العالم - آسیا
اکنون گروهی از فعالان مکانی در کابل، پایتخت افغانستان فراهم کرده اند که به زنان فراری از خشونت کمک ارائه میدهد و مورد توجه رسانه های گروهی قرار گرفته است.
یک خبرنگار غربی دراین زمینه می نویسد : شیفت کاری آرین در آشپزخانه تمام شده است. پیشبند و کلاهش را برمیدارد. جلوههایی از شخصیت وی نمایان میشود - او یک پیراهن رنگارنگ بر روی شلوار جین سیاه رنگش پوشیده است و دقیقا در بین ابروانش یک خال دارد که گویی کسی آن را به دقت در آنجا گذاشتنه باشد.
او یک لیوان آبلیموی تازه را روی میز گذاشته و درست مقابل من مینشیند. آرین فوقالعاده زیباست و با اعتماد بنفس راه میرود. با این وجود بسیار به مشکل میتوان باور کرد که ما هر دو همسن باشیم.
او ۲۴ ساله است اما چهره یک زن مسن تر را دارد. این بخاطر سالها خشونتی است که در خانه شوهرش تحمل کرده است.
زمانیکه پدر و مادرش او را به عقد مردی که پیش از آن ندیده بود، درآوردند او تنها ۱۶ سال داشت. به فاصله کمی از عروسی، شوهر و مادرشوهرش شروع به لت و کوب وی کردند. او این خشونتها را با امید به اینکه اوضاع بمرور زمان بهتر شود تحمل کرد؛ اما اوضاع بدتر شد. تا متوجه شود که رابطه زناشوییاش نامناسب است سه فرزند آورده بود.
یک روز بعد از اینکه شوهرش به سرکار رفت، آرین کبودیهایی را که شوهرش بر روی صورتش بجا گذاشته بود، بررسی کرد و سپس چمدانش را بست و بچههایش را برداشته و به پلیس مراجعه کرد.
معمولا زنانیکه از خشونت خانگی رنج می برند، از سوی پلیس افغانستان برخورد خوب با آنها صورت نمیگیرد، یا به آنها توصیه می شود برای حفظ آبروی خانواده به خانه خود برگردند. اما آرین فکر کرد که شدت زخمهایش ممکن است باعث شود پلیس موضوع وی را جدی بگیرد و آنها هم همینطور کردند.
او را به یک پناهگاه زنان فرستادند که ازآن زمان او بهمراه بچههایش در آنجا و در کنار دیگر زنانی که از خشونت خانگی فرار کردهاند، زندگی میکند. اغلب در رویا به آیندهای فکر میکند که خودش خانه داشته باشد، جاییکه بتواند بدون هراس از نزدیک شدن شوهر سابقش به او یا فرزندانش، زندگی کند.
راه تحقق یافتن این رویا در قلب کابل قرار دارد و در رستوران بُست که به شکل سنتی افغانی تزئین شده، آغاز میشود.
امید، کانون ماموریت این رستوران است. رستوران توسط زنان رها شده از خشونت خانگی اداره میشود. اینجا زنان بعنوان انسانهای قدرتمند و مستقل شناخته میشوند، نه بعنوان قربانی. رستوران بُست پایگاهی برای هشت زن با سنهای مختلف است. کار کردن به آنها توان میدهد تا فصل نوینی را در زندگی خود بنویسند.
این یک پروسه طولانی و اغلب مشکل است. با این وجود، خیلی مفید است که هرگوشه ای از این رستوران مکانی برای زنان قدرتمند وجود دارد. این مکان توانمندی زنان را فریاد میزند.
روی هر دیوار تصویری از زنان با داستان زندگی منحصر بفرد آویخته شدهاست.
یکی از آن عکسها، تصویر ملکه ثریا همسر شاه امانالله است که به شکل غربی لباس میپوشید و باور داشت که زنان باید حجاب را کنار بگذارند و هر مرد باید فقط یک همسر داشته باشد.
او همچنین وزیر معارف/ آموزش و پرورش بود و اولین مدرسه دخترانه را در سال ۱۹۲۰ افتتاح کرد.
تصویر دیگر متعلق به بانوی اول فعلی افغانستان رولا غنی است؛ یک زن لبنانی که در خانوادهای مسیحی بدنیا آمده است. وی با صحبت کردن در مورد حقوق زنان، مردم افغانستان را متعجب کرد.
تصاویری هم از زنان کمتر شناخته شده وجود دارد، مثل زنان افغان که صرفا بخاطر کار کردن کشته شدند. بعنوان مثال بریدمن (ستوان) اسلام بیبی، افسر جوان پلیس که توسط برادر خودش تهدید به مرگ میشد و یک روز در مسیر اداره توسط مردان مسلح ناشناس کشتهشد. داستان این زنان فراموش نمیشود.
دیواری دیگر با عکسهایی از سه زن مختلف با لباسهای شاد سنتی، به خود افغانستان اختصاص دارد. هر کدام این عکسها یک ناحیه از این ملت متفرق را نمایندگی میکند.
در گوشهای دیگر یک سن وجود دارد که با یک فرش دستباف افغانی تزئین شده است. نوازندگان زن در اینجا نشسته و تمبور، (سازی سیمی با گردن بلند) یا حتی گیتار یا ویولن مینوازند. این یک صحنه نادر در جامعه محافظه کار افغانستان است، جائیکه موسیقی به صورت عموم با محدودیت روبرو است، چه برسد به اینکه توسط زنان نواخته شود.
آرین، که حالا مطلقه است، سه ماهی را که در این رستوران گذرانده میستاید. این سه ماه زندگی وی را متحول کرد.
او دیگر آن زن ضعیف و ترسوی سابق نیست که برای محافظت از خود دستانش را سپر میکرد و با کمترین پرخاش از ترس به لرزه میافتاد. اما شوهرش در او یک ترس ماندگار از مردان بجا گذاشته است. او فکر میکند تمام مردان سوءاستفاده گر هستند. البته این هم بتدریج تغییر می کند.
در اینجا او هر روز مردانی را میبیند که با خانواده خود به رستوران میآیند، مردانی که مهربان و مراقب هستند. او چیزی را میبیند که قبلا تجربه نکرده بود. عشق./منبع: بی بی سی