العالم - سوریه
دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا قبل از این هم تصمیم های مشابه دیگری گرفته بود که مهمترین آنها به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی بود. انتقال سفارت آمریکا در رژیم صهیونیستی به قدس و توقف کمک های این کشور به آنروا و فلسطینی ها از دیگر اقدامات آمریکا در این زمینه است.
در کنار اصلی ترین و مهمترین عامل این قبیل تصمیم ها (یعنی دفاع دیوانه وار ترامپ و دولت وی از رژیم صهیونیستی تا حدی که حاضر است به خاطر نتانیاهو با همه دنیا در بیفتد)، عامل مهم دیگری هم هست که اهمیت و نقش اساسی و بنیادین در تعیین نحوه برخورد آمریکا با مسأله فلسطین و دیگر مسائل مرتبط با این موضوع در جهان عرب دارد.
تاریخ بروز این عامل دوم که می توان از آن به عنوان "عامل عربی" یاد کرد، به روزهای آغازین بهار عربی برمی گردد. تا پیش از این بهار دروغین، حکومت های عربی برای توجیه تعامل های خود با رژیم صهیونیستی، متحمل زحمت و دردسر بسیار می شدند و هر مقام و مسئول عرب به عنوان مثال اگر می خواست به رژیم صهیونیستی سفر کند یا با مقامات این رژیم دیدار کند، مجبور بود این کار را در خفای کامل و محرمانه انجام دهد چرا که بر ملا شدن آن می توانست به بروز بحران منجر شود.
اما با وقوع بهار عربی دروغین، فرصت مناسبی برای سوق دادن انقلاب در کشورهای عربی به سمت عادی سازی روابط با این رژیم فراهم آمد؛ و بهار عربی از چندین جهت به طرح عادی سازی روابط با این رژیم کمک کرد.
اول
کارنامه سیاه سران عربی که در بهار عربی سرنگون شدند، به عنوان یک عامل مهم و مؤثر، خون ملت های عرب را طوری به جوش آورده بود که آنها اصلا متوجه نشدند که در مسیری از پیش تعیین شده قرار گرفته و جهت داده می شوند. بنابراین تنها کاری که باید انجام می شد، هیاهوی تبلیغاتی در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی بود به طوری که توده مردم را بدون در نظر گرفتن اینکه چه کسانی جایگزین دولتمردان فعلی خواهند شد، به سمت ایجاد تغییرات مورد نظر خود سوق دهند.
دوم
موضوع بعدی مربوط به مرحله پس از براندازی حکومت های موجود بود. مردم چنین هدفی را دنبال می کردند بدون اینکه خود، ایده ای برای مرحله بعد داشته باشند. فضای داخلی این کشور پس از انقلاب صحنه ظهور و موج سواری گروه ها و احزابی شد که هیچ نقشی در انقلاب و مبارزات مردمی نداشتند. از این گذشته کسانی که خود را رهبر انقلاب و مردم می دانستند هم هیچ طرحی برای اداره کشور نداشتند در این بین برخی افراد و اسامی نوظهور بی هیچ سابقه و مقدمه ای با استفاده از این خلأ، این جای خالی را پر کنند.
علاوه بر این اتاق عملیاتی که مدعی رهبری قیام مردم بود و به عبارت دقیق تر از این تحرکات در جهات منافع خود بهره برداری می کرد، در راستای اهداف و نقشه های خود رفته رفته به ترویج و تبلیغ عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی پرداخت. بررسی و مطالعه دقیق تحرکات "برنارد لیوی"، پژوهشگر صهیونیست فرانسوی – اسرائیلی در زمان انقلاب های عربی و پس از آن، عمق و ماهیت واقعی این قبیل تحرکات را به خوبی روشن می کند.
سوم
حال با همه این توصیفات سئوال مهمی که در اینجا مطرح می شود این است که چگونه آتش بهار عربی با چنین سرعتی به کشورهای مقصد سرایت کرد اما به کشورهایی که در اولویت تغییر قرار داشتند و از هر گونه شاخصه دموکراسی بی بهره بودند، نرسید؟ و اتفاقا همین کشورها نقش مؤثری در خنثی سازی نتایج و دستاوردهای بهار عربی و در پیش گرفتن همان مشی پیش از بهار عربی منتها با اسامی و رنگ و لعاب جدید داشتند. تردیدی نیست که برنامه ها و نقشه های جدید همگی به طور علنی در جهت پیشبرد روند عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی طراحی شده اند زیرا رنگ و لعاب های قدیمی دیگر کارآمد نیستند و هرگز توان پیشبرد طرح عادی سازی روابط را هم نداشته اند. چاره ای نبود جز اینکه توده مردم را متقاعد کنند که با براندازی چهره های قدیمی، پیروزی بزرگی به دست آورده اند؛ تا از این طریق با ایجاد ثبات و آرامش، راه تازه ای برای پیشبرد طرح عادی سازی روابط پیدا کنند.
ادامه دارد...
حسین الموسوی