العالم-کشکول
بن زاید در توجیه عادی سازی با رژیم اشغالگر گفت:" ما فرصتی پیدا کردیم و تصمیم گرفتیم روابط دیپلماتیک داشته باشیم و این یک تصمیم "مهم" بود که با توجه به دلایل مختلف اتخاذ شد. امارات این تصمیم را در وهله اول "به خاطر خود فلسطینیها" اتخاذ کرد و دلیل دوم ارسال پیامی برای جهان و منطقه بود مبنی بر اینکه امارات درصدد "صلح" است! دلیل سوم نیز انتخاب صلح به عنوان پیامی بود که امارات از شیخ زاید بن سلطان آل نهیان، مؤسس خود به ارث برده است که از ابتدای زندگیاش حامل پیام صلح و محبت بود، ما در این مسیر گام برمیداریم".
وی همچنین تصریح کرد که "دستاوردهای صلح بسیار بیشتر از ضررهای آن است، بنابراین امارات به صلح بیشتری چشم دارد و این به سود همه است".
اکنون به این"تحلیل استراتژیک، سیاسی و اقتصادی عمیق و قانع کننده" درمورد عادی سازی روابط بن زاید با رژیم صهیونیستی می پردازیم و اعتراف می کنیم که نمی توانیم به "عمق این توجیه حکیمانه و هوشمندانه و سرشار از استدلال های محکم و قوی" دست پیدا کنیم که بن زاید با آن، دهان همه دشمنان کشورش و کمین کنندگان علیه آن را بست.
انتظار داشتیم بن زاید یک بار هم که شده بگوید فلسطینیان از عادی سازی او با رژیم صهیونیستی چه دستاوردی داشته اند؟! اگر منظور او از دستاورد فلسطینیان –همانطور که از ابتدای عادی سازی ادعا می کرد- توقف شهرک سازی بود، باید گفت این ادعا دروغی است که از همان اول توسط دوستان او در تل آویو زنده به گور شد. آنها صراحتا گفتند که هیچ هزینه ای در مقابل عادی سازی روابط با امارات، پرداخت نخواهند کرد و پس از آن نیز با شتاب بیشتری به شهرک سازی در اراضی فلسطین پرداختند.
بن زاید می گوید :" فرصتی یافتیم و تصمیم گرفتیم که روابطی دیپلماتیک با اسرائیل داشته باشیم". باز هم انتظار داشتیم که بن زاید فرصت مشابهی پیدا می کرد تا روابط کشور خود را با یمن، لبنان و کشورهای عربی و اسلامی دیگر نیز بهبود بخشد که ارتباط دینی، ملی، تاریخی و اجتماعی عمیقی با امارات دارند، درحالیکه هیچ اثری از این نوع روابط میان امارات و "اسرائیل" وجود ندارد و بن زاید برای برقراری این ارتباط، فرصت را "ایجاد" کرد!
بن زاید در صحبت های خود به طرز قابل توجهی بر "صلح" تاکید کرد، چیزی که ظاهرا انگیزه او برای ایجاد روابط با "اسرائیل" و سپس دریافت جایزه بوده است. لذا از بن زاید -کارشناس بزرگ صلح- می خواهیم با یمن که هفت سال است به همراه عربستان و آمریکا و "اسرائیل" به آن تجاوز می کند، نیز صلح کند، چرا که این صلح بسیار پسندیده تر از صلح با رژیم صهیونیستی است و جان هایی که طی تجاوز به یمن از دست می رود، جان مردم عرب و مسلمان است. اما سخن گفتن از صلح با لبنان که بن زاید به همراه دوست نزدیکش بن سلمان آن را تحریم کرده، مثنوی هفتاد من کاغذ است.
صحبت آخر بن زاید، یعنی علاقه پدرش به صلح و گام برداشتن او در راه پدر نیز مردود است. چرا که صلح عموما میان دشمنان و کسانی که با هم می جنگند اتفاق می افتد، درحالیکه امارات حتی یک روز هم با "اسرائیل" نجنگیده و با آن دشمنی نکرده است. آنچه در این عادی سازی اتفاق افتاد، علنی شدن روابط سری میان دو رژیم بود. لذا اگر بن زاید آنطور که ادعا می کند "مثل پدر خود به صلح علاقه مند است"، چرا در تجاوز علیه ملتی عرب و مسلمان هفت سال مشارکت کرده (یمن) و هنوز بر ادامه این تجاوز پافشاری می کند آن هم در حالیکه این ملت از قحطی و گرسنگی رنج می برند؟ و چرا همچنان به تحریم و محاصره لبنان ادامه می دهد؟
حقیقتی که بن زاید در سخنان خود مخفی کرد این بود که عادی سازی با "اسرائیل"، تجاوز علیه یمن، محاصره لبنان، استفاده از پول امارات برای منحرف کردن انقلاب های ملی عربی، ویران کردن کشورهای عربی و اسلامی با حمایت مالی از گروه های تکفیری و کودتاهای نظامی و تحریک دولت های عربی برای عادی سازی با رژیم صهیونیستی، همه و همه براساس دستورهای صادر شده از کاخ سفید برای دولت های مامور به کار خود انجام گرفته است، وگرنه امارات که جمعیت آن از حدود هشت میلیون نفر بیشتر نیست، چه سودی از این همه ماجراجویی سراپا بیهوده می برد؟
مشهور است که بن زاید همواره از اظهارنظرهای علنی اجتناب می کند، البته این تصمیم درستی است زیرا سیاست های غیر قابل دفاع او در راستای عملی کردن نقشه های آمریکا برای منطقه اتخاذ می شود که آن نیز صرفا برای منافع "اسرائیل" طراحی شده است. بنابراین باید بگوییم که بهتر بود بن زاید به سکوت خود همچنان ادامه می داد!