به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه العالم خانم " مضاوي الرشيد " در مقاله اي که " القدس العربي " آن را منتشر کرد نوشت : اين آمريکا نيست که پس از سالها راهبرد بن لادن را ازميان بر مي دارد ، بلکه اين جوانان مصر و تونس هستند که با روش خود حاکمانشان را ناگزير به فرار کردند و تفکر خشونت و ترور و وحشي گري ناشي از فعاليت افراد و گروههايي مانند بن لادن و القاعده را کشتند.
وي افزود : اين جوانان اکنون در خيابان هاي ساير کشورهاي عربي هم به فعاليت مي پردازند و با تفکري مبارزه مي کنند که نظام هاي استبدادي و استکباري آن را مي پسندند.
به نوشته مضاوي ، نظام هاي استبدادي از انديشه افرادي مانند بن لادن و روش هاي خشونت و ترور به اين دليل استقبال مي کنند که بتوانند از آن به عنوان دستاويزي براي سرکوب و قلع و قمع آزاديخواهان واقعي استفاده کنند.
اين نويسنده همچنين با اشاره به سرکوب هاي شديد و وحشيانه رژيم آل سعود عليه مردم عربستان و قلع و قمع هرگونه اعتراض ، تاکيد مي کند که حاکمان رياض با در پيش گرفتن چنين روشي از سويي به دنبال دامن زدن به شيوه هاي القاعده و از سوي ديگر دستيابي به تاييد افکار عمومي براي سرکوب اعتراض ها به بهانه جلوگيري از رشد " بن لادنيسم " هستند.
مضاوي در مقاله خود مي نويسد :
يک دهه توطئه ، حيله و نقض ابتدايي ترين حقوق بشر از ابوغريب گرفته تا گوانتانامو و از قندهار تا بگرام سپري شده است.
چهره کشورهاي منطقه عربي اکنون و بخشي از خاورميانه اکنون چنين است : گروهي متخصص امور اردوگاه ، زندان ، شکنجه و سرکوب و گروهي بزرگ از تحليلگران و دانشگاهيان متخصص الفباي ارهاب ، تعدادي هواپيماهاي بدون سرنشين ، اشغال قلب اعراب و دروازه شرقي آنها ، اشغال افغانستان و مسلح کردن خونخوارترين رژيم در منطقه عربي ، اعطاي کمک هاي مالي به ژنرال هاي ستاره دار قلابي و دستگاه هاي اطلاعاتي کثيف ، حمايت فکري و تبليغاتي گسترده از کشورهاي شبيه پمپ هاي بنزين يا شرکت هاي گاز و قراردادهاي تسليحاتي سرسام آور که چاه هاي نفت را خالي مي کند.
اين نمايش به همينجا ختم نمي شود بلکه آنها هشدار مي دهند و تهديد به گرفتن انتقام خونين از سرشناس ترين فرد تحت تعقيب جهان يعني اسامه بن لادن مي کنند.
امپراتوري فروريخته اي که پس از آخرين دستاوردش نفس راحتي مي کشد ، کشوري بزرگ که همراه کشورهاي تحت الحمايه اش در عروسي عصر حاضر مي رقصند ؛ کشوري که برخي کشورهاي تحت سلطه اش را براي حمايت مالي از برخي ديگر چپاول مي کند و با تکيه بر فرهنگ " رامبويي " و " سوپرمني " به تعقيب يک نفر مي پردازد.
براي اولين بار در تاريخ امپراتوري ها ، قدرتي بزرگ فردي را در کوه هاي تورا بورا و کوچه پس کوچه هاي کراچي و اسلام آباد تحت تعقيب قرارداده و سرانجام او را در اطراف آکادمي نظامي با 4 بالگرد مورد حمله قرارداده و مي کُشد ، سپس با زبان مادري اش بر او نماز مي خواند ، کفن سفيد به جسدش مي پيچد و در دريا مي اندازد ؛ آن هم در درياي عرب .
اگر اين قدرت بزرگ عملاً مقتدر بود ، بن لادن را در برابر چشمان ملل جهان عرب و اسلام و در دادگاههاي نيويورک محاکمه مي کرد و بهترين وکلاي مدافع آمريکا را در اختيارش مي گذاشت تا به جهان ثابت کند که کشوري قانونمدار و عدالت خواه است ؛ ولي اگر بن لادن را طبق ادعاي خود کشته باشد ، در چاهي افتاده است که دشمنانش برايش کَنده اند و متعاقباً انسان دوستي ادعايي خود را از دست داده و ماهيت واقعي خود را که ماهيت انتقام گيري و خونريزي است ، نشان داده و پس از اين نمي تواند شعار قانونمداري سردهد.
سؤال اين نيست که آمريکا بن لادن را کشته يا نکشته است ؛ بلکه سؤال اينست که چه کسي روش و راهبرد بن لادن را کُشت؟ کساني که "بن لادنيسم" را کشتند ، جوانان تونسي و جوانان ميدان التحرير قاهره بودند . اين جوانان گزينه "خشونت" را به عنوان گزينه تحقق خواسته هاي سياسي در کشورهاي سرکوبگر مرتبط با امپراتوري و هم پيمانانش کشتند.
جوانان مصر حاکم خود را مانند بلشويک هايي که قيصر را در سن پترزبورگ کشتند ، ازميان برنداشتند بلکه او را وادار به ترک کاخ خود کردند سپس به پاي ميز محاکمه کشيدند . اين شيوه بزرگ مردان است نه شيوه توپ و تفنگداران .
آن ها از مسير خود خارج نشدند ؛ به خودروي حامل گردشگر يا خبرنگار خارجي هجوم نبردند و براي حمله به موزه يا ساختماني برنامه ريزي نکردند ؛ بلکه جمع شدند تا تنها واژه " برو " را عليه حاکمانشان فرياد بزنند.
اين افراد اکنون فقط در مصر و تونس نيستند و بلکه حضور آنان در شهرهاي ديگر کشورهاي عربي هم به پديده اي دائمي تبديل شده است . حتي کشورهاي غيرعربي هم از چنين وضعيتي نگران شده اند و پرچم آنان به چين هم رسيده است ، ک