این استان از شمال غربی با استان ایلام، از شمال با استان لرستان، از شمال شرقی و شرق با استانهای چهارمحال و بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد؛ از جنوب با خلیج فارس و از غرب با کشور عراق هممرز است.
بر اساس تقسیمات کشوری سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت، این استان دارای پانزده شهرستان، سیو پنج بخش، سیزده دهستان و چهار هزار و چهارصد و نود و شش آبادی دارای سکنه میباشد.
مرکز استان خوزستان شهر اهواز و سایر شهرستانهای آن عبارتند از: آبادان، اندیمشک، اهواز، ایذه، باغملک، بندرماهشهر، بهبهان، خرمشهر، دزفول، دشتآزادگان، رامهرمز، شادگان، شوش، شوشتر و مسجد سلیمان.
جغرافیای طبیعی و اقلیمی استان
شمال و شرق خوزستان را سلسله جبال زاگرس فراگرفته است که ارتفاعات آن در جهت جنوب غربی کاهش مییابد، بهطوری که در نواحی جنوبیتر به صورت تپه ماهورهایی نمایان میشود.استان خوزستان را از نظر پستی و بلندی میتوان به دو منطقه کوهستانی و جلگهای تقسیم کرد.
منطقهای کوهستانی شمال و شرق استان را قرار گرفته و منطقه جلگهای آن از جنوب دزفول، مسجدسلیمان، رامهرمز و بهبهان آغاز شده و تا کرانههای خلیجفارس و اروندرود ادامه میبابد.
استان خوزستان دارای آب و هوایی مختلف است: آب و هوایی نیمهبیابانی که شهرهای آبادان، خرمشهر، ماهشهر، هندیجان، دشتآزادگان و نواحی دزفول، بهبهان، رامهرمز، شوشتر و نواحی شمال اهواز را در بر میگیرد.
آب وهوای استپ، نواحی شمال دزفول، بهبهان، رامهرمز، شوشتر و شمال اهواز را دربرمیگیرد. استان خوزستان تحت تأثیر سهنوع باد قرار دارد: اولین باد، جریان سرد نواحی کوهستانی و دومین باد (شرجی)، جریان گرم و رطوبتی از خلیجفارس است که به سوی جلگه میوزد. سومینباد یا باد سوم از عربستان میوزد و همیشه مقداری شن و خاک و رطوبت همراه دارد.
بر اساس دادههای ایستگاههای سینوپتیک استان خوزستان در سال هزار و سیصد و هفتاد و پنج، حداقل مطلق درجه حرارت منفی دو دهم درجه سانتیگراد و حداکثر مطلق درجه حرارت با چهل پنجاه درجه سانتیگراد در اهواز گزارش شده است.
جغرافیای تاریخی استان
استان خوزستان یکی از کهنترین سرزمینهای تمدن بشری است. این تمدن در شش هزار سال پیش در شوش پدید آمد، هزار سال بعد دولت مقتدر عیلام در شوش پایهگذاری شد و سه هزار سال پیش از میلاد، دولت عیلام توسط آشوریان منقرض گردید.
در سال ششصد و چل قبل از میلاد شوش به دست آشوریها تسخیر و به دو بخش تقسیم شد. قسمت شمالی عینی انزان به دست پارسها افتاد و قسمت جنوبی آن به تصرف آشور درآمد. در تابستان سال پانصد و سی و هشت قبل از میلاد کوروش هخامنشی به بابل لشکر کشید و با شکست بابل کلیه خاکعیلام به تصرف هخامنشیان در آمد و شهرشوش به عنوان یکی ازپایتختهای هخامنشی برگزیده شد.
داریوش هخامنشی درحدودسال پانصدوبیست ویک قبل از میلاد شوش را به مرکز شاهنشاهی خودتبدیل کردودرآن کاخ باشکوهی ازسنگ بنام هدیش احداث کرد. در زمان خشایار شاه پایتختهای ایران از جمله شوش به اوج عظمت و رونق رسیدند. با حمله اسکندر دوران اوج و شکوه سلطنت خیرهکننده هخامنشیان به پایان رسید.
در سال سیصد و سی و سه قبل از میلاد اسکند بر هخامنشیان پیروز شد و شهر بابل و شوش را با ذخایر بسیار ارزشمند طلا و نقره تصرف کرد. پس از فوت اسکندر در بابل جانشیان او در ایران دولت سلوکیان را تشکیل دادند. در سال صد و هشتاد و هفت قبل از میلاد در اثر ضعف دولت سلوکی پارس و خوزستان متحد شدند و از دولت سلوکی جدا شدند.
مهرداد اول اشکانی (صد و چهل تا صد و شصت و چهار) نیز «دقریوس» شاه سلوکی را در جنگی شکست داد و شخصی به نام کامثاسکیر را که از خاندان اشکانی بود به حکومت خوزستان منصوب کرد. با قدرت گرفتن ساسانیان این ناحیه رو به عمران و آبادی گذاشت. شهر جندی شاهپور با دانشکده بسیار معروف نیز از شهرهایی است که در این دوران از رونق و شکوفایی چشمگیری برخوردار بوده است.
پس از شکست یزدگرد سوم در جنگ معروف نهاوند، ایرانیان به مرور به دین اسلام گرویدند. از سال هفده هجری قمری در عهد خلافت عمر که کشورگشایی مسلمانان به پیروزی تازهای دست یافته بود، بصره به عنوان یکی از حاکمنشینها و نایبالحکومه انتخاب شد. مهمترین و خونینترین واقعه نخستین قرن اسلام در خوزستان قیام تودههای بدوی و روستائیان عرب و ایرانی بود که زیر لوای خوارج یا ارزقیان سر به شورش برداشتند.
حجاج بنیوسف در سال هفتاد و هشت هجری قمری این قیام را با بیرحمی و سنگدلی سرکوب کرد. قیام دیگری نیز در سالهای دویست و چهل و نهم هجری قمری به رهبری صاحبآلزنج خوزستان را فراگرفت. در اواسط سده سوم هجری قمری دولت عباسیان رو به انحطاط گذاشت و زمینه رشد قیام ایرانیان به رهبری یعقوب لیث صفاری فراهم شد.
یعقوب لیث از سیستان علم استقلال برافراشت و در شوال سال دویستو ششصد و یک هجری قمری فارس را تسخیر و به سرعت حمله به بغداد را (مقر خلافت عباسیان) آغاز کرد، ولی بلافاصله به شوش و شوشتر عقبنشینی کرد. در سال دویست و هشتاد و هشت هجری قمری عمرولیث ،جانشین یعقوب در خوزستان به قتل رسید.
در سال سیصد و بیست و شش هجری قمری معزالدوله دیلمی، کرمان و خوزستان را تصرف کرد. با روی کار آمدن سلجوقیان ابوکالیجاد دیلمی به حکومت خوزستان منصوب شد و در سال چهارصد و سی و چهار هجری قمری در اوج قدرت، درگذشت. از این سال تا سال هشتصد و چهل و پنج هجری قمری به ترتیب خوارزمشاهیان، خاندان شلمه افشار، اتابکان فارس، آل مظفری، آل جلایر، تیموریان بر تمام یا قسمتی از خوزستان حکم راندند.
در سال هشتصد و چهل و پنج جنبش مذهبی دیگری به عنوان مشعشعیان در این نواحی شکل گرفت. رهبر این جنبش سیدمحمد مشعشع ادعای مهدودیت داشت و از این زمان خوزستان به دو ناحیه عربنشین و غیرعربنشین تقسیم شد. در سال هشتصد و هفتاد و دو هجری قمری سلسله ایلخانیان به دست آققویونلوها منقرض شد و سیدمحسن فرزند سیدمحمد مشعشع از اوضاع آشفته ناشی از آن استفاده کرد و بر سراسر خوزستان مسلط شد.
پادشاهان صفوی چندین بار برای سرکوب مشعشعیان و افشار به خوزستان لشگر کشیدند هر بار پس از سرکوب آنها مشعشعیان را بر حکومت نواحی تحت تسلط آنها ابقا کردند. با انقراض صفویان به دست محمود افغان خوزستان همچنان به تهماسب میرزا جانشین پادشاه شکست خورده صفوی وابسته باقی ماند و محمود افغان برای دست یافتن به این ناحیه در سال هزار و صد و سی و شش هجری قمری لشگری به این ناحیه گسیل داشت ولی نتیجهای نگرفت.
نادر شاه، افغانها را از اصفهان بیرون راند و در بهار سال هزار و صد و چهل و دو هجری قمری از راه فارس و کهگیلویه روانه خوزستان شد. پس از قتل نادر، خاندان مشعشعی بار دیگر به ریاست موسی مطلب هویزه را به تصرف درآوردند. مشعشعها پس از استقرار در هویزه به سوی شوشتر، دزفول و شوش روی آوردند و با طایفه آلکثیر جنگیدند و نواحی مزبور را تصرف کردند.
در همین دوران کریمخان زند پس از ده سال کشمکش و جدال قدرت را به دست گرفت. پس از درگذشت کریمخان زند بار دیگر خوزستان دچار هرج ومرج شد. درزمان فتحعلی شاه قاجارخوزستان به دوبخش تقسیم شد. بخش شمالی، شامل شوشتر، دزفول، هویزه جزء کرمانشاهان، به محمدعلی میرزای دولت شاه سپرده شد و بخش جنوبی آن شامل رامهرمز، فلاحیه و هندیجان جزء فارس به حسینعلی میرزا پسر دیگر فتحعلی شاه واگذار شد.
دولت شاهزاده مقتدر قاجاری دوباره برای سرکوب مخالفین به خوزستان لشگر کشید. در زمان همین شاهزاده بند معروف میزان در شوشتر بازسازی شد و آب به شاخه شطیط و نهرداران جریان یافت. در سال هزار و دویست و شصت و هفت هجری قمری قوای انگلیس از طریق خرمشهر وارد خوزستان شد و تا اهواز پیش آمد.
پس از سال هزار و دویست و هفتاد سه هجری قمری که جنگ انگلیس با ایران روی داد تا پایان حکومت ناصرالدینشاه که چهل سال طول کشید در خوزستان جنگی روی نداد. در این زمان عشایر عرب به چند بخش تقسیم شده و هر بخش شیخی جداگانه داشت که حاج جبار خان نامآورتر از دیگران بود و پس از جنگ انگلیس فداکاریهایی از خود نشان داده بود توسط ناصرالدین شاه به رتبه سرتیپ اولی ارتقاء یافت.
پس از او پسرش شیخ خزعل جانشین پدر شد و با کشتن برادر زمام امور را به دست گرفت. این مرد که با حمایت انگلیس سراسر استان خوزستان را به چنگ آورده بود، در سال هزاروسیصدو سی ودوهجری قمری علیرغم بیطرفی ایران در جنگ جهانی اول جانب انگلستان را گرفت. انگلیسها عثمانیها را از خوزستان بیرون کردند و رشته اختیار سراسر خوزستان را به دست گرفتند.
در خرمشهر، اهواز و شوش سپاه مستقر ساختند و در هر یک از شهرهای شوشتر و دزفول اداره سیاسی یا کنسولگری و عدلیه دایر کردند و در همه جا ادارههای پست و تلگراف را به دست گرفته و سرپرستی آنها را به مأموران خود واگذار کردند. از سال هزار و سیصدو سی ودو تا هزار و سیصد و سی و نه هجری قمری این وضع پایدار بود و شیخ خزعل نیز خود را امیر خوزستان (عربستان) میخواند. در دوران رئیس الوزرایی رضاشاه سپاهی از شیراز به بهبهان، سپاهی از اصفهان و سپاه سومی از بروجرد عازم سرکوب شیخ خزعل در خوزستان شد.
پس از جنگی کوتاه شیخ خزعل شکست خورد و با فرستادن پیامی به رئیس الوزرا امان خواست و در سال هزار و سیصد و پانزده ه-ش به روایت مرحوم محمدخان قزوینی این مرد را در سن هفتاد و پنج سالگی به دستور رضا شاه در منزلش خفه کردند و بدین وسیله عمر یکی دیگر از حکام محلی به سود قدرت یافتن دولت مرکزی به پایان رسید. سرانجام در بیست و دو بهمن سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت شمسی به عمر بیش از نیم قرن حکومت پهلویها نیز خاتمه داده شد.
اهواز
اهواز مرکز استان خوزستان است. بانی و تاریخ بنای شهر اهواز بدرستی معلوم نیست، عیلامیان شهری در حدود اهواز بنام «اکسین» بنا کرده بودند. پس از ویرانی آن، شهر اهواز در دوران اشکانیان، تجدید بنا گردید و پس از اشکانیان، اردشیر ساسانی به بنای مجدد اهواز همت گماشت و در دوران پس از ساسانیان نیز شهر اهواز دستخوش ویرانی شد که باز به عمران آن پرداختند.
ابن منشاد مینویسد: اهواز شهر بزرگی است، مردمش زرتشتی و مسلمان و انبار کالاها و فرآوردههای خوزستان است، شکر، بافتههای پشمی، جامههای دیبا، پارچههای کنفی و دیگر محصولات را از همه شهرهای ایران به اهواز میآورند و از این شهر و به وسیله کشتی از راه خلیج فارس به هندوستان و چین و از راه بصره و عراق و اصفهان به سایر کشورهای جهان حمل میکنند.
بازرگانان و سوداگران و بیگانگان در این شهر سود بسیار میبرند. نام اهواز با کالاهای شکر و پارچه، در همه جهان مشهور و به بزرگی موصوف بود و به همین جهت عربها این شهر را «سوقالاهواز» نامیدهاند.
از قرن ششم هجری قمری به بعد به علت خراب شدن سد شادروان و همچنین جنگلها و اغتشاشات داخلی و بروز بیماریهای وبا و طاعون، اهواز رو به خرابی رفت تا آن که در سال هزار و سیصد هجری قمری همزمان با حفر کانال سوئز و توجه اروپائیان رونق تازهای گرفت.
ناصرالدین شاه قاجار هم از این فرصت برای گسترش کشتیرانی بر روی رود کارون استفاده کرد و توسط والی خوزستان در کنار اهواز قدیم بندرگاهی به نام «بندر ناصری» احداث کرد. در پی احداث این بندر نام اهواز به «ناصریه» تبدیل شد ولی در دوره پهلوی به نام قدیمی «اهواز» خوانده شد.
مراکز دیدنی
رودخانه کارون، گورستان زرتشتیان
آبادان
آبادان نام بندر و جزیره دلتا مانندی است که در گذشته «عبادان» نام داشته است. یاقوت حموی جزیره بزرگ را که بین دو شط یعنی اروندرود و کارون واقع شده «میان رود» نام داده است.
ناصر خسرو قبادیانی نیز در سال چهارصد و سی و هشت ه-ق آبادان را دیده و آن را توصیف کرده است. در اواخر قرن سیزدهم هجری قمری آبادان به واسطه وجود صنعت نفت رونق و گسترش یافت.
در سال هزارو نهصد و نه میلادی شرکت نفت به دنبال عملیات استخراج نفت در خوزستان پالایشگاه و تصفیهخانههای عظیمی در آبادان ایجاد کرد. پس از ایجاد پالایشگاه اهمیت اقتصادی، سیاسی و بینالمللی این جزیره افزایش یافت.
در زمان سلطنت رضاشاه پهلوی نام عبادان به آبادان تغییر یافت. شهر آبادان قبل از حمله عراق به ایران در سال هزار و سیصد و پنجاه و نه خورشیدی از شهرهای بسیار باشکوه و آباد ایران بشمار میرفت. در حال حاضر کار بازسازی و نوسازی این شهر به اتمام رسیده است.
اندیمشک
اندیمشک در کنار خرابههای شهر قدیم (لور) و (اریترین) احداث گردیده است. لور شهری آباد بود که جغرافینویسانی چون اصطخری و مقدسی از آن نام بردهاند.
گویا شهر لور تا قرون وسطی از آبادی بهرهمند بود و پس از آن رو به ویرانی نهاده است. اندیمشک در دوره قاجاریه و در حکومت حاج صالحخان مکری با ساختن قلعهای اهمیت پیدا کرد و صالحآباد نامیده شد، سپس به اندیمشک تغییر نام یافت.
مردم این شهر در گذشته در کپرها، چادرهای ساده و بعدها در خانههای گلی زندگی میکردند. ولی امروزه رشد و توسعه قابل توجهی یافته است.
مراکز دیدنی:
شهر لورساسانی، چشمه عین خوش، چشمه دهلران، منطقه حفاظت شده کرخه، دریاچه سد کرخه
ایذه
ایذه یک شهر تاریخی است و آثاری از زمانهای بسیار قدیم در آن به جا مانده است. این شهر در روزگار عیلامیان اهمیت و عظمت بسیار داشته و مرکز آن آنزان یا آشتیان بوده و در عهد ساسانیان نیز نام و اعتبار داشته است.
در کتابهای تاریخی و جغرافی دوران بعد از اسلام نیز نام این شهر ذکر شده است. مقدسی و ابنخرداد و یاقوت حموی از ایذه نام بردهاند. آتشکدهای هم در آن شهر بود که تا زمان هارونالرشید فروزان بوده است.
«استرنج» مینویسد: ایزج به پل سنگی بزرگی که در آن شهر روی کارون بسته بودند معروف بود. پل مزبور را یاقوت از عجایب جهان شمرده است.
این پل که خرابههای آن هنوز دیده میشود، بنام مادر اردشیر بابکان (خزهزاد) نامیده میشود. کلمه ایذه در زمان اتابکان لر کمتر بکار رفت و به جای آن مالمیر (مال امیر) نامیده شد. کلمه ایذه در قرنهای گذشته به کلی متروک شده بود تا در دوره پهلوی مجددا مورد استفاده قرار گرفت.
همچنین یکی از مراکز دیدنی این شهر نقوش کول فره است. کتیبه کول فره در انتهای دشت ایذه قرار دارد. در این اثر نقوش بدیع و حیرتانگیزی از صورتهای شاه، فرمانروا، زن، مرد، اسرا و جانورانی چون گاو، گاومیش و گوسفند حجاری شدهاند.
نقوش این کتیبه در حال نیایش و احترام و حمل هدایا و تقدیس ربالنوع یا امیر دیده میشوند. این اثر به دوران حکومت عیلام (قبل از میلاد) مربوط است و از آثار بسیار مهم باستانی استان خوزستان به شمار میرود.
مراکز دیدنی:
نقوش کول فره، مجسمه سوسن، قلعه تل، قلعه دیزه وراز، قلعه ارک، روستای شمی، نقش حونک اژدل، برد نبشته ایذه، نقوش کول فره، نقوش کوباد ایذه، کتیبه هانی، کوه تاراز، کوه تلکه، کوه تورک، کوه دوتو، کوه کله، کوه مونگشت، اشکفت سلمان(غار سلمان)، گورستان شمی
بهبهان
این ناحیه در روزگاران باستان وجود داشت و مرکز حکومت آن ابز قباد، قباد فره و ارگان نام داشت.مقدسی در وصف آن مینویسد: ارجان، ولایتی است بس مهم، دشتی و کوهستانی و دریایی پر از درختان نخل، انجیر و زیتون، نعمتهای آن فراوان است.
یاقوت حموی درباره ارجان (بهبهان) مینویسد: نخستین کسی که ارجان را احداث کرد، قباد ابن فیروز بود. زمانی که با رومیان جنگید دستور داد شهری در مرز فارس و خوزستان احداث کنند و آن را ابز قباد نام نهاد.
در روزگار ساسانیان شهر ارجان که در دوازده کیلومتری بهبهان بود بنا گردید بعد از ویرانی ارجان مردم به بهبهان فعلی نقل مکان کردند.
در قرن چهارم میلادی شهر ارجان پر جمعیت و آباد بود. به قول مقدسی، ارگان خزانه فارس و عراق و بارانداز خوزستان و اصفهان بود. به قول حمدالله مستوفی ارجان در اوایل قرن هشتم، دیگر آبادی سابق را نداشت و در نیمه دوم قرن هشتم اثری از ارجان نمانده بود و طولی نکشید که بهبهان کنونی بوجود آمد.
مراکز دیدنی:
آبانبار مله پیر گل سرخ، قلعه ارجان، قلعه های گلاب، قلعه باسیف، محوطه باستانی ارجان، یرانه های شهربه گوار، پل امام رضا، پل کسری، پل دختر ارجان، پل بند بکان، کتیبه تنگ تکآب، رودخانه زهره، مسجد جامع بکان
خرمشهر
شهرستان خرمشهر که در گذشته به نام «بندر محمره» معروف بود، از دو قرن قبل به دلیل اهمیت سوقالجیشی فوقالعاده مورد توجه استعمارگران قرار گرفت و چندین بار به اشغال قوای خارجی در آمده است.
امپراطوری عثمانی در سال هزار و هشتصد و هشتاد و سه میلادی، انگلیسیها در سال هزار و هشتصد و پنجاه و هفت میلادی و ارتش متجاوز بعث عراق در سال هزار و سیصد و پنجاه و نه خورشیدی خرمشهر را اشغال کردهاند.
استرنج در کتاب سرزمینهای خلافت شرقی درباره بندر خرمشهر (محمره) مینویسد: «بندر محمره» (خرمشهر) در کنار نهر حفار در جای سابق شهر بیان واقع شده است.
نهر حفار نواحی بالای شطالعرب (اروند رود) را به دو قسمت بالای کارون متصل میکند. یاقوت، جزیره بزرگ را که بین دو شط یعنی شطالعرب و کارون واقع شده «میان رودان» نام داده است.
مقدسی میگوید: این جزیره باتلاقی است که در یک زاویه آن کنار دریا شهر عبادان است و در زاویه دیگر در مصب شط کارون بندر سلیمان واقع شده است. کشف نفت در قرن نوزده و مجاورت خرمشهر با آبادان که بعدا پالایشگاه مدرنی در آن ساخته شد، اهمیت آن را دو چندان کرده است. رودخانه اروندرود یکی از مراکز دیدنی این شهر میباشد.
دزفول
دزپل یا دژپل را در اصطلاح محلی دزفیل و دژپیل گویند و معرب آن دسفول است. دزفول در زمان ساسانیان همزمان با پلی که در کنار آن بر روی رود دز به منظور برقراری ارتباط بین پایتخت جدید یعنی جندیشاپور و شوشتر ساخته شد، بنا شده است.
دزفول در اصل اندامیش نام داشت و تا اوایل قرن سیزدهم نیز به همین نام معروف بوده است. احتمالا نام دزفول یا دزپل از نام همان پل مشتق گردیده است. دز به معنی قلعه است. شهر دزفول در روی تپهای به ارتفاع دویست و ده متر از رودخانه بنا شده و سردابهای عمیقی دارد.
دزفول مانند شوشتر مدتها تحتالشعاع جندیشاپور بود و پس از ویران شدن آن، رونق یافت، سپس به سبب عدم توجه به تعمیر شبکه آبیاری عهد ساسانی، آسیب دید.
دزفول از هجوم مغول محفوظ ماند، ولی بعدا تحت فرمان ایلخانان در آمد، در مقابل امیر تیمور مقاومتی نشان نداد. نادرشاه چند بار به دزفول آمد و برای حفظ آن در مقابل لران قلعه دزشاه را در نزدیکی دزفول کنونی بنا نهاد.
مراکز دیدنی:
آسیابهای قدیمی رعنا و گلهگه، آرامگاه شاه ابوالقاسم(و یعقوب لیث)، تپه چغامیش، شهر باستانی جندی، اهپور، حمام وزیر، حمام کرناسیون، پل دزفول، پل کرخه، کاروانسرای دزفول، بند بالا رود، منطقه حفاظت شده دز، دریاچه سد دزفول، هور مزرعه، مسجد جامع دزفول، مسجد لب خندان، مسجد علیشاه، بقعه ابو دانیال، بقعه پیر روبن، بقعه شاه رکن الدین، بقعه علی مالک
دشت آزادگان
دشتآزادگان در ابتدا به دشت میسان یا سهل میسان و بعد از آن به بنی طرف معروف بود. در سال هزار و سیصد و چهارده خورشیدی بنا به تصویب هیأت وزیران به «دشت میشان» تغییر نام یافت و در سالهای اخیر «دشت آزادگان» نامگذاری شد.
ساکنان این منطقه را عشایر عرب زبان تشکیل میدهند. این شهرستان تا سال هزار و سیصد و بیست و سه خورشیدی جزء شهرستان اهواز بود و بعد از آن با پیوستن به بخش بستان به شهرستان دشت میشان و دشتآزادگان تبدیل شد.هورالعظیم یکی از مراکز دیدنی شهر میباشد.
رامهرمز
در لغت نامه دهخدا آمده است: «رامهرمز نام شهری است از بناهای هرمز پادشاه در اهواز در حوالی شوشتر و آن را رامز گویند و منسوب بدانجا را رامزی و رامی گویند و در قدیم آن را سمنگان میگفتهاند. اصطخری میگوید: در رامهرمز پارچههای ابریشمی میبافند و به بسیاری از شهرها و دیار میبرند.
میگویند مانی پیشوای دینی نامدار در این شهر کشته و به دار آویخته شده است و نیز گویند وی در این شهر در مجلس بهرام گور به مرگی حتمی درگذشت و سپس سرش را از تن جدا کردند و گفتند او را کشتهایم.
ابنالبشار میگوید: رامهرمز قصبه بزرگی است و بازارهای بسیار و پر نعمت دارد. مسجد جامع زیبایی دارد که در گرد آن بازارهای آبادی بر پا بوده و از عضدالدوله دیلمی است: این بازار تماما سنگفرش، مسقف، پاکیزه، زیبا و روشن است.
او همچنین به وجود کتابخانهای در این شهر اشاره میکند و اهمیت و بزرگی آن را با کتابخانه بصره مقایسه میکند. شهرستان رامهرمز در سالهای اخیر، مجددا اهمیت گذشته خود را به دست آورده و رو به توسعه و ترقی نهاده و امروزه از شهرستانهای مهم استان خوزستان به شمار میرود.
مراکز دیدنی:
قلعه یزدگردی، قلعه دختر، ویرانه شهر مختارک، تل برمی، گورهرمز ساسانی
شهر شادگان
شادگان در سالهای گذشته به علت ارتباط با خلیجفارس از راه پیش بندر بوزی، واقع در منتهیالیه خوردورق، اهمیت داشته است ولی به علت از کار افتادن بندرگاه در اثر پر شدن خوردورق از رسوبات، از اهمیت آن کاسته شده است.
شهرستان شادگان در گذشته یکی از بخشهای مهم شهرستان خرمشهر بود و در سالهای اخیر به شهرستان تبدیل شده است.تالاب شادگان و هور الدورق از مراکز دیدنی این شهر میباشند.
شهر شوش
شوش یکی از کهنترین مراکز تمدنی جهان است در نتیجه کاوشهای باستانشناسی آثار و بقایایی در آن یافت شده است که قدمت آن را به دوران ماقبل تاریخ مرتبط میسازد. عیلامیها اولین قومی هستند که شوش را رونق بخشیدند. در دوران تسلط این قوم، شوش آنچنان اعتباری یافت که به پایتختی برگزیده شد.
شوش پس از تسلط هخامنشیان نیز عظمت خود را حفظ کرد و داریوش هخامنشی آن را به عنوان پایتخت زمستانی برگزید و تا اوایل تسلط مسلمانان عرب همچنان رونق داشت. در زمان ساسانیان، شوش پایتخت زمستانی بود.
از سده دوم تا هفتم ه-ق نیز دوباره رونقی نصیب این شهر گشت ولی با حمله مغولان، عظمت و شکوه آن از میان رفت. از سال هزار و هشتصد و چهل و نه میلادی باستانشناسان به کاوش در ویرانههای شوش پرداختند و آثار نفیسی از شهر خاموش و متروک شوش بدست آوردند. قلعه معروف شوش در سال هزار و هشتصد و نود و هشت توسط دمرگان بر فراز تپه اکروپل بنا شده است .
مراکز دیدنی:
ایوان کرخه، کاخ آپادانا، کاخ اردشیر، قلعه آکروپل (شوش)، هفت تپه، تپه های شوش (شهرشاهی)، تپه های شوش (شهرصنعتی)، معبد زیگورات، معبد برد نشانده
شهر شوشتر
شهر شوشتر از شهرهای بسیار کهن ایران است. طبق روایت گویند: شهرستان شوش و شوشتر را شوشیند (شوسن) زن یزدگرد پسر شاپور ساخت، زیرا او دختر ریش گلوته پادشاه یهودیان و مادر بهرام گور بود. در عید عیلامیان شهر هیدالو ظاهرا در موضع کنونی شوشتر بود و سپاهیان آشور بانیپال در دنباله فتوحات خود بدانجا رسیدند.
قدیمی ترین آثار به دست آمده نشان میدهد که شوشتر در زمان ساسانیان نیز وجود داشته است. در سال دویست و شصت میلادی والدین قیصر روم اسیر شاپور اول (دومین پادشاه سلسله ساسانی) گردید و در مدت هفت سال اسیری به ساختن سد عظیم شادروان در نزدیک شوشتر مشغول بود.
عربها، سد شادروان را از عجائب ابنیه جهان میشمردند و هنوز آثاری از آن باقی مانده است.شوشتر در دوره قاجاریه نیز کرسی ایالت خوزستان محسوب میشد.
در زمان فتحعلی شاه قاجار، شوشتر، دزفول و هویزه جزء کرمانشاه گردید و به محمدعلی میرزای دولتشاه سپرده شد. بر اثر طاعون در سال هزار و دویست و چهل و هفت ه-ق بیش از نیمی از جمعیت شهر خالی شد. در زمان سلطنت مظفرالدین شاه، دو دستگی حیدری و نعمتی در آن به اوج خود رسید و هر یک در کوچهها و یا پشتبام سنگربندی کردند.
خزعل خان هم از این وضع استفاده کرد و دستههای عربها را به تاخت و تاز در شوشتر فرستاد. مردم شوشتر از آغاز ظهور اسلام مسلمان و بعدها شیعه شدند. شوشتر را دارالمومنین دانستهاند.
مراکز دیدنی:
آسیابهای آبی سیکا، خانه مستوفی، منزل معین التجار، کلاه فرنگی، خرف خانه، قلعه رستم عقیلی، قلعه سلاسل، قلعه رستم، روستای گتوند، شهر باستانی دستوا، پل شادروان، پل لشگر، پل آبشور، پل نفس کش، پل بند گرگر، پل حاج فدایی، کاروانسرای شوشتر، بند میزان، بند برج عیار، معبد توعاشقون، چشمه گراب، چشمه سی زنگر، آبشارهای شوشتر، مسجد جامع شوشتر، بقعه سید محمد گیاهخوار، بقعه سید محمد ماهرو، امامزاده عبدالله، بقعه براء بن مالک، بقعه خضر
شهر ماهشهر
نام قبلی ماهشهر بندر مهشور بود و پیش از آن مهرویان و ماچوله خوانده میشد. این شهر یکی از قدیمیترین بندرهای خلیجفارس است حمدالله مستوفی میگوید: «به فاصله کمی از رودخانه شیرین یعنی رودخانه زهره که به تازگی به رودخانه طاب مرسوم شده، قرار دارد. بندر مهرویان در مرز غربی فارس واقع شده است.
این شهر اولین بندری بود که کشتیهای مسیر بصره به اروند رود و به هند از آن میگذشتند. این شهر در سال 1326 تابع خرمشهر شد و سرانجام در سال 1339 به صورت شهرستان در آمد و تا قبل از ایجاد تأسیسات خارک، بزرگترین بندر صادراتی نفت ایران بود و هم اکنون نیز مهمترین واحد تبدیل و صدور گاز در این بندر قرار دارد و فرآوردههای صادراتی پالایشگاه آبادان از طریق این بندر صادر میشود.
مراکز دیدنی:
روستای صالحک، شهر باستانی آسک، جراحی – مارون
مسجد سلیمان
مسجد سلیمان از شهرهای مهم نفتی استان خوزستان بشمار میرود طبق کاوشهای باستانشناسی، آثار کهن مربوط به زندگی غارنشینی و دوران ماقبل تاریخ در این سرزمین کشف شده است و گفته میشود که در همین مکان هوشنگ پیشدادی در اثر برخورد دو سنگ چخماق شعله آتش را برای اولین بار کشف کرده است.
مسجد سلیمان در زمان کیانیان، عیلامیها، مادها، پارسها، سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان اهمیت فراوانی داشته است و آثار بر جای مانده از آن دوران شاهد این ادعاست. مسجد سلیمان همچنین زادگاه چیش پیش پارسی بوده است.
این شهر در قرن هشتم قبل از میلاد جزء سرزمین عیلام بود و در آن عصر «آساک» نام داشت و در دوران پارسها «پارسوماش» نامیده میشد. در قرون وسطی نیز «تلغر» نامیده میشد، سپس به «جهانگیری» و «میدان نفتون» معروف گردید. بعد از اینکه آثار آتشکده سر مسجد برای همگان مشخص شد، بنابه تصویب مجلس شورای ملی در سال هزار و سیصد و پنج خورشیدی به «مسجد سلیمان» تغییر نام یافت.
مراکز دیدنی
صفه سلیمان سرمسجد، قلعه تزک دز، قلعه بردی، قلعه خواجه، قلعه لیت، تپه باستانی کلکه زری، سیم بند، پل نگین، کتیبه تنگ صئولک، محراب سر مسجد، چشمه و حوض گلگیر، غار کهناب(اشکفت کهناب)، دریاچه سد کارون، سد خلیل خان