العالم _ جهان اسلام
شروع بحران که با اعلام قطع روابط با قطر از سوی عربستان، امارات، بحرین و مصر آغاز شد و با اعلام شروط کشورهای چهارگانه برای بازگشت روابط با قطر ادامه پیدا کرد و با بالا گرفتن تنش ضد قطری ها و همچنین تحریم نشست به صورت متبادل بین طرفین تا سفر محمد بن عبدالرحمن آل ثانی وزیر امور خارجه قطر به ریاض و انتقال محل برگزاری چهلمین اجلاس شورای همکاری خلیج فارس از امارات به عربستان این بحران هنوز ادامه دارد.
تنها مسئله ای که در این اجلاس در مورد آن صحبت شد به خصوص بعد از دعوت ملک سلمان پادشاه سعودی از امیر قطر برای شرکت در این اجلاس، موضوع حل اختلاف با قطر بود اما برای همه واضح بود که 30 ماه از حملات رسانه ای و تحریک دیگران علیه دوحه نمی تواند با حضور امیر قطر در این اجلاس پایان یابد و قطری ها با فرستادن عبدالله بن ناصر بن خلیفه آل ثانی در این اجلاس حضور پیدا کردند و این در حالی است که قطر همواره برای مذاکره بدون پیش شرط با طرف مقابل آماده بوده و از طرفی عربستان و کشورهای همراه آن در تحمیل شروط خود به قطری ها شکست خوردند، شروطی که سه رکن اصلی آن قطع رابطه با ایران و ترکیه، بستن شبکه الجزیره و حمایت نکردن از جنبش اخوان المسلمین بود که هیچ کدام محقق نشد.
بعد از ذکر مسائلی که در بالا اشاره شد، بیانیه پایانی اجلاس که به جلسه ای پشت درهای بسته و سخنرانی کوتاه پادشاه سعودی آن هم در 45 دقیقه ختم شد مور توجه قرار می گیرد. در پایان این اجلاس و بیانیه آن چیزی جز غیبت امیر قطر و آب شدن ذره ای یخ روابط بین دو طرف (قطر و عربستان و امارات و مصر و بحرین) به چشم نمی خورد.
در این خصوص باید دو نکته را خاطر نشان کرد:
اولا:
این بیانیه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس را به حفظ اتحاد و یک دستی در مواجهه با چالش های منطقه ای و بین المللی فرا می خواند. این فراخواندن شاید در همه بیانیه های گذشته این شورا همواره تکرار شده است اما این بار همه می دانند که عربستان با شکستی مفتضحانه در عرصه منطقه ای و تحقق اهداف سیاست های خود چه در قطع رابطه با قطر وچه در تجاوز به یمن مواجه است و با توجه به وجود به ناهماهنگی دیگر کشورها با سیاست های سعودی، مقامات ریاض نمی توانند ادعای رهبری شورای همکاری خلیج فارس را داشته باشند.
همچنین در این بیانیه، بندی وجود دارد که می گوید که حمله به هر یک از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، حمله به تمامی کشورها به حساب می آید. آیا عربستان و امارات و بحرین یادشان رفته است که قطر را تهدید به حمله نظامی و اشغال آن و سرنگونی نظام حاکم تهدید کردند؟ مسئله ای که شیخ صباح الاحمد الجابر الصباح امیر کویت تاکید کرد که وی توانست در لحظات آخر جلوی حمله نظامی به قطر را بگیرد، با این تفاصیل آیا با این وجود بند بیانیه دیگر معنا دارد؟
ثانیا:
یکی از بند های بیانیه پایانی این نشست به نفوذ ایران در منطقه و موشک های بالستیک اشاره کرده است و همه می دانند که بهانه ایران همیشه در بیانیه های نشست های شورای همکاری خلیج فارس حضور دارد، اما جدای از صحت و سقم ادعاهای همیشگی این کشورها، این بند در اوج قدرت شورای همکاری خلیج فارس بیشتر از یک نمایش رسانه ای کاربرد دیگری نداشته است و امروزه تکلیف آن در سایه اختلافات شدید میان این کشورها تکلیف آن روشن است.
در پایان می توان گفت که بیانیه شورای همکاری خلیج فارس با حسن نیت برای پایان یافتن اختلافات درون کشورهای عضو نوشته نشده است بلکه از فشار آمریکا به این کشورها برای شکستن فضای سرد فی ما بین حکایت دارد، نه اینکه مقامات واشنگتن علاقه ای به این کشورها داشته باشد، بلکه می خواهند از آنها در مقابله با ایران و ایجاد فشار حداکثری استفاده کند اما همه می دانند که اولا مقابله با ایران هیچ وقت موفق نبوده و واشنگتن هیچ گاه نمی تواند روی قدرت این کشورها در مقابله با ایران حساب باز کند زیرا دولتی که این کشورها را رهبری می کند (عربستان) در خروج از باتلاق یمن پنج سال است که عاجز مانده و چگونه می تواند در مقابله با ایران که شعاع و نتایج آن از تصور این کشورها فراتر است جان سالم به در ببرد؟
حسین الموسوی