به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، به نقل از روزنامه "السفیر" لبنان، خبر کشتار جمعی سران گروه موسوم به "جبهه النصره" در حومه ادلب، تنها به این سبب از اهمیت ویژه ای برخوردار شد که با شرایط و تحولات مهمی همراه شده است که نشان می دهد این گروه تروریستی در برابر چند راهی قرار گرفته و ناچار است راه خود را مشخص کند.
در این میان، ترکیه و قطر جبهه النصره را تحت فشار قرار داده اند تا آن را از تنگنای تفکر حزبی خارج کنند و نقشی فراگیرتر به آن ببخشند، اما به نظر می رسد بحرانی که این گروه با آن مواجه است، بسیار فراتر از آن چیزی است که به نظر می رسد.
جبهه النصره، گرفتار انزوایی شده است که اکثر سران و فرماندهان این گروه را در بسیاری از مناطق سوریه، احاطه کرده است.
در بسیاری از شهرهای سوریه، تظاهراتی علیه این گروه برپا شد و مردم، خروج این گروه از شهرشان را خواستار شدند. در چند شهر نیز، به سران و فرماندهان این گروه، حمله شد. در چند ماه گذشته، این گروه درگیرِ جنگ با چندین گروهِ وابسته به تشکل موسوم به "ارتش آزاد" شد. علت این درگیری ها، تمایل جبهه النصره برای ایجاد "امارتِ" مخصوص به خود در مناطق بین حلب و ادلب بود.
النصره در پی آن بود که در این امارت، تفکرات خود را که با داعش تفاوت دارد، اجرا کند.
اما در همین حال، جریانی تندرو در داخل جبهه النصره شکل گرفت که بر جریانِ میانه روتر در این گروه، غلبه داشت.
جریانِ میانه روی النصره قائل به این بود که نیازی به تشکیل امارت نیست و همچنین بر این باور بود که اجرای حد در دوران جنگ و پیش از سلطه کامل بر سرزمین، درست نیست.
"ابوماریا القحطانی" مسئول شرعی سابق النصره، با انتشار مطالبی در تویتر خود، با تاکید بر این که "جهاد، مستلزم بیعت نیست" به نظریه "جدایی از "القاعده" دامن زد. این در حالی است که حرف های پشت پرده در جبهه النصره، حاکی از آن است که جریانِ مخالف جدایی از القاعده، نظر خود را تحمیل کرده است و به این ترتیب، تنها در صورتی، امکان جدایی از القاعده مطرح خواهد بود که النصره به عنوان فرماندۀ واحدِ عملیات نظامی در سوریه به رسمیت شناخته شود.
از سوی دیگر، در پی هلاکت شماری از سران این گروه، این سئوال مطرح شد که چرا سرانی که اخیرا در عملیات ادلب از پا درآمدند، همگی از سران "شامی" جبهه النصره هستند و هیچ یک از مهاجران نبودند و از آن جا که میانه روترها همگی از شامی هستند، شک و تردیدها درباره ماجرای این عملیات، بیشتر شده است. صرفنظر از این که این سئوال، تا چه حد صحت دارد، نتیجه این عملیات، به نفع تندروها و مشروعیت بخشی به آنان تمام شد.
سئوال دیگری که در این زمینه، شکل گرفته، این است که چرا ائتلاف بین المللی، در حملات حمله به جبهه النصره، تنها به پایگاه های این گروه در شمال سوریه حمله نمی کند و به پایگاه های جبهه النصره در جنوب که محل استقرار سران خارجی جبهه النصره است، حمله نمی کند.
این دوگانگی در حمله به جبهه النصره، به شکل گیری جریانی تندرو به سرکردگی خارجی های النصره منجر خواهد شد و این به معنای تبدیل شدن جبهه النصره به داعشی جدید در سوریه خواهد بود و این دقیقا، خلاف رویکردِ تلاش برای تبدیل جبهه النصره، به گروهی فراگیر در سوریه است.
به این ترتیب به نظر می رسد، در حالی که ترکیه و قطر به دنبال فراگیرتر کردن جبهه النصره و نشان دادن گروهی میانه روتر از آن هستند تا بتوانند این گروه را در جهت اهداف خود به کار گیرند، آمریکا و دیگر کشورها، در پشت پرده در برابر این رویکرد در تلاش هستند تا از میانه رو خوانده شدن جبهه النصره جلوگیری کنند.
ترکیه و قطر به دنبال آن هستند که با برجسته سازی جبهه النصره و تغییر رویکرد اعتقادی و وابستگی های آن، زمینۀ لازم را فراهم کنند تا در شمال سوریه، منطقه حائل ایجاد کنند و از طریقِ آن تلاش ها برای براندازی دولت سوریه را از سرگیرند. اما آمریکا در رویکردی مخالف، به دنبال طولانی کردن برنامه مبارزه با تروریسم به مدت چندین سال است تا بهانه های لازم را فراهم کند که بتواند در زمان مناسب، گسترۀ وسیع تری از سوریه را عرصه دخالت های خود کند.
جنگنده های ائتلاف بین المللی، روز 27 فوریه پایگاه جبهه النصره در روستای ابوطلحه در اطراف سلقین واقع در استان ادلب را بمباران کردند. در این حمله دو تن از سران جبهه النصره به نام های "ابومصعب الفلسطینی" و ابوالبراء الانصاری، فورا از پا درآمدند و شماری از سران النصره نیز زخمی شدند. دوتن از این زخمی ها ابوعمر الکردی، از بنیانگذاران جبهه النصره و ابوهمام السوری، فرمانده کل نظامی این گروه، بودند که تلاش ها برای نجات آنان بی نتیجه ماند و سرانجام این دو تن نیز به هلاکت رسیدند. این چهار سرکرده النصره، همگی عضو مجلس شورای جبهه النصره بودند که گفته می شود 15 عضو دارد.
26