العالم- تحلیل روز
تحلیل های متفاوتی درباره تحولات سیاسی در رژیم اشغالگر وجود دارد که یکی از آنها خوانش سادهای است که میگوید این موضوع مربوط به شخصیت بنیامین نتانیاهو است که بدون در نظر گرفتن منافع رژیم متبوعش و آینده آن به بقا در مسند نخستوزیری تأکید دارد. کسانیکه چنین خوانشی ارائه میدهند معتقدند که ثبات نظام سیاسی در تلآویو مشروط به این است که نتانیاهو از حیات سیاسی خداحافظی کند؛ چرا که فراکسیون راستگراهای تندرو بعد از کنار رفتن نتانیاهو از قدرت دچار فروپاشی خواهد شد و این فروپاشی به بازگشت میانهروها و چپگراها منجر خواهد شد و ائتلافها آسانتر شکل خواهد گرفت زیرا برخی از احزاب راستگرا و میانهرو به دلیل حضور شخص نتانیاهو در حزب "لیکود"، مخالف ائتلاف با این حزب هستند.
خوانش و تحلیل بسیار دقیقتری درباره بحرانهای سریالی نظام سیاسی بحرانزده مطرح شده است. نظام دموکراتیک رژیم اشغالگر و انتقال مسالمتآمیز قدرت عاملی اصلی حل و فصل اختلافات این رژیم طی مدت زمان کوتاهی بوده است. گرایش به سمت راستگراها و صعود حزب لیکود به کرسی قدرت در زمانی بود که شارون از اعضای حزب "کادیما" نخستوزیر بود که دموکراسی را در حد واژهای بیمحتوا کرد. حتی رژیم اسرائیل به رژیمهای عربی بیشتر نزدیک شد؛ چرا که رهبر و حزب حاکم متحد بودند. مرحله رایزنی میان دو حزب بزرگ( کار و لیکود) تکمیل شد و بعد از آن، احزاب کوچکتر تاسیس شدند تا برای یک بار در انتخابات شرکت کنند و باعث شوند نتیجه سرنوشتساز نباشد و انتخابات تا پیروزی حزب قدرتمند، تکرار شود.
نظرسنجیهای اخیر حاکی از احتمال شکست حزب "آبی سفید" و عدم دستیابی آن به نتیجهای سرنوشتساز است. شکلگیری احزاب کوچک دلیلی بر نوسان بودن سلیقه و گرایشهای سیاسی مردم در نتیجه نبود نخبههای سیاسی است امری که به وخیم شدن بحران سیاسی منجر شده است با این شعار که (مهم نیست که نخستوزیر شخصی فاسد باشد تا زمانیکه منافع احزاب حامیاش را تامین میکند). بنابراین آیا ممکن است که این وضعیت پایان یابد و این گرایش کور به بازگشت به رایزنیهای سنتی میان دو حزب یا احزاب سنتی بیشتری منتهی شود؟ قطعا نه.
فارس الصرفندی