العالم - گوناگون
به تازگی دختر دوازده ساله ای از چِشایر انگلستان، موفق به کسب امتیاز 162 در یک تست آی کیو شده است. نام این دختر دوازده ساله، راجگاوری پاوا (Rajgauri Pawar) است و کسب نمره 162 در آزمون آی کیو ، او را جزوه 0.002 درصد اول افرادی که تست هوش را گذراندهاند، قرار میدهد؛ اما کسب چنین نمرهای چه معنایی دارد و آیا ممکن است که پاوا از کسی مانند آلبرت انیشتین هم باهوشتر باشد؟
آی کیو آلبرت انیشتین حدود 160 بود.
آی کیو که با نامهایی مانند ضریب هوشی و بهره هوشی هم شناخته میشود، مخفف کلمه "Intelligence Quotient” بوده و به عنوان امتیازی برای سنجیدن قابلیت ذهنی افراد هم سن و سال، در نظر گرفته میشود. امتیاز IQ به گونهای طراحی شده که عدد 100 حالت نرمال آن باشد؛ طبق صحبتهای رابرت مک کال (Robert McCall)، روانشناسی از دانشگاه پیتسبرگ (Pittsburgh)، حدود دو سوم جمعیت جهان در بازهی 16 امتیازی این عدد قرار دارند، یعنی کسب نمرهای بین 84 تا 116 در تست ضریب هوشی، برای اکثریت مردم امکانپذیر است و به عنوان نرم در نظر گرفته میشود. مک کال در مصاحبهای با وبسایت لایو ساینس اظهار کرد که تنها 2.5 درصد مردم قابلیت کسب امتیاز بالای 130 را دارند؛ البته از آنجایی که ورژنهای مختلفی از آزمون آی کیو وجود دارد، ارائه آماری دقیقتر، نیازمند مشخص کردن نوع آزمون است.
پاوا امتیاز 162 را در آزمون ضریب هوشی سازمان مِنسا (Mensa)، مخصوص افرادی که ضریب هوشیشان، آنها را در دو درصد اول جمعیت قرار میدهد، کسب کرد. بسیاری از سرویسهای خبری هم با انتشار داستان پاوا ادعا کردند که او از افرادی مانند انیشتین و استیون هاوکینگ امتیاز بیشتری کسب کرده، پس در نتیجه پاوا از این اشخاص باهوشتر است. اما این نوع مقایسهها اشتباه هستند؛ از آنجایی که آزمونهای IQ برای مقایسه توانایی ذهنی افرادی که در گروه سنی یکسانی قرار دارند، طراحی میشوند، کودک پنج سالهای که نمره 130 را در آزمون آی کیو جوانان کسب کند، در 2.5 درصد اول همسن و سالانش قرار میگیرد؛ همانطور که فرد چهل و پنچ سالهای که در آزمون آی کیو بزرگسالان امتیاز 130 را کسب میکند، از 97.5 درصد بزرگسالان جهان ضریب هوشی بیشتری دارد. نکته اینجاست که معیار مطلقی برای مقایسه آی کیو آن کودک پنج ساله با شخص چهل و پنچ ساله وجود ندارد.
مک کال در مصاحبه گفت که میزان آی کیو اکثر افراد نسبتا ثابت میماند، اما برای عدهی محدودی، این میزان میتوانند با گذر زمان به صورت قابل ملاحظهای تغییر کند. او در ادامه گفت:
IQ افراد الزاما ثابت نیست و به نسبت تجربیات، محیط زندگی، والدین، اعضای شبکه اجتماعی، رابطههای فرد با دیگران و به طور کلی، به نسبت اتفاقاتی که در زندگی فرد رخ میدهد، میتواند تغییر کند.
هوش و موفقیت
مک کال اظهار کرد که ضریب هوشی تعیین کنندهی میزان موفقیت در مدرسه و (در مقیاس کمتر) محیط و کار است، اما دلیل این نیست که آزمون IQ تمامی معیارهای مرتبط با هوش را به صورت مستقل اندازهگیری میکند، بلکه دلیل، شباهت سیستم پاداش دهی مدرسه و محیط کار با این آزمونهاست؛ یعنی موفقیت در هر دوی این محیطها، نیازمند تفکر انتزاعی کلامیِ قوی و رِنج خاصی از دانستهها است. این شباهت در محیطهای دیگر جامعه نیز وجود دارد.
اما با این حال، آزمونهای آی کیو توانایی سنجش تمامی مهارتهای ذهنی و معیارهای شایستگی را ندارند و داشتن آی کیو بالا، تضمین کنندهی موفقیت فرد در عرصههای مختلف زندگی نیست.
رابرت استرنبرگ (Robert Sternberg)، استاد توسعهی انسانی دانشگاه کورنل (Cornell)، در همین رابطه میگوید:
افراد زیادی هستند که با وجود آی کیو نسبتا پایین، در زندگی موفق میشوند و افراد زیادی هم وجود دارند که با داشتن آی کیو بالا، در زندگی موفق نیستند. موفقیت به فاکتورهای مختلفی از جمله ثبات عاطفی، انگیزه و عقل سلیم (درک عام) وابسته است.
معیار IQ به دلیل محدودیتهایش، منتقدان زیادی را در بین دانشمندان متوجه خود کرده و دیگر از جایگاه قبلیاش در روانشناسی و آموزش و پرورش، برخوردار نیست؛ استرنبرگ در مصاحبهاش با لایو ساینس اشاره کرد که در رویکرد جدید مدارس، ضریب هوشی از اهمیت کمتری برخوردار است و برای ورود دانش آموزان به برنامههای مخصوص افراد باهوش، استعدادها و نمرات دانشآموز، در کنار امتیاز IQ ، نقش مهمی را ایفا میکنند.
پژوهشگران دیگری هم مانند جک نالییِری (Jack Naglieri)، استاد دانشگاه ویرجینیا و محقق اشد مرکز DCRC، خواستار منسوخ شدن آی کیو به عنوان معیار سنجش هوش هستند. نالییِری در همین رابطه میگوید:
این قبیل آزمونهای مورداستفاده ما، مانند آزمون مِنسا، بیشتر از آنکه معیار سنجش هوش مطلق فرد که به عملکرد مغز او مربوط میشود، باشند، دانش فرد را اندازه میگیرند؛ به نظر من این یک معیار گمراهکننده است.
به اعتقاد نالییِری، در هوش بالای پاوار شکی نیست، اما کسب امتیاز 162 به دلیل دانش گسترده پاوار در مباحثی چون ریاضیات و دایره لغات بوده است. نالییِری و همکارانش یک «سیستم ارزیابی شناختی» را طراحی کردهاند که هوش افراد را از طریق مسائل وابسته به مهارتهای شناختی (به جای دانش و آگاهی) میسنجند. هدف این دانشمندان از طراحی سیستم مذکور، اندازهگیری توانایی افراد در کنترل منابع توجهی و حل منطقی مشکلات، مستقل از تجربیات ریاضی و یا دایره لغات، بوده است. به اعتقاد نالییِری:
افراد میتوانند باهوش و در عین حال فاقد آگاهیهای خاص باشند.
وبسایت گجت نیوز