شعر احمد مطر و ترجمۀ موزون آن را از نظر می گذرانیم:
ألفُ رُوحٍ أُزهِقَتْ
ذابوا... فلا مَن یُخبِرُ القِصّةَ
أوْ یسمعُ أقوالَ الشّهودْ
ربّما کانوا بقایا قومِ عادٍ
أُهلِکوا بِالرّیحِ
أوْ قومِ ثمودْ
وَلأجلِ المَوکبِ المَلعونِ
فَلیسقطْ أبي في زَحمةِ الحَجِّ قَتیلا
ولْتَعُدْ اُمّي إلی لطمِ الخُدود
اسْمعُوها جُملةً اَقومُ قِیلا:
اتْرُکوا إِبلِیسَ یَرتاحُ قَلیلا
وارْجُموا آلَ سَعُودْ!!
***
ترجمه:
یک هزار... افتادند
ذوب شد پیکرشان ..
هیچ کس نیست گزارش بدهد
یا روایت کند از قول شهود
نکند بر اثر باد ز پا افتادند؟
مثل فانی شدنِ عاد و ثمود؟!
در شلوغیِّ منا،
لحظۀ رد شدنِ خودروی آن مرد لعین
پدرم مُرد و... به رسمی دیرین
مادرم صورت خود کرده کبود..
بشنوید این سخنِ عینِ صواب؛
لحظه ای، دست بدارید ز ابلیسک و... محکم بزنید
سنگ ها را به سر آل سعود!