویی که بهترین و زبده ترین فرزندان عراق اعم از شیعه و سنی و کرد و مسیحی را در خود جمع کرده است؛ کسانی که به خاطر دفاع از شرف عراقی ها در موصل و مناطق غربی در مقابل تروریست های وحشی داعش، از جان و مال و زندگی و خانواده و پدر و مادر بی هیچ چشمداشتی گذشتند.
همان کسانی که می کوشند به ملت عراق چنین تلقین کنند که کشورشان عرصه تاخت و تاز ایران و آمریکا شده است پیوسته و مصرانه سعی می کنند با هر پاسخی که عراقی ها به جنایت مکرر آمریکا بر ضد حشد الشعبی می دهند، ایران را متهم کنند.
آخرین جنایت بزرگ ارتش تروریستی آمریکا، ترور شهید ابو مهدی المهندس، فرمانده بزرگ عراقی و معاون حشد الشعبی بود.
آنها می کوشند با تلقین چنین توهمی به ملت عراق، آن را متقاعد کنند که اگر به جنایات آمریکا پاسخ دهند، عراق را تبدیل به میدان جنگ بین ایران و آمریکا کرده اند.
حال آیا عراقی ها حق ندارند به جنایت ترور فرمانده بزرگی مثل ابومهدی المهندس بدهند؟ و اگر چنین حقی دارند چگونه باید از آن استفاده کنند که ایران متهم به دست داشتن در این پاسخ نشود و اگر حق ندارند پاسخ دهند، علت چیست؟ آیا آمریکایی ها پس از پایمال کردن مصوبه پارلمان عراق، راه چاره ای جز مقاومت در مقابل اشغالگران برای مردم عراق باقی گذاشته اند؟ آیا این ترامپ نبود که تهدید کرد 35 میلیارد دلار دارایی عراق را به یغما می برد و تحریمی را علیه ملت این کشور تحمیل می کند که تحریم ایران در مقابل آن هیچ است؟ آیا شهروند عراقی حق ندارد بدون اینکه متهم به "اجرای برنامه های ایران" شود، از شرف و حاکمیت کشورش در مقابل تجاوزات و مطامع اشغالگران آمریکایی دفاع کند؟!
کاملا روشن است که این گروه ها تلاش می کنند تنها یک رویکرد را برای رویارویی با خودسری و طمع ورزی و تکبر آمریکایی ها بر ملت عراق تحمیل کنند و آن رویکرد "سازش و تسلیم" است و اگر این ملت رویکردی جز تسلیم را انتخاب کنند، آنها را متهم می کنند که یا ایرانی هستند یا دست کم "عوامل و بازوی ایران" در عراق؛ همانطور که امروز حشد الشعبی را متهم می کنند و دیروز جنبش های مقاومت در فلسطین و لبنان و یمن و غیره را متهم کرده بودند.
نکته قابل توجه در اینجا این است که برچسب "وطن پرستی" و "عراق دوستی" بر کسانی زده می شود که در مقابل تکبر و قلدری اشغالگران آمریکایی سر تسلیم فرود آورده اند و در مقابل، ملت شریف و نستوه و شجاع عراق را متهم می کنند که امنیت و ثبات و حاکمیت کشور را در معرض خطر قرار داده اند.
برخی که در ابتدا در مقابل آمریکا سر تسلیم فرود آورده بودند پس از انکه فهمیدند ذات این کار غیر قابل توجیه است، سعی کردند آمریکا و ایران را در یک قالب بگذارند و خواستار خروج "آمریکایی ها و ایرانی ها" از عراق شوند بدون اینکه بدانند اصل این دعوت متناقض تر و غیر قابل قبول تر از توجیه حضور نظامی اشغالگران آمریکایی است. ایرانی ها کجای عراق حضور دارند که اکنون بخواهند از این کشور خارج شوند؟! اگر منظور آنها حشد الشعبی و شیعیان عراق است و همه عراقی هایی است که اعم از سنی و کرد و مسیحی به رویکرد مقاومت اعتقاد دارند، که این خود مصیبتی بزرگ است؛ مصیبتی که عراق را امروز به این حال و روز کشانده است. تمام دولت هایی که از ابتدای تأسیس عراق نوین روی کار آمده اند از جمله رژیم منحوس صدام و نظریه پردازان حزب نژادپرست بعث تا وهابی ها و تمام دست پرورده های آنها، همواره هر عراقی شریف و دلیری را که حاضر نشده است در مقابل اشغالگران سر خم کند و تسلیم فرقه گرایی شود، هویت ملی اش زیر سئوال رفته است. برخی آنها ایرانی دانسته و برخی هندی یا پاکستانی. شیعیان عراق، هیچگاه عراقی به حساب نیامده اند مگر اینکه قید مذهب را بزنند و علیه منافع ملی کشورشان و هموطنان خود دست به جنایت بزنند؛ همانطور که برخی اکنون مشغول این کار هستند.
آمریکایی ها تصور می کردند که با پاشیدن بذر تفرقه در داخل عراق – همانطور که در دو دهه گذشته در مرکز و جنوب عراق شاهد بودیم – زمام اختیار عراق را به دست گرفته اند و از سوی دیگر با ترویج دورغ هایی چون "مداخله ایران" یا "نقش ایران" یا "بازوی ایران" و "تبدیل شدن عراق به میدان تسویه حساب دیگران"، روابط بین دو ملت عراق و ایران را قطع کنند اما دیدیم که ریخته شدن خون های پاک شهید سپهبد قاسم سلیمانی و شهید ابو مهدی المهندس، تمام نقشه های آمریکایی ها و مزدوران آنها را در عراق نقش بر آب کرد و مراسم باشکوه تشییع پیکر این دو فرمانده شهید در عراق و ایران بیش از آری بزرگ دو ملت به مشی مقاومت و همبستگی و وحدت بود و این همان چیزی بود که همچون صاعقه ای بر سر آمریکا و مزدورانش فرود آمد. "إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى".