العالم- درگوشی
عبدالخالق عبدالله مشاور ولیعهد ابوظبی در ادامه کتاب خود خاطرنشان کرد، اين لحظه مشرق عربی يا لحظه مغرب عربی يا لحظه مصر و کشورهای حوزه نيل نيست، بلکه لحظه خليجفارس است که به اعتقاد او، دليلش اين است که اين کشورها ثروتمندند و پول فراوان و صندوقهای ذخيره و آسمانخراش دارند.
بسیاری بر این باورند که این فرضیه و پیشبینی او محقق نخواهد شد و بیشتر شبیه یک رویا است؛ زیرا بیشتر این کشورها فاقد مولفههای رهبری هستند و ماهیت نظامهای سیاسی در آنها قبیلهای و خانوادگی است و ملتهایشان را از ابتداییترین حقوقی که ملتهای جهان از آن برخوردار هستند، محروم میکنند.
برخی نیز معتقدند پیشبینیهای عبدالخالق عبدالله عملا محقق شده؛ زیرا اکثر پروندههای منطقه عربی و حتی منطقهای اکنون از آنجا مدیریت میشود و کشورهایی مانند مصر، سوریه، عراق و لبنان در این پروندهها هیچ نفوذی ندارند بلکه حتی خود این کشورها به پروندههایی بر روی میز کشورهای حوزه خلیجفارس تبدیل شدهاند.
میتوان گفت فرضیههای مزبور تقریبا درست هستند ولی شرایطی که باعث شده مصر، عراق، سوریه و لبنان به حاشیه رانده شوند شرایطی هستند که آمریکا و غرب با همراهی رژیم صهیونیستی آن را بهوجود آوردند؛ اگر مداخله علنی آمریکا در امور کشورهای عربی نبود کشورهایی مانند سعودی، امارات و بحرین هیچ جایگاهی در تاریخ نداشنند.
از طرفی، شرایطی که باعث شد کشورهایی مانند سعودی، امارات و بحرین به مرکز ثقل عربی تبدیل شوند!! همچنین ساختگی است؛ چرا که آمریکا از ثروت این کشورها برای پارهپاره کردند کشورهای عربی که در خط مقدم منطقه عربی قرار داشتند، استفاده کرد.
در واقع در سایه ترویج پدیده عادیسازی عربی با صهیونیستها، کشورهایی مانند مصر، عراق، سوریه، لبنان، یمن و الجزایر در حکم دشمن اسرائیل، عربستان سعودی، امارات و بحرین گشتهاند که روابطی مستحکم میان این طرفهای اخیر برقرار شده است.
حتی مصر نیز که روابطی با اسرائیل دارد از خصومت این طرفها در امان نمانده؛ چرا که ملت مصر هرگونه عادیسازی با صهیونیستها را رد میکنند. لذا میبینیم که مصر از سوی ائتلاف خلیجی- صهیونیستی هدف قرار گرفته است. رود نیل توسط سد النهضه اتیوپی، و کانال سوئز توسط خطوط لوله نفت امارات- که با عبور از عسقلان به اروپا منتقل میشود، مورد هدف قرار گرفتهاند.
بهترین مثالی که با کمی تامل درباره آن می توان به وضعیت کشورهای عربی درنتیجه دخالت های مستقیم امریکا و اسرائیل درامور این کشورها پی برد، اوضاع لبنان است که جرج قرداحی وزیر اطلاع رسانی لبنان تحت فشارهای عربستان سعودی و به علت اظهاراتی که قبل از وزیر شدن درباره یمن ایراد کرده بود، مجبور به استعفا شد.
پیش از آن، رژیم سعودی، لبنان را برای برکناری شربل وهبه وزیر خارجه سابق تحت فشار قرار داده بود. اما ماجرای بازداشت سعد الحریری نخست وزیر لبنان در ریاض و اهانت به وی و کتک زدنش و وادار کردنش به استعفا، حکایتی معروف است.
از سویی چند روز پیش، برخی از اعضای جمعیت معارض الوفاق بحرین، نشستی را در بیروت برگزار کردند که در آن به اقدامات تجاوزکارانه رژیم آل خلیفه درحق ملت بحرین پرداختند، نتیجه این شد که بسام مولوی وزیر کشور لبنان، تحت فشارهای رژیم آل خلیفه دستور داد که اعضای جمیعت الوفاق ، لبنان را ترک کنند!
دراینجا، به دنبال دفاع و حمایت از لبنان نیستیم ، اما اگر لبنان با محاصره و تحریم های ظالمانه امریکا روبرو نمی شد و اگر سفارت امریکا در هر مساله ای و موضوعی دخالت نمی کرد، و اگر امریکا، ملت لبنان را علیه یکدیگر نمی شوراند و تحریک نمی کرد، و با پول های کشورهای حوزه خلیج فارس، برخی از افراد ضعیف النفس را نمی خرید، و اگر جنگ روانی و اقتصادی برای اعمال فشار بر ملت لبنان به علت وجود مقاومت اسلامی لبنان (حزب الله ) به راه نمی انداخت، لبنان مجبور نبود که چنین اهانتی را از طرف رژیم بحرین بپذیرد و دستور دهد که معارضان بحرینی از آن کشور بروند.
این همان نقطه ثقل عربی است که عبدالخالق عبدالله اماراتی درباره آن سخن گفته بود. همان مرکز ثقلی که از آن برای گرسنه نگاه داشتن ملت های عربی به منظور تسلیم و مطیع نگاه داشتن آن ها از طریق همدستی با امریکا و "اسرائیل "استفاده می شود و آن ها را به سمت مسیر عادی سازی روابط با رژیم اسرائیل سوق می دهند.
رویکرد امریکا و اسرائیل در بهره برداری از ثروت های ملت های منطقه خیلی به طول نخواهد انجامید، زیرا پول هایی که در دست رژیم های رجعت گرا و سرکوبگر است، با وجود قدرت تخریبی آن ، نمی تواند رهبریت و نقطه ثقل سیاسی ایجاد کند، اما این ملت های آزاده و نظام های مستقل و مخالف وابستگی و خفت و خواری هستند که نقطه ثقل واقعی را ایجاد می کنند و آن ها هستند که آینده را ترسیم خواهند کرد.