العالم-در گوشی
آمریکا همواره متحدان و پیروانش را پس از بدست آوردن منافع یا تغییر استراتژی خود، رها می کند. آمریکا و اروپایی های عضو پیمان ناتو حکومت مشروع و به رسمیت شناخته شده افغانستان را تنها گذاشته و به تماشای سقوط تدریجی این دولت نشستند و تنها اقدامی که کردند، فرا خواندن شهروندان و نمایندگان دیپلماتیک خود از افغانستان بود.
آمریکا بیست سال پیش به بهانه مبارزه با تروریسم و طالبان و آموزش نیروهای دولت افغانستان وارد این کشور شد، اما چه اتفاقی افتاد؟ حکومت افغانستان همانند مهره های دومینو به تدریج فرو ریخت و شهرهای کشور را بدون درگیری به طالبان واگذار کرد. این مسئله نشان می دهد که حضور آمریکا در این کشور بیهوده و بی نتیجه بود و دیر یا زود باید از آنجا می رفت.
آمریکا میلیاردها دلار صرف آموزش و تسلیح 300 هزار سرباز افغانستانی کرد تا در نهایت در مقابل حدود 75 هزار نیروی طالبان که با اسلحه های سبک و موتور سیکلت به شهرها وارد شدند، تسلیم شوند!
اگر آمریکا در افغانستان پروژه ای هم داشت، بخاطر سوء مدیریت سه دولت پی در پی جمهوری و دموکراتیک خود به سادگی در این برنامه ها شکست خورد. هیچ پروژه خارجی تا وقتی ریشه های داخلی نداشته باشد موفق نخواهد شد، همانطور که هیچ پروژه واپس گرای گمراهی تا وقتی زمینه داخلی نداشته باشد به هدف خود نخواهد رسید.
فروپاشی سریع دولت افغانستان ثابت می کند که بهتر بود آمریکا سالها پیش از این کشور خارج می شد تا این حجم از هزینه های جانی و مالی به پای ارتشی وهمی به هدر نمی رفت.
نیویورک تایمز می گوید ژنرال های پنتاگون در صدد به تعویق انداختن عقب نشینی بودند و به جو بایدن رئیس جمهوری آمریکا گفتند دولت افغانستان آماده مقابله با طالبان نیست.بایدن از آنان پرسید: چه زمانی آماده خواهند بود ؟ اما انان پاسخی نداشتند. بایدن نیز پاسخ داده بود :ماندن ما در آنجا برای یک یا 5 سال دیگر هیچ تاثیری در وضعیت آنان ندارد.
البته شاید خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و دیگرکشورهای منطقه برای فراغت یافتن جهت درگیری با دشمنان بزرگ خود مانند روسیه و چین باشد.
سناریوی دوم نیز این است که آمریکا مصحلت خود را در خروج و نه باقی ماندن در این کشور دانست یعنی حال که نتوانسته با حضور خود به اهدافش دست یابد، دستکم با خروج خود و ایجاد آشوب و بحران و افراطی گری هدف خود را دنبال کند، بدین صورت که این تنش به کشورهای مجاور نیز منتقل شود زیرا جمهوری اسلامی ایران نزدیک به 1000کیلومتر مرز خشکی با افغانستان دارد. علاوه بر آن، افغانستان افزون بر پاکستان مرزهایی با ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان دارد که به زیان روسیه بوده و هرج و مرج این کشور می تواند به نوعی بر روسیه تاثیر بگذارد.
شاید هدف دیگر از ایجاد تنش و ناامنی در افغانستان ،آسیب زدن به جاده ابریشم چین از طریق افغانستان برای ناکام گذاردن این طرح حیاتی در درجه اول برای چین و در درجه دوم برای کشورهایی باشد که در مسیر این جاده هستند، که این مساله در راستای جنگ آمریکا با چین است .
بنابراین ما در مرحله حساسی هستیم که معادلاتی پیچیده و بازتاب های زیادی بر کشورهای منطقه دارد و باید گفت که روزهای آتی آبستن حوادث و غافلگیری ها است.
با توجه به مطالب فوق و اقدام آمریکا در شانه خالی کردن از حمایت هم پیمانان و هواداران و نوچه هایش، آیا برخی کشورهای شیرده که چشم امید به امریکا بسته اند، از این تجربه پند می گیرند؟ یا همچنان به سیاست های خود برای تجربه این سرنوشت، اصرار خواهند کرد؟ یا اینکه آنقدر در باتلاق باج دهی به آمریکا غرق شده اند که دیگر نمی توانند از این وضعیت شوم خارج شوند؟