العالم _ عربستان سعودی
در آخرین موضع گیری مشاور ولی عهد ابوظبی در امور سیاسی از تشدید تحریم های آمریکا علیه ایران استقبال کرد و گفت: اگر راهبرد سختگیرانه آمریکا منجر به تضعیف سیاسی اقتصادی ایران شود و نفوذ منطقه ای ایران را کاهش دهد و حتی باعث تغییر نظام در ایران شود این امر باعث بیشترین نفع برای کشورهای عربی خواهد بود.
قبل از این و پیش از غیبت سوال برانگیز بن سلمان و در سفر وی به آمریکا و اروپا ترجیع بند کلام ولیعهد سعودی حمله به ایران و درخواست از مقامات این کشورها برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران بود. شک نیست که هر دو محمد بیش و پیش از هر چیز این روزها در سودای تکیه زدن برتخت پادشاهی هستند و هرکدام در این خیال که به عنوان مقتدرترین و صاحب نفوذترین کشور منطقه در آینده ای نه چندان دور خود را بر افکار عمومی تحمیل کنند و جالب آنکه هر دو مهم ترین عامل و مانع فراروی تحقق آرزوهایشان را جمهوری اسلامی ایران می دانند.
در این میان محمد بن زاید که به شهادت شناسنامه از بن سلمان بزرگ تر و بلحاط پیشینه، ماجراجویی ها و مداخلات بیشتری در دیگر کشورها را درکارنامه دارد خودرا محق ترازهمتای سعودی خود درمدیریت منطقه میداند .اوکه تنها ده سال ازتاریخ موجودیت یافتن کشورش درسال۱۹۷۱بزرگتر است به برکت دلارهای حاصل ازفروش نفت و همچنین رشد اقتصادی حاصل از تجارت، گردشگری و...بن سلمان جوان_متولد ۱۹۸۵_را کار آموزی نوپا می پندارد که می توان در سطحی نازل به عنوان همراهی گوش به فرمان تا رسیدن به مقصود از خدماتش بهره برد.
اگرچه همراهی امارات و عربستان در عرصه های نظامی منطقه ای به شکل جدی به سال ها پیش و زمانه بروز انقلاب در بحرین باز میگرد و در حالی که در آن زمان عربستان به اعزام نیرو به بحرین مبادرت کرد و به تعبیری بحرین را به اشغال در آورد و در این راه امارات را همراه خود کرد اما در شرایط جدید اوضاع کاملا دگرگون شده و این محمدبن زاید است که به اصطلاح حرف اول را میزند و بن سلمان را به تبعیت از خود فرا می خواند و وادار میسازد.
دریک نگاه کلی تجربه مداخلات دو کشور در دیگر کشورها از سه حالت خارج نیست. در مواردی دو کشور دوشادوش به مداخله در دیگر کشورها پرداخته آن چنانکه در سوریه با خلق و تجهیز گروه های تروریستی پروژه مشترک اسقاط حکومت بشاراسد را کلید زده به پیش بردند و یا در مصر در سرنگون کردن دولت اخوانی مرسی هم داستان شدند.
درمواردی با آنکه پروژه مداخله و تهاجم از ناحیه عربستان کلید خورد و امارات به عنوان عضوی از اعضای تحالف به ان پیوست اما در عمل صحنه را عربستان به رفیق دیروز و رقیب واگذار کرد و درخدمت او درآمد.
ماجرای یمن مصداق روشن این مساله است و بلاخره در حالت سوم عربستان و اینک بن سلمان در حقیقت از غافله مداخله و تجاوز از رقیب عقب ماند و به همین خاطر محکوم است که سمت معلمی مرشدی و رهبری بن زاید را علیرغم میل پذیرا شود و بر آن گردن گذارد مواردی چون لیبی، سومالی، جیبوتی، اریتره، تونس و...این دست از عقب ماندگی های بن سلمان و عربستان نسبت به امارات و بن زاید را تایید می کنند.
چنانچه بر موارد پیش گفته ادعای اماراتی ها در تعیین ترامپ به عنوان رییس جمهور امریکا و نقششان در مشورت دهی به او از طریق افرادی چون جرج نادر و بلاخره میزان تاثیرشان در خلع تیلرسون از مقام وزارت خارجه امریکا را بی افزاییم آنگاه می توان حکم کرد که بن سلمان و عربستان این روزها به عروسکی در دستان بن زاید تبدیل شده اند، عروسکی که هم نوا با ولیعهد اماراتی بر مساله فلسطین سکوت کرده، اسراییل را تایید، امریکا را تحسین و ایران را دشمنی لازم الحذف می پندارند.
تجربه منزوی کردن قطر که این روزها وارد اولین سالگردش می شود و سرایت ان به شورای همکاری خلیج فارس درقالب یک بحران جدی نشان می دهد روابط مرید و مرادی میان دو محمد از عمق استراتژیک بهره مند نیست و اختلافات فی ما بین که اینک همچون آتشی در زیر خاکستر به عمد مورد تغافل قرار می گیرند بعد از تکیه زدن دو ولیعهد بر اریکه قدرت سر بر خواهند آورد.
ابورضا صالح