العالم - ایران / ورزشی
قرعه کشی جام جهانی آن قدر برای ما مهم بود که دکمه تلویزیون را امتحان کردیم سالم باشد. چون بعد از مناظره ها کسی سمت تلویزیون نرفته بود و حالا به جای این که دعا کنیم شانس ما مثل هامون خشک نشود دعا کردیم مجری زن قرعه کشی منشوری و شطرنجی نباشد و کسی به این نگاه نکرد که جای استوک حسین کعبی روی صورت فیگو چه شکلی است.
افتادیم توی گروه مرگ این خلاصه برنامه ی قرعه کشی جام جهانی در روسیه بود و مثل همه ی مواقع، واکنش ما به جای سکوت ،طنازی و شیرین زبانی به شکل جک و لطیفه بود.
این که چرا به جای روحیه دادن عادت کرده ایم در مواقع بحرانی توی دل هم دیگر را خالی کنیم را باید توی حافظه تاریخی جستجو کنیم.
بخشی از حافظه ی تاریخی هر ملت در چگونه زیستن خودنمایی می کند. این که چرا معماری ما پر است از دالان و طاقچه و پستو است برای احساس تنهایی در مواقع حساس و بحرانی بوده حالا چرا این روزها به جای سکوت و قایم شدن، کنار گود ایستاده ایم و می گوییم بباز.
این به پیشواز باختن و از پیش شکست خوردن از در زمین بازی زخم ناسوری است که درمانش با زمان حل نمی شود راه کاری می خواهد که بدانیم توقع ما دقیقا کجاست؟
توقع، چشم داشت از سطح توانایی هاست و انگار یادمان رفته است تا همین چند سال پیش، شش تا سکته ی ناقص جلوی تلویزیون می زدیم که مغولستان پنج گل بزند به برزیل از آن طرف پاناما بتواند آلمان را زمین گیر کند که ما صعودمان را جشن بگیریم و همیشه خوش بختی ما در گرو بدبختی دیگری بود.
پیشرفت و شخصیت فوتبالی که کی روش برای ما ایجاد کرد دقیقا همین است که پا روی پا انداختیم و تا ته نایلون تخمه را شکستیم و از پیش مهیای جشن صعود به جام جهانی بودیم.
ما کجا یاد گرفته ایم با دانه ای مویز گرمی مان بالا نزند و به قاشقی ماست سردمان نشود. توقع از تیمی که بازی تدارکاتی درجه یک و خوب برای ارتقا سطح آمادگی اش ندیده است کمی خودخواهانه است.
ما به مرگ عادت داریم و اتفاقا دوست داریم شبیه قهرمان ها ایستاده تا آخرش بمانیم و تیم بودن معنای حقیقی اش همین است.
فوتبال هدفش لذت است و از لابه لای لذت شخصی هم دلی از جنس موج مکزیکی و تشویق ایسلندی در بیاید ،فوتبال بارها اشک شوق ما را درآورده است به سبک غزال تیزپا و عقاب و هلی کوپتر و...
فوتبال همین است می شود مثل کره ی شمالی، برزیل را هشت بر صفر ببرد و قهرمان جام جهانی شود اما صرفا در تخیل مدیران که بسته بودن افکار برایش نان دارد.
مدیران ما همین موج شکست را می خواهند که ما راه انداخته ایم که دیگر نیاز نباشد هزینه کنند تا با بزرگان فوتبال بازی کنیم که نیاز نباشد کنار گود بگوید:علیرضا بباز
ما به مرگ عادت داریم و هر کدام مان که سرفه کنیم بخشی از مرگ بیرون می ریزد. اما هر کدام ما تا به خواهی آرزوهایی دارد شبیه فیلم به سوی پیروزی که پله قیچی برگردان بزند و ما به سمت شادی خیز برداریم.
چرا نمی توانیم بادبادک پیروزی و شادی پس ازآن را نخ بدهیم و توی خیابان بدویم مگر نه این که هر کدام مان چند هزار شعار توی جیب مان گذاشته ایم که ما مرد روزهای سخت هستیم.
جام جهانی اوج سختی برای هر تیمی است و شایستگان اجازه راه رفتن بر روی چمنش را دارند. یا تعریف مان از سخت خیلی پیش پا افتاده یا نمی دانیم سخت قله ی بلندی است که با میزان توانایی می شود صعود کرد.
پشت تیم ملی را خالی گذاشته ایم این را می شود از چهره ی تک تک شان فهمید. وقت جوک و لطیفه نیست کسی شیپور مرحوم محمد بوقی را بردارد و بزند آن قدر بلند که همه بشنویم یک صدا پاسخ بگویم :ایران
عصر ایران