به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، "عبدالله سلیمان علی" روز دوشنبه در مطلبی در روزنامه السفیر نوشت:
شکست تمام تلاشهای صورت گرفته برای تکرار تجربه "جیش الفتح" در دیگر استانها و مناطق سوریه در غیاب حمایت و نظارت منطقه ای، مؤید این مطلب است.
با این حال برخی سازمانها و گروهها افراطی می کوشند دست کم با استفاده از نام "جیش الفتح" از تأثیرات معنوی پیشرفتهای حاصل شده در ادلب در این زمینه خاص برای خود بهره برداری کنند.
علاوه بر گروههای شرکت کننده در تشکیل گروه موسوم به "جیش الفتح در ادلب"، سرویسهای جاسوسی دخیل در ماجرا هم خود در شرایط منطقه ای خاصی دیدند که مجبور شدند اختلافات موجود بین سیاستهای دولتهای متبوع خود را به منظور پایان مأموریت کنار بگذارند؛ مأموریتی که همزمان با عملیات موسوم به "توفان قاطعیت" عربستان علیه یمن و اصرار ترکیه بر ضرورت اینجاد منطقه حائل (در سوریه) شروع شد.
البته این همگرایی بین عربستان و محور ترکیه – قطر فقط در استان ادلب صورت گرفت و در استانهای دیگر مواضع این سه کشور همچنان دستخوش اختلاف بود. این اختلاف مواضع بر اختلافات بین گروههای مسلح در سطوح میدانی از جنوب سوریه در درعا گرفته تا غوطه شرقی تا استان ادلب نیز انعکاس یافت. در هر یک از این مناطق شکست تلاشها برای تکرار تجربه "جیش الفتح" فقط گویای این حقیقت بود که حمایتهای خارجی نقش اساسی را در این زمینه داشته است.
ویژگی "جیش الفتح" در ادلب این است که تشکیل این گروه، اولین نماد ائتلاف نظامی علنی در نوع خود با حمایت علنی کشورهای حاشیه خلیج فارس و کشورهای منطقه ای بود که گروه "جبهه النصره" (شاخه القاعده در سوریه) نیز به آن پیوسته بود.
قبلا ائتلافهای نظامی مانند گروه موسوم به "جبهه اسلامی" بدون انضمام جبهه النصره تشکیل شده بودند با این حال خطوط هماهنگی وارتباطات بین آنها دایر بود. اما در "جیش الفتح" همه چیز فرق می کند. زیرا این بار جبهه النصره هم به ان پیوسته ونقش اصلی را در فرماندهی این گروه دارد. از زمان شروع بحران سوریه این اولین باری است که محافل منطقه ای علنا چشم به یک شاخه از القاعده دوخته اند تا نوک پیکان حمله به سوریه باشد.
در اینجا نکته قابل توجه این است این است که جبهه النصره خود این حقیقت را می داند و از اهمیت جایگاه خود در این فرآیند آگاه است و میداند که نقش محوری را در تشکیل گروه موسوم به "جیش الفتح" دارد. این گروه بدون وجود النصره، هیچ اهمیتی و جایگاهی چه در سطح داخلی و چه در سطح منطقه ای ندارد. اظهارات اخیر ابومحمد الجولانی سرکرده جبهه النصره در گفتگو با شبکه الجزیره قطر در همین چارچوب قرار می گیرد. گفتنی است وی در مصاحبه ای با الجزیره قطر گفته بود هیچ کس نمی تواند جبهه النصره را از "جیش الفتح" بیرون کند چون جبهه النصره نوک پیکان در این گروه است.
به موازات تلاشهای گسترده ای که در غوطه شرقی صورت گرفته است دو روز قبل تشکیل گروه "جیش الفتح در منطقه جنوبی" یعنی درعا و قنیطره اعلام شد. نکته جالب در مورد این تشکیلات جدید به اسم ان مربوط می شود زیرا اسم این تشکیلات را هم با اینکه هیچ یک از گروههای مسلح بزرگ در جنوب سوریه شامل "الجیش الاول" و"الفیلق الاول" و "جیش الیرموک" و "حرکه المثنی" و "الویه العمری" و دهها گروه ریز و درشت دیگر به آن نپیوسته اند، "جیش الفتح" گذاشته اند. و همین امر باعث شده است که جبهه النصره این اسم را منحصر ه خود بداند.
جیش الفتح جنوبی، همانطور که در بیانیه تأسیسی آن آمده است تشکیل شده است از: "جبهه النصره"، "احرار الشام"، "تحالف فتح الشام"، "احیاء الجهاد"، "تجمع مجاهدی نوی"، "اسود التوحید"، "انصار الحق"، "لواء العمرین الاسلامی". نکته عجیب اینجاست که گروه موسوم به "جیش الاسلام" که در ائتلاف فتح الشام در النصره در جنوب دست به دست داده است اما در غوطه شرقی با آن می جنگد.
بدون تردید "جبهه النصره" راه را بر تشکیل هر گونه ائتلاف نظامی جدید به اسم "جیش الفتح" بسته است. زیرا هر نوع تلاش برای این منظور را به مثابه فتنه انگیزی می داند که مستلزم واکنش محکم و خشن است. این امر گویای این تفاوت اصلی و بنیادین در شمال و جنوب که جنوب همچنان شاهد حضور قوی گروههای مسلحی است که زیر پرچم گروه موسوم به ارتش آزاد می جنگند و تحرکاتشان توسط اتاق عملیات الموک فرماندهی می شود در حالی که در شمال جبهه النصره بساط این گروهها را به رغم حمایتهای مستقیم امریکا از آنها، با سرعت بی سابقه ای در هم پیچید. و در واقع چنین سرعت و سهولتی در برچیدن بساط گروههایی مثل "جبهه الثوار سوریا" (جبهه انقلابیون سوریه) و "حرکه الحزم" جای شک و شبهه بسیاری دارد.
آیا جبهه النصره نگران سناریویی متفاوت با رویدادهای شمال است، و می ترسد که زمام فرماندهی تسلیم گروه"الجیش الحر" (ارتش ازاد) شده و جبهه النصره را کنار گذاشته و در نهایت مقدمه را برای تشکیل "جیش الفتح در جنوب" بدون حضور النصره و با نظارت و حمایت مستقیم امریکا و غرب فراهم کنند.
این احتمال، وجود دارد و برخی شواهد عملی هم می تواند باعث تقویت این احتمال شود مهمترین شاهد در این بین صدور بیانیه هایی است با موضوع رویگردانی (از جبهه النصره) و نیز شرط و شروطی است که اتاق عملیات الموک گذاشته است. البته به رغم همه اینها پیچیدگی خاص جبهه جنوب را که جبهه النصره را همچنان به عنوان بازیگر اصلی بر صحنه تحمیل می کند باید در نظر گرفت.
آنچه که باعث پیچیده تر شدن اوضاع می شود درگیریهای وقت و بی وقت با گروه موسوم به "شهداء الیرموک" است که منطقه تسیل در درعا را به جولانگاه خود تبدیل کرده است. دیروز یک دسته از گروه "شهداء اليرموك" به مناطق تجمع "احرار الشام" حمله کردند و تعدادی از عناصر آن را به قتل رساندند که در بین انها جنازه یکی از سرکردگان اصلی آنها در منطقه موسوم به شادی عبدالمالک دیده می شد. با این اوصاف در جبهه جنوبی هنوز فرصت زیادی تا رسیدن به لحظه سرنوشت ساز وجود دارد نظیر این اوضاع را در جبهه شمال هم دیده بودیم. تا آن زمان جبهه النصره فرصت دارد همنچنان روی موضوع "جیش الفتح" مانور داده و خود را به عنوان تنها نیرویی که میتواند نوک پیکان درگیری و عنصر مطلوب در سطوح منطقه ای و سطح بین الملل باشد مطرح کند.