چگونه اهواز، آلوده ترین شهر جهان شد؟!

چگونه اهواز، آلوده ترین شهر جهان شد؟!
يکشنبه 24 بهمن 1395 - 14:28

خوزستان؛ جایی که نمی دانی برای زنده ماندن باید دهانت را باز کنی و نفس بکشی یا آن را ببندی. دهان را باز کنی، حلق و گلویت پر می شود از گرد و خاک، طوری که خاک لای دندان ها و روی زبانت لمس می شود، و در معده و ریه هایت می رود. و این می شود که اهواز «آلوده ترین شهر جهان» نام می گیرد.

العالم - ایران

این روزها در اهواز گاه آب و برق و تلفن همراه و اینترنت قطع و مدرسه و دانشگاه و ادارات دولتی و حتی بازار نیز تعطیل می شوند. مراکز درمانی و بیمارستان ها پر شده از بیماران تنفسی. بعد از بحران هوا، بی آبی حالا از اساسی ترین رنج های مردمان این سرزمین است.

همان ها که با ظرف های خالی در صف های چند کیلومتری به انتظار نشسته اند. هر چند چشم چشم را نمی بیند؛ اما گالن های آب در گوشه و کنار شهر بدجوری توی چشم می زند. حتی به خاطر قطع شدن برق، دستگاه های سنجش آلودگی هوا نیز نمی توانند اطلاعات لحظه به لحظه و دقیقی را از میزان ذرات معلق به مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست بدهند. امسال دومین سال است که اهواز روزهای خاکی را تجربه می کند. بار نخست بهمن ماه دو سال پیش بود، بهمن ماه 93 و حالا باز دوباره خاک، آدم های خاکی و ...

اهواز؛ آلوده ترین شهر جهان

بهمن ماه 1393 بود که روزهای خاکی اهواز شروع شد. پس از چند روز رایزنی با مجلس و دولت، معصومه ابتکار رییس سازمان حفاظت محیط زیست به اهواز سفر کرد. او همانجا در نشست خبری اعلام کرد طبقه دسته بندی سازمان بهداشت جهانی، اهواز آلوده ترین شهر جهان بوده و معضلات جدیدی مانند ریزگردها به مسئله آلودگی هوای کلان شهرها افزوده شده است.

ابتکار گفت: «به نظر می رسد با یک پدیده در حال تغییر مواجه شده ایم و نیازمند تجدید قوا و بازنگری برنامه های پیشین هستیم. با رویکردی که دولت نسبت به این موضوع دارد و با توجه به آثار و تبعات بهداشتی، اجتماعی و اقتصادی آلودگی هوا، تمام دستگاه ها مانند شهرداری باید بتوانند در چارچوب برنامه جامع کاهش آلودگی هوا ایفای نقش کنند تا شتابی که باید برای حرکت در حل این موضوع داشته باشیم، ایجاد شود. همه می دانند که معضل آلودگی هوا به صورت تدریجی بهبود پیدا می کند و نمی توان یک شبه به نتیجه دست یافت. تنها کاری که می توانیم در مواقع اضطراری انجام دهیم، تعطیل کردن کارخانه ها و معادن اطراف شهرهاست.»

علت چیست؟

نتایج یک پژوهش در بخش بیابان «موسسه تحقیقات جنگل ها و مراتع کشور» نشان داده است حدود 60 درصد از انباشت های بادی کشور در نزدیکی کویرهای پست و شور قرار گرفته و با اندک اختلافاتی از آنها نشأت گرفته اند. در واقع می توان گفت چالش ریزگردها در کانون های داخلی کشور مرتبط با چالش آب است.

حمیدرضا عباسی، عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگل ها و مراتع کشور که درباره ریزگردها پژوهش هایی را انجام داده معتقد است وضعیت کنونی «خشکسالی ها» است که چالشی به نام ریزگرد را در ایران پدید آورده است. او می گوید: «پژوهش های دیرین شناسانه پژوهشگران سازمان زمین شناسی کشور نیز نشان داده است اغلب محیط های آبی ایران،هرگز دست کم در 12 هزار سال گذشته با چنین بحران و خشکسالی شدیدی که امروز نفس های شان را به شماره انداخته، روبرو نبوده اند.

به راستی که کمتر تالاب و کویر شور خشکیده ای است که در کنار خود آثار و علایم توفان های گرد و غباری و انباشت های بادی را نداشته باشد. نگرانی بارش ریزگردهای شور از سطح خشک دریاچه ارومیه نیز به واسطه همین موضوع در ذهن ها شکل گرفته است.»

این عضو هیات علمی بخش تحقیقات بیابان موسسه تحقیقات جنگل ها و مراتع که هورالعظیم را یکی از منشأهای بزرگ ریزگرد خوزستان عنوان کرده است، می گوید: «تصاویر ماهواره ای حاکی است حداقل بخش بزرگی از ریزگردهای اسفند ماه خوزستان از منشأهای داخلی و هورهای منطقه به خصوص هورالعظیم است. غلظت سنگین گرد و غبار در اهواز، رقمی حدود یک صدم گرم در متر مکعب که یک رکورد تاریخی را به ثبت رساند نیز حاکی از نزدیکی منشأ توفان گرد و غباری اخیر است. افزون بر تمامی اینها پایین بودن ارتفاع جبهه گرد و غبار و مستندات گزارشات هواشناسی نیز مؤید این امر است.

باید توجه داشت کانون ها و منشأهای نزدیک و داخلی، توفان های گرد و غباری غلیظ  تر و خطرناک تر نسبت به ریزگردهایی که از منشأهای دورتر می آیند، به وجود می آورند. این امر ضرورت تثبیت کانون های مذکور را بیشتر می کند.»

او در ادامه با تاکید بر نقش بسترهای رسوبی شور دریاچه ها و رودخانه های خشک در تولید ریزگردها می گوید: «حداقل درباره خوزستان، سه کانون بزرگ گرد و غباری با ویژگی های متفاوت وجود دارد که اینها سوای منشأهای خارجی در کشورهای عراق و اردن و سوریه است. مشاهدات حاکی است که کانون های مذکور به سبب شرایط خشکی مستولی بر دشت خوزستان در چند ساله اخیر فعال تر شده اند.»

3 کانون مهم گرد و غبار

بر اساس این پژوهش، نخستین کانون در حد فاصل «حمیدیه – ماهشهر» و «اهواز» قرار گرفته است که توفان گردوغباری 21 بهمن سال 1393 از آن شکل گرفت. این کانون صفحه ای و نسبتا گسترده و وسیع شامل بستر دشت های رسوبی رودخانه های «جراحی» و «کارون» است که دارای شوری متغیر بوده و اخیرا فعال تر نیز شده است. خشک شدن رودخانه های جراحی و کارون در پایاب موجبات این تشدید را فراهم کرده است. این شرایط موجب شده که فرایند تثبیت آن بسیار سخت باشد.

علاوه بر آن، کانون های کوچک تری نیز در حد فاصل بین آبادان و ماهشهر در ماه های اخیر فعال تر شده اند که بیشتر از نوع نقطه ای هستند. همچنین تالاب «هورالعظیم» به عنوان یک کانون بالقوه برای منطقه مطرح است که به واسطه خشک شدن، این روزها بلای جان خوزستانی ها شده است. این کانون به دلیل مدیریت غلط برنامه ریزان آب در سه کشور ترکیه، عراق و ایران فعال شده است. بیشتر سطح این کانون رد عراق قرار دارد؛ اما امکان شناسایی و اجرای طرح های مدیریتی مانند قرق و احداث بادشکن و با کمک عراقی ها به واسطه نزدیکی به مرزهای ایران امکان پذیر است.

سومین کانون گرد و غباری یک کانون قدیمی فرسایش بادی است که از استان «واسط» عراق در نزدیکی شهر «بدره» شروع و تا شرق کرخه در داخل ایران عرصه ای بیش از 300 هزار هکتار را اشغال کرده است و بیشتر آن در داخل ایران قرار دارد. بخش های کوچکی از این کانون در استان ایلام و خاستگاه بیشتر آن آبرفت های تشکیل شده پای سلسله کوه های «کبیر کوه» در نقاط مرزی استان ایلام است که آبریز آنها از داخل ایران شروع و به داخل عراق ختم می شوند. متاسفانه وزارت نیرو بدون توجه به این امر، بندها و سدهایی را روی این رودخانه ها در دست احداث دارد که به طور مسلم تشدید فرسایش بادی را به دنبال خواهد داشت.

وجود تپه های عظیم ماسه زارهای کرخه (ریگ خوزستان) گواه توان بالای این کانون گرد و غباری است. تثبیت این کانون گردوغباری دارای قدمتی بیش از نیم قرن است و پایگاه تثبیت شن خوزستان جزء اولین پایگاه های تثبیت شن کشور است که یکی از موفق ترین جنگل کاری ها در مناطق خشک کشور به شمار می آید؛ هر چند هم اکنون سرعت فعالیت های مذکور در سال های اخیر کاهش یافته و مدیریت مبتنی بر رویکرد علمی بر این جنگل ها حکمفرما نیست.

مدیریت نادرست منابع آب

همین چند روز پیش معاون سازمان جنگل ها و مراتع کشور در گفتگو با روزنامه ایران بر نقش سدسازی ها در بروز پدیده ریزگرد تاکید کرد. پرویز گرشاسبی، معاون آبخیزداری و بیابان سازمان جنگل ها و مراتع کشور گفت: «عامل ریزگردهای اهواز، سدسازی روی رودخانه «زهره» است که طغیان آب رودخانه را از بین برده و «دشت های هندیجان» خوزستان را که از طغیان زهره مشروب می شد به کانون ریزگرد تبدیل کرده است. محدوده ای به وسعت 350 هزار هکتار که تا یک دهه قبل، بیش از 80 درصد آن پوشیده از آب و رودخانه و تالاب بوده و حالا به بیابانی بی آب و آبادی تبدیل شده است.»

این مطلب یکی از مهم ترین اظهارات مسئولان کشور بود که در عین حال با بی توجهی مواجه شده است؛ چرا که با تمام نظرات کارشناسی که در دهه اخیر درباره آثار نامطلوب سدسازی ها در بروز خشکسالی و از بین رفتن منابع آبی تجدیدپذیر کشور بیان شد، سدسازی و تامین بودجه برای انجام مطالعات و اجرای این پروژه ها همچنان ادامه دارد.

به گفته پرویز گرشاسبی، معاون سازمان جنگل ها و مراتع کشور، در حال حاضر از مجموع 350 هزار هکتار تالاب و هور بیابانی شده در یک دهه گذشته در خوزستان، بیش از 50 هزار هکتار در نتیجه فعالیت های شرکت نفت در بستر تالاب هورالعظیم و توسعه میدان نفتی آزادگان ایجاد شده؛ اما مابقی این عرصه که حدود 70 تا 80 درصد را شامل می شود، در نتیجه مدیریت نادرست منابع آب و سدسازی های گسترده در بالادست رودخانه های استان به بیابان تبدیل شده است.

نتیجه این همه سد و کانال های متعدد انتقال آب که یکی از مهم ترین آنها روی رودخانه زهره ساخته شده، حالا هزاران تن گرد و خاکی است که چند سالی است بر آسمان خوزستان باریدن گرفته و نفس ساکنان استان را به شماره انداخته است. آبگیری سدهای «آسک» و «کوثر» در بالادست این رودخانه در 11 سال گذشته عملا تیر خلاص را به زهره وارد کرد و بسیاری از دشت های استان خوزستان خشکید.

گرشاسبی تاکید می کند برای کنترل کانونی ریزگردهای خوزستان در 80 درصد عرصه ها چاره ای جز «مدیریت منابع آب» نیست. او می گوید: «همین عرصه هایی که الان می بینید این چنین خشکیده، دو سال پیش در زمستان زیر آب بود و حالا به این روز افتاده است و اگر ما در کشور مدیریت جامع آب و خاک داشتیم، امروز نباید اصلا تالاب خشکیده ای وجود داشته باشد اما این نمی شود که یک عده تالاب ها و هورها را خشکانده و بیابان کنند بعد ما بخواهیم با روش های سخت و پرهزینه احیایش کنیم.»

همچنین از مهم ترین مسائلی که در گزارش اخیر برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد UNEP نیز بر آن تاکید شد، نحوه مدیریت منابع آب و احداث شبکه های زهکشی و آبیاری است که 90 درصد از بزرگ ترین و زیباترین تالاب خاورمیانهرا به بیابان و نمکزار تبدیل کرد. تالاب های بین النهرین که در منتهی الیه رودخانه کرخه و دجله و فرات قرار دارند و در 40 سال گذشته ترکیه و عراق بیش از 32 سد بزرگ روی 2 رودخانه دجله و فرات احداث کرده اند. ایران نیز تا سال 91 با ساخت 14 سد در حوزه آبریز کرخه، ورودی آب هورالعظیم را تا حدی کاهش داد و علاوه بر این 36 سد دیگر هم در دست اجرا و مطالعه دارد.

بودجه کافی تامین نشد

معاون آبخیزداری و بیابان سازمان جنگل ها و مراتع کشور می گوید: «فقط 10 درصد بودجه مصوب هیات دولت در تاریخ 23/9/93 داده شد؛ بودجه ای که مقرر شد بر اساس آن طرح های کنترل ریزگردها در خوزستان انجام شود. بر اساس آن مصوبه قرار بود 7 هزار هکتار نهال کاری، 30 هزار هکتار مالچ پاشی و 12 هزار هکتار بخش سیلاب و آبخوان داری در مناطق بحرانی انجام گیرد؛ اما بعد از ماه ها فقط حدود 10 درصد این بودجه در سال 94 تخصیص داده شد و الان نیز پس از گذشت 6 ماه از سال مالی، اعتبارات سال 95 سازمان هنوز پرداخت نشده. برای همین به استان ها اعلام کردیم که از محل اسناد خزانه، قراردادهای شان را با پیمانکارها ببندند چون هوا که گرم شود، دیگر کاری نمی توانیم بکنیم.»

گرشاسبی می گوید: «متاسفانه امسال در خوزستان کاهش اعتبارات هم داشتیم به طوری که اعتبار بیابان زدایی در سال گذشته حدود یک میلیارد و 200 و امسال به 800 میلیون تومان کاهش یافته که حتی همین اعتبار محدود هم تاکنون تخصیص نیافته و اعتبارات ملی هم که برای استان خوزستان یک و نیم میلیارد تومان بوده، هنوز داده نشده و کار را برای مقابله با ریزگردها سخت تر کرده است.»

یک میلیون هکتار بیابان زایی جدید

«یک میلیون هکتار بیابان جدید فقط در پنج سال گذشته در کشور ایجاد کرده ایم.» این را معاون آبخیزداری و بیابان سازمان جنگل ها و مراتع کشور گفته است. گرشاسبی با بیان این نکته پرسید: «سوال ما این است چرا باید سدسازی اینقدر توسعه پیدا کند و بعد مشکلات این چنین به وجود بیاید که ناشی از برنامه ریزی غلط و فقدان برنامه جامع آب و خاک و بخشی نگری است. بیابان زایی فقط در خوزستان نیست.

به دلیل برداشت بی رویه از آب های زیرزمینی، سدسازی، کانال سازی و زهکشی در دشت قزوین، ملارد و اشتهارد هم 200 هزار هکتار بیابان زایی داشتیم که اگر این کانون ها فعال شود، اتفاق بدی برای تهران و کرج رقم خواهد خورد. در ارومیه هم 200 هزار هکتار، در گاوخونی و هامون نیز به این صورت بوده است. در جازموریان هم با ساخت دو سد روی رودخانه بمپور و جیرفت 34 هزار هکتار اراضی کشاورزی را توسعه دادیم در عوض 300 هزار هکتار کانون بحران ایجاد کرده ایم. در خوزستان هم 350 هزار هکتار تالاب و هور را بیابان کرده ایم.»

او راه حل را اصلاح مدیریت منابع آب و تامین بودجه مقابله با بیابان می داند و می گوید: «اما درباره خوزستان اگر این 350 هزار هکتار کانون بحران را بخواهیم مدیریت کنیم چاره ای نیست جز اصلاح مدیریت منابع آب.

در این صورت بین 70 تا 80 درصد این اراضی را که پیش تر مملو از آب بوده، می توان کنترل کرد و این امر هزینه های دولت را هم کاهش می دهد؛ در حالی که بیابان زایی هر سال بیشتر از سال قبل کشور را تحت تاثیر قرار می دهد؛ اما بودجه بیابان زدایی سازمان جنگل ها در سال 95، تنها 64 میلیارد تومان بوده که هنوز یک ریال هم اختصاص نیافته است و اساسا هر سال هم بیشتر از 60 درصد کل بودجه اختصاص نمی یابد و همین امر باعث شده ایران که زمانی در اجرای طرح های مقابله با بیابان زایی در آسیا و جهان رتبه دار بوده، حالا با بین بست های جدی و بروز گرد و خاک های شدید با منشأ داخلی هم مواجه باشد.»

بنا به گزارش سازمان جنگل ها و مراتع کشور، در دو دهه اخیر و به علت مدیریت نامطلوب آب و خشکسالی و طرح های ناموزون و بی مطالعه عمرانی، حدود 350 هزار هکتار از اراضی خوزستان به اصلی ترین کانون های تولید گرد و غبار داخلی تبدیل شده اند. همچنین حدود 129 هزار هکتار از این اراضی بیابانی شده فقط در شمال شرق، جنوب و جنوب شرق اهواز واقع شده اند.

راهکار حل بحران ریزگرد چیست؟

دکتر عباسی در نتیجه گیری پژوهش خود پاسخ را این گونه می دهد: «در حال حاضر تمرکز بیشتر مدیران، برنامه ریزان و حتی پژوهشگران حوزه ریزگردها بر یافتن راه حل از طریق خاکپوش های طبیعی و مصنوعی است؛ در حالی که راهکار برون رفت از این موضوع در جایی دیگر و در استقرار گونه های گیاهی است. نگاهی به طرح های پژوهشی حمایت شده در بخش مالچ های مصنوعی از سوی بخش های دولتی گواه این تمرکز نابجاست؛ در حالی که از یک طرح با موضوعیت پوشش گیاهی حمایت نشده است.

بر همین اساس، پیشنهاد جنگل کاری در کانون های تولیدکننده ریزگرد با روش های کنونی و بدون آگاهی فراوان از وضعیت اکولوژیکی و عدم مشارکت جوامع محلی با شکست مواجه است. الفبای مهار فرسایش بادی، پوشش گیاهی است. این در حالی است که سازمان جنگل ها و مراتع کشور به عنوان یک نهاد اجرایی با تمام توان بالقوه خود در بیش از نیم قرن فعالیت، تنها توانسته یک میلیون هکتار از مناطق خشک کشور را به زحمت تثبیت بیولوژیک کند. این امر نشان دهنده آن است که تثبیت کانون های فعال ریزگرد اگرچه شدنی است اما به راحتی میسر نیست.

مطمئنا با تشدید پدیده ریزگردها در کشور، حساسیت های زیادی در بین مسئولان به وجود آمده و با فروکش کردن آن مجددا به فراموشی سپرده خواهد شد. به طور مسلم همان گونه که چالش پیش رو یک شبه به وجود نیامده است، راهکارهای مهار آن نیز با چند نشست کارشناسی به دست نخواهد آمد؛ ولی شناخت این پدیده و کانون های تولید ریزگرد، کمک شایانی به تصمیم گیری های کلان خواهد کرد.»

به نظر می رسد دولت تدبیر و امید علاوه بر کسری بودجه و مشکلات مالی فراوان، هنوز برنامه مشخص و مدونی برای محیط زیست در دست ندارد. هر چند برخی مسئولان و از جمله رییس سازمان حفاظت محیط زیست از همان روزهای نخست روی کار آمدن حسن روحانی درصدد بوده اند تا دولت و رییس آن را با اصول توسعه پایدار آشتی داده و آشنا کنند اما به نظر می رسد هنوز هم همان دیدگاه های سابق حاکم است.

نمایندگان و مجریانی که همچنان بودجه سدسازی تصویب می کنند و در عمل، درک همه جانبه ای از مفاهیم علمی قوانین طبیعی و محیط زیستی ندارند؛ اگرچه شعار محیط زیستی می دهند و «دولت محیط زیستی» نام گرفته اند.

 

هفته نامه جامعه پویا

 

 

دسته بندی ها :

پربیننده ترین خبرها