اندیشکده ای به نام انجمن کوهلت سال ۲۰۱۲در قدس اشغالی افتتاح و به سرعت به قدرتمندترین و تأثیرگذارترین نهاد پشت صحنه سیاست اسرائیل تبدیل شد، به گونه ای که در شکلدهی به ائتلاف های دولتی بنیامین نتانیاهو با نیروهای مذهبی صهیونیستی و توزیع پستها بین آنها نقش دارد. کوهلت حتی پیشنویس پروژه دولت یهود (قانون ملی) مصوب سال ۲۰۱۸ را تهیه کرد.
فعالیت نخبگان کوهلت، به عنوان یک اندیشکده و گروه فشار، نقطه عطفی در توسعه نظریه تغییر جناح راست اسرائیل به سمت پروژه ای موسوم به «اسرائیل سوم» است.
اگر پیروزی حزب راستگرای لیکود در انتخابات ۱۹۷۷ به عنوان آغاز «اسرائیل اول» لحاظ کنیم ، (دولتی تحت سلطه حزب کارگر بود، و به تسلط یهودیان اشکنازی و نیروی کار سوسیالیستی، به نفع راست محافظهکار و نئولیبرال ونیز مشارکت یهودیان مزراحی ها در تصمیم گیری های داخل اراضی اشغالی پایان داد)، بنابراین پروژه موسوم به «اسرائیل سوم» را میتوان به عنوان گزینه «قاطعیت» در مقابل رویکرد «مدیریت درگیری » تعریف کرد.
درست است که جناح راست در اسرائیل از سال ۱۹۷۷، به سمت تصرف انحصار سنتی صهیونیسم بر حوزه سیاسی اسرائیل پیش رفته اما در دهه ۱۹۹۰ بر «مدیریت درگیری » چه در داخل و چه در خارج: توافق اسلو و قطع ارتباط با غزه، از یک سو، و تسلط مداوم «لیبرالیسم اشکنازی» بر رسانهها، قوه قضائیه و نهادهای امنیتی، از سوی دیگر توافق کرد.
این امر تمرکز فعلی میدان های درگیری داخلی را توضیح میدهد، زیرا ائتلاف لیکود-صهیونیسم مذهبی، پس از تصویب قانون دولت یهودی، به شدت در تلاش است تا نفوذ قوه قضائیه را به عنوان یک قدرت وتو قانون ها یا تصمیمات اجرایی همسو با دیدگاههای مشترک این جریانها، تضعیف کند. با این حال، همه آنها را می توان نبردهایی مکانیکی برای هدف نهایی، پیشروی کامل در شهرکسازی و الحاق کرانه باختری توصیف کرد.
مفهوم اسرائیل سوم مبتنی بر مفهوم " کلونی شهرکنشینان" بر سراسر "سرزمین موعود" است.
در این روش "اسرائیل"، با راستگرایان اعم از جنبش شهرکسازی، صهیونیسم مذهبی و جمعیتشناسی حریدی ، در برابر لیبرال های محافظه کار و سکولار متمرکز درنوار ساحلی، متحد میشوند .
مفهوم اسرائیل سوم مبتنی بر مفهوم « کلونی شهرک نشینان » بر سراسر «سرزمین موعود» - به مرکزیت ، کرانه باختری (یهودا و سامره)– باشد که در حال گسترش بوده و «مدیریت درگیری ها » بر اساس «دولت مستقل فلسطینی» یا همزیستی برابر یهودیان و غیریهودیان را نمیپذیرد. در عوض، به دنبال تغییر حقایق موجود و اصلاح اشتباهات تاریخی بنیانگذاران آن است که راه را بر گزینه های دیگری می بندد.
در واقع، یهودیسازی مطلق جغرافیا و دولت تاریخی فلسطین که بین رود اردن و مدیترانه قراردارد، حداقل خواسته این پروژه است که جاهطلبی این رژیم را برای ایجاد «اسرائیل بزرگ»، گسترش شهرکها و الحاق شرق اردن، جنوب لبنان، سوریه و شبه جزیره سینا به اراضی اشغالی پنهان نمیکند.
بزالل اسموتریچ دیروز، با در دست داشتن نقشهای، با افتخار از تصویب طرح خود برای پروژه شهرکسازی «E1» توسط کابینه نتانیاهوتجلیل کرد و اظهار داشت: «این گام مهمی است که عملاً توهم دو کشور را از بین میبرد و تسلط قوم یهود را بر قلب سرزمین اسرائیل تثبیت میکند.»
وی سپس افزود: «کشور فلسطین نه با شعار، بلکه با عمل از روی میز کنار گذاشته میشود. هر شهرک، هر محله، هر واحد مسکونی میخ دیگری بر تابوت این ایده خطرناک است.» نتانیاهو برای توضیح بیشتر، این تصمیم را به عنوان پاسخی به سخنان اخیر اروپا در به رسمیت شناختن کشور فلسطین توسط سران اتحادیه اروپا مطرح کرد و گفت: « یک کشور فلسطینی، ماهیت اسرائیل را به خطر میاندازد.»
شایان ذکر است که این روزها، ما به شفافیت اظهارات اسموتریچ (و همچنین اظهارات نتانیاهو در مورد «چشمانداز اسرائیل بزرگ») نیاز داریم تا در اوج به کما رفتن کشورهای عربی و عجله برای عادیسازی و خلع سلاح مقاومت، به این نتیجه برسیم که این طرح که با اتصال قدس شرقی به شهرک معالیه ادومیم، شمال کرانه باختری را کاملاً از جنوب کرانه باختری و همچنین قدس شرقی را از کرانه باختری جدا میکند، مهمترین نقطه عطف از زمان تأسیس دولت یهود در مسیر پروژه «اسرائیل سوم» است.
مهمتر و خطرناکتر اینکه، موضوع همینجا پایان نمی یابد؛ بلکه با توجه به تفاوتش با پروژه «اسرائیل دوم» یعنی طرح های شهرکسازی و کنترل نظامی و امنیتی، این روند آغاز مسیر الحاق شهرکهاست و نیاز کنونی ، الحاق کامل ، اعلام حاکمیت و کنترل مطلق بر تمام سرزمین های اشغالی است.