من به لطف نگاهــت ای باران
سـوی مشهــــــــــد زیاد می آیم
دست بر روی سینه، هر بار از
سمت باب الجـــــــــواد می آیم
***
با حضورت ستاره ها گفتند
نور در خانهی امام رضاست
کهکشـــــــانها شبیه تسبیـــحی
دستِ دُردانه ی امام رضاست
***
مثل بــاران همیشه دستـــــــــانت
رزق و روزی برای مردم داشت
برکتی در مدینـــــه بود، از بس
چهره ات رنگ و بوی گندم داشت
***
زیر پایت همیشه جاری بود
موج در موج، دشتی از دریا
به خدا با خداتر از موسی
بی عصا، می گذشتی از دریا
***
با خداونــــــد هم کلام شدی
علتِ بُهت خاص و عام شدی
«کودکی هایتان بزرگی بود»
در همان کودکی امام شدی
***
رزق و روزیِّ شعر دست شماست
تا نفس هست زیر دِیْن توایم
تا جهان هست و تا نفس باقی است
ما فقط محوِ کاظمین توایم
***
من به لطف نگاهت ای باران
سوی مشهد زیاد می آیم
دست بر روی سینه، هر بار از
سمت باب الجواد می آیم
سید حمیدرضا برقعی