به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه العالم، روزنامه " القدس العربي " چاپ لندن، در سرمقاله امروز خود با عنوان "اعلام خبر مرگ شورای ملی توسط کلینتون" نوشت:
هيلاري كلينتون ديروز در نشست خبري در شهر زاگرب پايتخت كرواسي با لحني تند و گزنده، شوراي ملي سوريه را مورد انتقاد قرار داد و اتهاماتي سخت را به اين شورا وارد كرد و امتياز نمايندگي مخالفان سوري در داخل سوريه و خارج از آن را از اين شورا سلب و تاكيد كرد كه شوراي ملي مخالفان در گفتگو و برقراري ارتباط با طرف هاي مختلف سوري شكست خورده است.
كلينتون همچنين خواهان سپردن امور سوريه به دست كساني شد كه در داخل كشور بر ضد نظام سوريه مي جنگند.
انتقاد كلينتون از " شوراي ملي سوريه " ما را غافلگير كرد، همچنان كه شوراي ملي سوريه را نيز غافلگير كرد زيرا وزير امور خارجه آمريكا از جمله حاميان شوراي ملي بود تا جائيكه در بيشتر نشست هاي " تشكل دوستان سوريه " كه متشكل از صد كشور بود، از اين شورا به عنوان نماينده مشروع مردم سوريه به جاي نظام اين كشور ياد مي كرد، اما حالا چه اتفاقي افتاده است كه موضع كلينتون دراين باره تغيير كرده است؟
در ابتدا خانم كلينتون در نهایت ساده لوحی، همه تخم مرغ هاي خود را در سبد شوراي ملي سوريه گذاشته بود و از هم پيمانان عرب و غيرعرب خود خواستار حمايت از اين شورا شده بود؛ پس اکنون حق داریم که از این تغییر موضع تعجب کنیم و ناگهان ببینیم که وی از اين حمايت ها دست برداشته و بعد از دو سال، به اين شورا با تردید نگاه می کند و می گوید كه رهبران آن، بيست یا حتی چهل سال است به سوريه نرفته اند.
اگر خانم كلينتون كه دولت كشورش داراي خيل عظيمي از مشاوران و مراكز تحقيقاتي و مطالعاتي و كارشناسان و سفيران است، نداند كه رئيس و بيشتر اعضاي شوراي ملي سوريه چندين دهه در خارج از سوريه در تبعيد به سربرده اند، پس چه كسي بايد اين مساله را بداند؟ نکته ديگر اين كه آيا فهمیدن اين واقعيت كه اعضاي شوراي ملي به سوريه نرفته اند، به كارشناس نياز دارد؟!
چگونه است كه خانم كلينتون و معاونان او و سياستگذاران كشورش نمي دانند كه برهان غليون [رییس سابق شورای موسوم به ملی] از چهار دهه قبل يا پيش از آن در پاريس زندگي مي كند و عبدالباسط سيدا جانشين او نيز چنين وضعيتي را دارد و دكتر بسمه قضماني نيز از این قاعده مستثنی نیست. همه اينها حاكي از آن است كه خانم كلينتون درباره سوريه و جغرافياي آن اطلاعي ندارد و سياستش درقبال اين كشور بسيار سطحي و مبتني بر اطلاعات نادرست است و به همين دليل است كه نظام سوريه قوي و مخالفان تضعيف مي شوند.
گمان نمي كنم كه خانم كلينتون تا اين حد ساده لوح باشد، ولي مساله اي كه به سادگي مي توان درك كرد اين است كه سياست وي درقبال سوريه شكست خورده است، همانطور كه در عراق و ليبي شكست خورده بود. ولي وي از اعتراف به اين شكست و تحمل پيامدهاي آن خودداري مي كند و مي خواهد كه شوراي ملي سوريه را برای نجات خویش " قرباني " كند.
آمريكا شوراي ملي سوريه را تنها گذاشت، همان طور كه بخشي از مردم سوريه را كه به دخالت نظامي اين كشور براي سرنگوني نظام بشار اسد رئيس جمهوري سوريه دل خوش كرده و به گفته هاي رئيس جمهوري آمريكا مبني بر نزديك بودن پايان روزهاي حكومت بشار اسد امید بسته بودند، به حال خود رها کرد. دو سال از زمان ايراد اين سخنان از سوي رئيس جمهوري آمريكا مي گذرد، ولي بشار اسد هنوز در قدرت است و هيچ نشانه اي دال بر اين كه سرنگوني وي نزديك است، وجود ندارد و برخي ها مي گويند كه وي ممكن است تا چند سال و حتي تا چند دهه ديگر در قدرت باقي بماند.
شوراي ملي سوريه كه به دخالت نظامي آمريكا و تصميم گيري ها و تبليغات اين كشور براي سرنگوني نظام بشار اسد تكيه كرده بود، اشتباه كرد. حساب و كتاب هاي آمريكا درباره سوريه نیز همانند برنامه هاي اين كشور براي ليبي و عراق و افغانستان اشتباه از آب درآمد و شوراي ملي سوريه اكنون متوجه اشتباه خود شده است. اكنون این شورا پس از آن که مورد استفاده قرار گرفته، به زباله دان تاريخ افتاده است و البته تنها شوراي ملي سوريه نيست كه در منطقه با چنين عاقبتي مواجه مي شود.
هيلاري كلينتون در نتيجه بازنگري اصولي در سياست آمريكا، اين موضع را اتخاذ كرد و نه تنها در قبال سوريه بلكه در قبال ليبي و صحراي آفريقا هم به اين نتيجه رسيده است. اولويت فعلي آمريكا مبارزه با تشكيلات القاعده و شاخه هاي آن و جريان سلفي حامي آن است و از اين رو کلینتون به الجزاير سفر كرد تا ائتلاف نظامي جديدي براي پايان بخشيدن به حضور القاعده در شمال مالي تشكيل دهد و به همين دلي