بسیاری بر این باورند که اصلي ترین تامين كننده مالي روند "دگرگونی در ساختار جهان اسلام"، رژيم هاي پادشاهي خليج فارس، به خصوص عربستان سعودي و قطر هستند. اين دو كشور از فعال ترين اعضاي ائتلاف مخالف ايران نیز به شمار می روند. هر يك از اين دو كشور تلاش مي كند از دیگری پیشی بگیرد، و با توجه به اينكه شرايط داخلي و وضعيت ژئوپوليتيك آنها بسيار با يكديگر متفاوت است، اين مسئله باعث اختلاف روشهاي آنها شده است. به طور كلي دو روش در راهبردهای عربستان محافظه كار و قطر تندرو - كه اغلب در كشمكش مستقيم با یکدیگر هستند- قابل مشاهده است.
بياييد با دقت بيشتری به اين دو كشور نگاه كنيم. تلاش سنتي آل سعود براي "رهبري" جهان اسلام براي همه شناخته شده است. اما اقدامات قطري ها براي دستيابي به همين هدف، براي بسياري ناشناخته مانده است. اين كشور كوچك، اما جاه طلب، خواستار جايگاهي پيشتاز در جهان اسلام و دنیای عرب است و حاكمان كنوني آن، خاندان خليفه آل ثاني را براي رهبری در دنیای عرب سزاوارتر از ديگران مي دانند. موضع عربستاني ها در قبال اين جاه طلبي ها را می توان در سخنان شاهزاده تركي الفيصل، رئيس دستگاه اطلاعاتي عربستان، و اشارۀ او به كودتايي كه امير قطر با آن به قدرت رسيد، مشاهده کرد. فیصل در واکنش به این کودتا گفته بود: آمريكايي ها در جستجوي جايگزيني براي رهبري خود در جهان عرب و جهان اسلام هستند.
چالش آشكار میان جاه طلبی های این دو گروه، به علت تندروی قطري ها در دامن زدن به آتش انقلاب های عربی افزایش یافته است؛ انقلاب هایی که در طرف دیگر، نگراني آل سعود در برخورد با نتايج خیزش های مردمی را در بر دارد.
اعتراضات مردمی در عربستان رو به افزايش است. شيعيان اثني عشري كه طرفدار ايران و مردم جنوب عراق هستند، کمتر از 20 درصد جمعيت عربستان را تشكيل مي دهند. اين درصد زیاد نیست، اما آنها در منطقه ساحلي شرقي عربستان، اكثريت 60 درصدی را تشكيل مي دهند و اكثر ذخاير نفتي عربستان در اين منطقه واقع است. اما شیعیان، تنها اقليت ديني عربستان نيستند. در غرب اين كشور و در حجاز، اقليت صوفي به تدريج در حال افزايش است. تصوف از ديدگاه وهابي ها بدعت است. همچنین كارگران مهاجر كه در كشورهاي خليج فارس معمولا از حقوق اولیه نیز محرومند، يك چهارم جمعيت عربستان را تشكيل مي دهند.
علاوه بر اقليتها، بخش عمدۀ جمعيت نيز دلايلي براي نارضايتي دارند. اين مسئله از شوك نفتي در دهه هفتاد ميلادي آغاز مي شود. عربستاني ها پيش از آن در "بهشت نفتي" زندگي مي كردند و حقوق آنان با درآمدها در ايالات متحده برابري مي كرد. علاوه بر اين از مسكن رايگان، آموزش و مراقبت بهداشتي و كمك هاي سخاوتمندانۀ دولت نیز برخوردار بودند. اما جمعيت عربستان طي 40 سال گذشته چهار برابر شده است. از پيامدهاي اين افزايش جمعيت گسترش فقربود، به طوري كه عربستاني ها در حال حاضر از كمبود مراكز بهداشتي و مدارس رنج مي برند. علاوه بر اين، معيشت مردم اكنون از طريق استقراض كه به 180 ميليارد دلار (91 درصد درآمد ناخالص ملي) رسيده تامين مي شود. در نتيجه دولت تصميم به خصوصي سازي گرفته و این تصمیم حتی بخشهاي آموزش، برق و بهداشت را هم شامل می شود. اين مسئله به خدمات اجتماعي رايگان پايان خواهد داد. در همين حال درصد بيكاري نیز در عربستان در حال افزایش است.
افزون براين، آل سعود مجبور به ايجاد تعادل ميان گروه هاي نخبه در كشور است، ولي آنچه باعث تمايز مي شود، اين است كه ساختار دستگاه هاي دولتي عربستان و نخبگان فكري از روشنفكران در مناطق حجاز هستند كه خاندان پادشاهي در دهه بيست قرن گذشته بر آن سلطه داشتند، با علم به اين كه مخالفان سعودي، خود بخشي از اين روشنفكران هستند.
از اوايل قرن جاري، همواره سخناني درباره لزوم آزادي در عربستان سعودي مطرح شده است، اما گروه هاي وهابي كه درواقع عناصر پشتيبان آل سعود هستند و از نفوذ زيادي برخوردارند، از احزاب محافظه كار و تندرو برخاسته اند كه كاملا" خلاف اين را مي خواهند و بالاخره اين كه گروه هاي اسلامگراي تندرو كه به نخبگان وابسته نيستند، تهديدي براي خاندان پادشاهي سعودي به شمار مي روند و اين خاندان را به همدستي با آمريكا متهم مي كنند.
در نتيجه اين وضع، عربستان سعودي با اعتراض هاي مردمي درمناطق شمالي و حجاز مواجه شد. علاوه بر تنش هاي داخلي، اين كشور با تهديدات خارجي نشأت گرفته از موج انقلاب در كشور مواجه است و ناآرامي ها در يمن، به درگيري هاي ميان ارتش عربستان و شيعیان زيدي ساکن در مرزها منجر شد. از دیگر خطراتي كه مي تواند عربستان را تهديد كند، انقلاب شيعيان در بحرين