العالم - عربستان سعودی
اشتباه بزرگی است اگر – چنانچه سردمداران عربستان یا برخی مخالفان اسلام می خواهند - منشأ این اختلال را اصول و مبانی دین اسلام بدانیم؛ این اختلال فقط و فقط نشأت گرفته از نظام بدویت و نحوه تقسیم قدرت در عربستان سعودی است؛ در این کشور قدرت سیاسی در انحصار قبیله آل سعود است که خود مبتنی بر رقابت ها و کشمکش های قبیلگی است و قدرت دینی در انحصار آل الشیخ، منسوب به شیخ محمد بن عبد الوهاب، صاحب مکتب افراطی گری و تکفیر است.
مقامات سعودی معمولا هر گونه اعتراضی به سیستم تقسیم قدرت بین بدوی گری و تکفیر را مخالفت با اسلام و سرکشی از فرمان ولی امر قلمداد کرده و فرد معترض را در گرداب اهانت به مقدسات اسلامی و دشمنی با ملت و دین گیر انداخته و بعد وحشیانه ترین مجازات ها از حکم اعدام و گردن زدن با شمشیر را علیه وی اجرا می کنند آنهم در ملأ عام تا همه ببینند که سرپیچی از بدوی گری و تکفیر چه عاقبتی دارد؛ نظام حکومتی که بر حسب تصادف از ثروت نفتی عظیمی برخوردار است و کشورهای غربی با اینکه همواره شعار حقوق بشر و آزادی سر داده اند اما طمع نفت، آنها را در مقابل این همه وحشی گری و بدوی گری لال کرده است و این چنین به رغم ارزش های انسانی والا، به حمایت و پشتیبانی سیاسی و نظامی از این رژیم می پردازند.
رهف القنون فقط یک نمونه از خیل عظیم دخترانی است که می خواهند از چنگال حکومت بدوی گری به دنیای متمدن بگریزند. آنها می بینند که اسلام در دیگر کشورهای منطقه هم هست اما پاک و عاری از بدوی گری است و شهروندان از حقوق خود برخوردارند. در صورتی که عربستان همان مشی بدوی گری و تکفیر را به اسم اسلام در پیش گرفته است.
طبق تمام معیارهای مدنیت امروز، حکومت عربستان، یک نظام بدوی متکی بر مذهب تکفیر است، مذهبی که انسان ها را به مشی سلف صالح فریفته و مغز آنها را شستشو داده تا از آنها مشتی عنصر انتحاری و عصیانگر و متجاوز بسازد؛ عناصری که با هر گونه ارزش های انسانی و تمدن دشمن بوده و هر چیزی را که نشان از تمدن داشته باشد، ویران می کنند. چرا که جز بیابان و شن های روان، چیزی در مغز و خیالشان نمی گنجد و بر همین اساس مغز آنها پر شده از تفسیر غلط از توحید و سمبل های تمدن و پیشرفت.
ماجرای "رهف القنون" در شرایطی رخ می دهد که عربستان همچنان درگیر رسوایی ترور جمال خاشقچی در کنسول گری این کشور در استانبول و موضع گیری افکار عمومی جهان علیه نظام بدوی گری در ریاض است. این ماجرا بار دیگر قدرت عکس العمل را از مقامات سعودی گرفت و آنها را به سکوت کامل و تماشای پناهنده شدن دختر خود به کانادا واداشت و این در حالی است که ریاض چندی پیش به کانادا اعلام جنگ داده و دانشجویان و بیماران خود را از این کشور فرا خوانده بود؛ فقط به این دلیل که کانادا رسما خواستار آزادی زنانی شده بود که به نا حق در این کشور به زندان افتاده بودند.
حال آنکه محمد بن سلمان، ولی عهد سعودی وعده اصلاحات داده بود. هر چند که دیری نگذشت که ماهیت واقعی این اصلاحات روشن شد و دیدیم که این اصلاحات چیزی جز روکشی رنگین و پرزرق و برق بر همان افکار بدوی گری و تکفیری نیست؛ مظاهری چون راه انداختن کنسرت و ساخت سینما و شاید کلوب های شبانه و کازینو از مصادیق این روکش پر زرق و برق بودند.
مردم نباید فریب این اصلاحات ظاهری محمد بن سلمان را بخورند چرا که صرفا تلاشی است برای بزک کردن چهره نظام حاکم در مملکت نفت و کمک به مذهب تکفیری وهابی آل شیخ. اینها دو روی یک سکه هستند. رنجی که مردم عربستان و سایر کشورهای شبه جزیره عرب می کشند نه تنها به خاطر مذهب تکفیری آل الشیخ است بلکه سرکوبگری سیاسی آل سعود هم روی دیگر این سکه است.
بر این اساس هر گونه اصلاحات در کشوری که قدرت بین آل سعود و آل الشیخ تقسیم شده است، مادامی که به فرآیند عملی سیاسی و مذهبی تبدیل نشد، اصلاحاتی صوری و سطحی و دروغین خواهد بود. اصلاحات واقعی در سطوح سیاسی مردم را از چنگال آل سعود و بدویت آنها نجات داده و به چنبره آنها بر ثروت و قدرت عربستان پایان می دهد. و اصلاحات مذهبی واقعی مبتنی بر آموزه های راستین دین اسلام خواهد بود و آن را از نظام تکفیر پیراسته کرده و به سیطره آل الشیخ بر این بخش از قدرت پایان داده و کار مذهب وهابی را به طور علنی و برای همیشه تمام خواهد کرد. اما اجرای چنین اصلاحاتی در شرایط فعلی بعید به نظر می رسد. زیرا آل سعود می دانند که با این اصلاحات فاتحه حکومت آنها و مذهب وهابیت برای همیشه خوانده می شود و ملت های شبه جزیره عربستان از سیطره آنها نجات یافته و زندگی همچون زندگی دیگر ملت های مسلمان خواهند داشت.
احمد المقدادی - العالم