العالم - گوناگون
بعضی عکس ها، حال آدم را خوب می کند، درست مثل همین عکس. کودکی بین این همه آب و شادی، مشغول تفریح تابستانی است. حیف که رسانه این همه صحنه های امن و لطیف را، سانسور می کند.
رسانه جدید، زندگی ما را از خبرهای تلخ و سیاه و کدر، پر کرده است؛ بمب و تصادف و سرقت؛ قتل و تکذیب و جنجال و کلاه برداری، خوراک هر روزه خبررسان های ما شده است. این هاست که ثانیه به ثانیه حال ما را خرابتر می کند؛ و رسانه باز بر این تنور داغ می دمد، تا از گیشه، نان بیشتری بردارد.
چه بد روزگاری شده است که ما مردم برای خواندن و شنیدن خبرهای بد، بیشتر پول می دهیم. خوشحال شدن فرمول ساده ای دارد، اما هنوز باور نکرده ایم بدحال شدن هم به همان اندازه ساده و راحت است. برای همین است که زندگی های ساده و صمیمی خودمان را با خبرهای منفی و تاریک، بی هیچ دلیل موجه چرک و بدحال می کنیم.
تماس با اخبار هم، مثل تماس قند و نمک با آب است. حبه های قند و بلورهای نمک، در آب حل می شوند. خبرها هم به تدریج در ما حل میشوند. درست مثل هوای بدحال تهران، که کیلو کیلو سرب و دوده را حواله ریه های ما می کند، این همه خبرهای بد روزانه هم در وجود ما فرو می رود و ما را می کٌشد.
انگار رسانه در مکتبخانه خود نیاموخته است که باید گاهی خبرهای خوب را هم ببیند. اصلا بدبختی ما آن است که از تعریف رسانه، خبر خوب، همان خبر بد است.
این همه کارهای خوب، صحنه های زیبا، محبت های ماندگار، رأفت های مثال زدنی در جامعه ایرانی در رفت و آمد است، اما لنز دوربین خبرنگار آن را ندیده، هیچ رسانه ای برایش تیتر نمی زند و هیچ خبر شبانگاهی به آن نمی پردازد. ما داریم خودمان را مسموم می کنیم. رودل کرده و بالا می آوریم. جامعه را به تب کشانده و مردم را به زندگی بدبین و ناامید می کنیم.
فقط کافی است یک پراید به تیر برق بزند. آن وقت است که موج خبرهای زنجیره ای راه می افتد و مردم را مثل یک غلطک آسفالت، صاف می کند. انگار برخی مأموریت دارند حال ما را بد کنند. چرا برای این همه خبرهای صد من یک غاز روزنامه و تلگرام و سایت بد می کنیم؟
شاید یک خبر، فقط یک خبر، از صدای «تاب تاب عباسی خدا من رو نندازی» یک کودک در پارک های شهر، بتواند آتش آسیب های اجتماعی ما را سرد و خاموش کند؛ درست مثل همین عکس ناب و ناز.