به گزارش پايگاه اطلاع رساني شبکه خبري العالم ، فهمي هويدي در مقالهاي با عنوان "ربودن بهار عربي" در پایگاه خبری الجزیره نت، نوشت:
22 فوريه گذشته ده روز بعد از کناره گيري رئيس جمهور سابق ، مقاله اي با عنوان "چه طرحي در نهان براي انقلابيون مي ريزند؟" منتشر کردم. تفکر اساسي در آن مبتني بر اين بود که آمريکايي ها و اسرائيلي ها در سي سال گذشته روابط خود را برقرار و جاي پاي خود را در مصر محکم کرده اند و همه تلاش خود را براي تضمين ادامه نفوذ خود و وابسته نگه داشتن مصر به کار گرفته اند.
آشکار بود که اين اقدامات براي روزي که هر تغيير دراماتيک در مصر رخ دهد ، صورت گرفته است. سوالي که مطرح کردم اين بود که آيا همه اين تلاش ها بيهوده بود؟ و چه زماني و چگونه از آن بهره برداري خواهد شد؟
روزنامه نيويورک تايمز سه روز قبل از انتشار اين مقاله، نوشت: مسئولان آمريکايي مطمئن بودند که ارتش به تظاهرکنندگان در مصر تيراندازي نخواهد کرد و اين مسئولان از نقش مهم ارتشي که روابط عميقي با ارتش آمريکا دارد ، تقدير کردند.
اين عبارت به مسئولان آمريکايي نسبت داده شده است که سي سال سرمايه گذاري در مصر فايده داشته است. به طوري که ژنرال هاي آمريکايي و افسران دستگاههاي اطلاعاتي به همتايان مصري خود از طريق ايميل و تماسهاي تلفني که با آنها انجام دادند، پيامهايي ارسال کردند و اين باعث شد درباره اهداف آنها و اينکه چه چيزي در ذهنشان درباره ما در مرحله آينده مي گذرد، سوال کنم.
شکي نيست که آمريکاييها و ديگران از اتفاقاتي که افتاده است غافلگير شدند و از همان ابتدا براي استفاده از سرمايه گذاري خود در مصر در سي سال گذشته به سرعت تلاش کردند. کشورهاي غربي به ويژه آمريکا زماني که متوجه شدند انقلاب هاي مصر و تونس بدون رهبري هستند به سرعت با تمام توان تلاش کردند تا از اين خلا به نفع خود بهره برداري کنند.
اين کشورها در تلاش خود براي نفوذ به بهار عربي و تقسيم جهان عربي از برخي دوستان عرب خود که کشورهايي را رهبري مي کنند که آزادي ها را در کشورهاي خود سرکوب مي کنند، کمک گرفتند اما دست ياري و کمک به ملتهاي ديگر که به آزادي و دموکراسي چشم دوختهاند، مي دهند.
تلاش غرب در ليبي و حتي سوريه متوقف نخواهد شد بلکه در به روي آغاز قيام ها در صحنه هاي ديگر با عوامل تنش و احتمال انفجار ، همچنان باز است و اگر دستگاههاي امنيتي غربي از تجربه هاي مصر و تونس و عنصر غافلگيري در آنها درس گرفته باشند اين دستگاهها و قدرتهايي که پشت آنها هستند از اين قيام ها دور نخواهند بود.
کساني که اظهار نظرها و تحليل هاي غربي از بهار عربي را بخوانند به اين نتيجه مي رسند که اينها درباره چهار عامل نگراني اختلاف ندارند.
1-احتمال کاهش نفوذ غرب به طوري که برخي فضاي کنوني جهان عربي را اينگونه توصيف کردند که پر از علائم و نشانه هاي مرحله بعد از دوره آمريکايي است.
2-ظهور جريان هاي اسلامي در عرصه سياست چند دهه بعد از ممنوعيت. اين حداقل در مصر ، تونس و ليبي بسيار واضح و روشن است. به طوري که فرمانده شوراي نظامي در طرابلس (عبد الحکيم بلحاج) فرمانده سابق جماعت اسلامي در ليبي بود. وي به افغانستان فرار کرد تا اينکه اطلاعات مرکزي او را در اختيار قذافي قرار داد و چند سال در زندان به سر برد و بعد از اعلام عدول از خشونت ، آزاد شد. همچنين شوراي انتقالي دو نفر از اعضاي اخوان المسلمين را شامل مي شود.
3-تاثير اين بهار بر آينده اسرائيل و سرنوشت پيمان صلح با مصر و پيمان وادي عربه در اردن. روزنامه هاآرتص اخيرا بهار عربي را فاجعه توصيف کرده است.
4-پيامدهاي آن بر ساير مناطق جهان عربي از جمله مناطقي که اين گمان وجود داشت که باثبات تر هستند به ويژه اينکه درخواست ها براي ايجاد اصلاحات در مناطق مختلف از شرق تا غرب و منطقه خليج فارس مطرح مي شود.
خلاصه اينکه قدرتهاي غربي زماني که دريافتند جهان عربي جديدي به وجود مي آيد به سرعت براي برخورد با وضعيت جديد از طريق ربودن يا ناکام گذاشتن يا نفوذ اقدام کردند. اما همه اين اقدامات به نتيجه نمي رسد بلکه اين تلاشي است که احتمال مي رود با شکست مواجه شود و در مقابل نيروهاي ملي گرا اگر متوجه خطر شوند و براي مقابله با آن اتفاق نظر کنند ، دوام نياورد.
اين مستلزم آن است که ميان مسئله اصلي و مسائل فرعي به طور آشکار تفاوت قائل شد و مقابله با قدرتهاي غربي از نظر اهميت در جايگاه نخست قرار دارد و همه مسائل غير از آن مسائل فرعي هستند که از نظر اهميت در جا