به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، در این مقاله که به قلم "ساره شایز" و "الکس دی وول" نوشته شده، آمده است:
عربستان سعودی کشور نیست، بلکه پروژهای ناپایدار و بیشتر شبیه به یک سازمان تروریستی است، و آمریکا باید برای روزهای آینده آماده باشد.
طی نیم قرن، عربستان سعودی محور سیاست آمریکا در خاورمیانه بود. آمریکا کمکهای تضمین شدۀ نفتی را از این کشور در مقابل ارائۀ حمایتهای تضمین شدۀ امنیتی خریداری کرد.
واشنگتن به خاطر همپیمانی با عربستان سعودی این کشور را میانه رو توصیف کرده، و اقدامات استبدادی این کشور و صدور افراطیگری وهابی را نادیده گرفته است.
شرکتهای آمریکایی دیدگاهی بسیار تنگ نظرانه دارند و معتقدند که از درآمدهای نفت عربستان صندوقی برای مبارزه با تروریسم تشکیل میشود.
در واقع، عربستان سعودی کشور نیست. دو روش برای توصیف آن وجود دارد: عربستان مانند پروژهای سیاسی است که از الگویی هوشمند پیروی میکند و یا اینکه پروژهای فاسد است که فعالیتهایش مانند یک سازمان تروریستی پیشرفته میباشد؛ ولی ادامه فعالیت آن ممکن نیست و در نهایت (برای همیشه) قابل تحمل نیست.
تصمیم گیرندگان در واشنگتن از مدتی قبل برنامه ریزی برای مرحله فروپاشی عربستان آغاز کردهاند.
در مذاکرات اخیر با برخی شخصیتهای نظامی و دولتی، بسیار تعجب کردیم که آنان چگونه بررسی این احتمال را آغاز کردهاند.
پادشاه سعودی رئیس اجرایی شرکت تجاری خانوادگی است که از درآمدهای نفتی به عنوان رشوه برای خرید حمایت سیاسی استفاده می کند، البته طبق این دو الگو: کمکهای نقدی و امتیازات تجاری به فرزندان خاندان حاکم که تعداد آنان در حال افزایش است. یا از طریق تأمین برخی منافع و فرصتها برای برخی عوام. سرویسهای امنیتی داخلی سعودی نیز سیاست عصا را در نهایت وحشی گری با استفاده از تجهیزات آمریکایی به کار گرفتهاند.
آمریکا از مدتها قبل درآمدهایی هنگفت را از خاندان حاکم به دست آورده است. آل سعود از این اموال برای خرید حمایت و منافع ویژه استفاده کرده است.
اما در سایه کاهش قیمت نفت، و افزایش خریدهای تسلیحاتی عربستان و ماجراجویی نظامی در یمن و دیگر مناطق دنیا، پولهای ریاض در آستانه تمام شدن است.
با وجود این، تولید نفت برای مقابله با کاهش درآمدهای نفتی افزایش یافت تا اینکه عربستان و روسیه از کاهش نفت در 16 فوریه خبر دادند. تولید نفت در ژانویه 2016 به اندازۀ بسیاری زیادی بالا رفت و این امر بیانگر میزان بالای نیاز به درآمدهای نفتی است.
اما مطرح شدن موضوع فروش سهام شرکت آرامکوی عربستان، بیانگر نیاز بسیار زیاد این کشور به ارز است.
هنگامی که هزینه حمایت سیاسی بالا برود چه اتفاقی میافتد؛ بازار سیاست نیز از قانون عرضه و تقاضا پیروی میکند.
ملک سلمان پولهای هنگفتی را برای تضمین حمایت از چهرههای سرشناسی که عبدالله پادشاه سابق به آنان وعدههایی داده بود، هزینه میکند. این ماجرا در دو کشوری که با بحران تورم روبرو شدند، اتفاق افتاد.
در سودان جنوبی، نخبگان حریض درآمدهای نفتی این کشور را به جیب افراد خاص ریختند، و پس از تمام شدن پول مطالبات بزرگی را مطرح کردند و این امر موجب شد که آنان گرفتار آشوب شوند.
کشور دیگر، سومالی است که از حمایت سخاوتمندانه حامیان مالی برخوردار است، ولی قیمتها در بازار سیاست بسیار رقابتی است و مشتری های دیگری هستند که اهداف امنیتی و جنایتکارانه خاص خود را دارند.
شاید مطرح کردن اینگونه مثالها برای سران سعودی توهین آمیز باشد، اما آنان می دانند که اگر شاخص خرید حمایت همچنان بالا بماند، با ورشکستگی سیاسی مواجه خواهند شد.
نخبگان حاکم در عربستان سعودی پروژه ای را در پیش گرفته اند که شبیه به یک پروژه جنایتکارانه پیشرفته است، به ویژه هنگامیکه مردم برای بازخواست دولت پافشاری میکنند.
در سایۀ وجود نخبگان سیاسی و فعالیتهای مرتبط آنان با یکدیگر در شبکهای انحصاری، و پولهایی که بدون هیچ نظارتی تحت عنوان سرمایه گذاری خاص به خارج از کشور انتقال داده میشود، و خریدهای بزرگی که از خارج از کشور صورت میگیرد، و سوء استفاده از دولت برای تحقق این اهداف، میتوان پادشاهی عربستان سعودی را با حکومت یک حاکم فاسد اوکراینی مانند ویکتور یانکوویچ مقایسه کرد.
در سال 2015 مردم بیش از 6 کشور به خیابانها ریختند و در اعتراض به فساد تظاهرات کردند. از میان آنها رؤسای جمهور 3 کشور یا در معرض تهدید قرار گرفته و یا باید استعفا می کردند. در جایی نیز همین شکایتها باعث شدت گرفتن حرکتهای افراطی و یا شکل گرفتن سازمانهای جنایتکار در پوشش رابینهود شد.
اما تا این لحظه فقط شیعیان عربستان هستند که مطالبات سیاسی دارند. اما در مقابل اکثریت اهل سنتی که دارای تحصیلات عالی هستند و به صورت بی سابقهای با دنیای خارج در ارتباطند، انتظار نمی رود که برای همیشه از پشتیبانی حاکمیت هرمی، راضی بمانند.
مسؤولان سعودی مانند دیگر مسؤولان کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، معتقدند که می توانند از خدمات کارگران مهمان فقیر سوء استفاده کنند، کارگرانی که آماده هستند در هر شرایطی کار کنند؛ اما امروزه دیگر شهروندان در این کشورها در حال مطالبه حقوق خود هستند.
عربستان سعودی طی دهها سال با صدور مخالفانش به خارج فشارها را بر خود کم کرده است؛ مخالفانی مانند اسامه بن لادن که افراطیگری را در دنیا گسترش داد ولی این راهبرد می تواند نتایجی معکوس داشته باشد، زیرا انتقادهای بن لادن از فساد نظام سعودی در محافل عربی بازتاب داشته است.
علاوه بر این، ملک سلمان 80 ساله، در مقایسه با برادر ناتنی خود ملک عبدالله، توانایی و تجربه کمتری در حکومت دارد.
در دوران حکومت او شاهد اعدام مخالفان و آغاز جنگهای خارجی و دامن زدن به فتنههای طایفهای برای سرپوش گذاشتن بر مطالبات شیعیان عربستان بودیم، همه این اقدامات با پیامدها و خطرات بزرگی همراه خواهد شد.
سناریوهای اندکی درخصوص پایان حکومت در عربستان وجود دارد، همچنانکه سلطه سلمان در حال کاهش است.
نخستین سناریو، کشمکش بین اعضای خاندان حاکم است که این امر به قدرت هر فرد در خرید نقدی حمایتها بستگی دارد. سناریوی دیگر جنگهای خارجی در یمن و سوریه است..
سناریوی سوم، انتظار انتفاضه مسالمت آمیز و یا جهادی داخل عربستان است.