مولای ما نمونۀ دیگر نداشته ست
اعجاز خلقت است و برابر نداشته ست
وقت طواف دور حرم، فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته ست
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته ست
توهین نمیکنم به کسی در غزل ولی
هرکس کمی محبت حیدر نداشته ست؛
خود را برای شعله مهیا کند، که او
حق را به چشم، دیده و باور نداشته ست!
چون روز روشن است که در جهل گمشده ست
هر کس که ختم نادعلی بر نداشته ست
سوگند می خورم که نبی شهر علم بود
شهری که جز علی، در دیگر نداشته ست
طوری ز چارچوب، درِ قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته ست
یا غیر «لافتی» صفتی درخورش نبود
یا جبرییل واژه ی بهتر نداشته است
***
می رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
می نویسم که شب تار سحر می گردد
یک نفر مانده ازین قوم که بر می گردد..
**سید حمید رضا برقعی**
(برای دریافت ویدیو، پس از راست کلیک روی آیکون "دانلود"، گزینه Save link as را انتخاب کنید!)