العالم- کشکول
بلینکن، که تلاش کرد سیاست بایدن را متفاوت از سیاست سلفش، ترامپ بخواند، ترامپی که جولان و قدس و کرانه باختری رو دو دستی تقدیم نتانیاهو کرد.
اما بلینکن برای این کار از منطقی استفاده میکند که بیش از هر چیز ماهیت واقعی آمریکا یعنی قلدری و قانون گاوچرانی آن را رسوا میکند و در نهایت وجه تمایزی که او میخواست برای بایدن ایجاد کند در لابهلای ماهیت قلدری آمریکا که بخش جداییناپذیر از فرهنگ و شخصیت آمریکایی است، گم شد.
زمانیکه بلینکن به صراحت میگوید: "صرف نظر از وضعیت حقوقی جولان، اسرائیل عملا این منطقه را کنترل میکند. من فکر میکنم اوضاع باید همینطور بماند مگر اینکه سوریه دیگر تهدیدی برای اسرائیل نباشد و به نظرم ما هنوز به این مرحله نرسیدهایم." به نظرت آیا بعد از این اظهارات، میتوان گفت که مواضع بلینکن با مواضع سلفش، پمپئو فرق دارد؟ هر دو موافق اشغال جولان سوریه توسط رژیم صهیونیستی هستند و تنها تفاوتشان نحوه بیان و نوع واژگانی است که استفاده میکنند.
پمپئو به اشغال جولان توسط اسرائیل اذعان کرد ولی بلینکن، رویکردی دیپلمانهتر اتخاذ کرد و شروطی را برای بازگشت جولان به آغوش سوریه مطرح کرد.
"امنیتی" که اسرائیل به دنبال آن است، ایجاد نخواهد شد؛ زیرا این رژیم در اصل برای نابود کردن امنیت ملتها در منطقه ایجاد شد. بلینکن ابراز امیدواری کرده که روزی با روی کار آمدن مزدوران آمریکا و مزدوران اسرائیل به قدرت در دمشق، سوریه به سمت آمریکا گرایش پیدا کند. ولی این رویا هرگز تحقق پیدا نخواهد کرد.
اگر میتوان منطق کابوییِ بلینکن را به همه کشورها و ملتهای جهان تعمیم دارد، قانون جنگل بر سرتاسر جهان حکمفرما خواهد شد. طبق این منطق، هر کشوری که قدرت نظامی دارد و از حمایت نظامی ابرقدرتها برخوردار است، میتواند بخشهایی از یک کشور را به ادعای تامین امنیت خود اشغال کند!. در اینصورت امنیت کشوری که اشغال میشود، چگونه خواهد بود؟ آیا با استنباد به این منطق بلینکن میتوان گفت که کرهشمالی به آمریکا حمله اتمی کند؛ زیرا در سایه تهدیدهای مکرر ایالات متحده علیه نظام پیونگیانگ، چنین حملهای برای امنیت این کشور ضروری است؟!