داستان "باب وودوارد" درباره ترور شهید سلیمانی؛ داستانی از نوع خیالبافی آمریکایی

داستان
دوشنبه 24 شهريور 1399 - 14:09

بسیاری عادت دارند اطلاعاتی را که از روزنامه ها و رسانه های غربی به خصوص آمریکایی دریافت می کنند، به عنوان حقایق صحیح و غیر قابل بحث بپذیرند. غرب سعی کرده است با القای مجموعه اسرار و اطلاعاتی که افشای آنها تعارضی با منافع عالی خود ندارد، این عادت را در میان مخاطبان خود ایجاد کند و در لابلای اطلاعات صحیح، حجم انبوهی از دروغ را به خورد آنها می دهد.

العالم -در گوشی

حجم انبوهی از کتاب ها، مقاله ها و مصاحبه های طولانی هر روز در غرب و آمریکا منتشر و توزیع می شوند که در نگاه اول حاوی مقدار زیادی اطلاعات صحیح هستند اما با اندکی دقت می توان متوجه یک "دروغ" شد که تلاش می شود در لابلای این اطلاعات به خورد مخاطبان داده شود. القای این دروغ در واقع هدف اصلی انتشار این حجم عظیم از کتاب و مقاله و مطلب است؛ دروغی که می گوید انسان غربی چقدر قدرتمند، باهوش، پیشرفته و متمدن است و طرف مقابل او که معمولا یک انسان عرب و مسلمان است وادار می شود به ناتوانی و ضعف و عقب افتادگی خود اذعان کند.

کتاب "خشم" نوشته "باب وودوارد"، روزنامه نگار معروف آمریکایی که قرار است به زودی منتشر شود، بهترین گواه بر این مدعا و بهترین نمونه از نحوه برخورد غرب با غیر غربی است. وودوارد، دروغ بزرگی را بین حجم انبوهی از اطلاعات و حقایق پنهان کرده و به خورد مخاطب می دهد. این اطلاعات، حقایق شناخته شده ای درباره دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکاست که رسانه های آمریکایی هم پیش از این نمونه هایی از آن را منتشر کرده اند.

"دورغ بزرگ" که وودوارد در کتاب خود پنهان کرده است – همانطور که روزنامه بیزینس انسایدر هم نوشته است – این است که ترامپ تنها 4 روز قبل از ارتکاب جنایت ترور سردار قاسم سلیمانی، این ایده را مطرح کرد آنهم در کجا؟! در زمین گلف در مجتمع خصوصی گلف خود در ایالت فلوریدا.!!

برای اینکه القای این "دروغ"، سبک و سیاق دراماتیک تری به خود بگیرد، وودوارد می نویسد: "ترامپ تنها چند روز قبل از ترور، این ایده را در زمین گلف خود در فلوریدا مطرح کرد. هم بازی او در آن روز، سناتور جمهوری خواه، لیندسی گراهام از مهمترین مشاوران او بود. میک مولوینی، کارمند ارشد کاخ سفید در آن روز با گراهام تماس گرفته بود تا ترامپ را متقاعد کند که نظرش را درباره ترور سلیمانی عوض کند اما رئیس جمهور قانع نشده بود".

وودوارد به رغم اختلافات و انتقاداتش علیه ترامپ، اما دیدگاهش نسبت به آمریکا و غرب و دیگران تفاوت چندانی با دیدگاه های ترامپ ندارد لذا سعی کرده است به جایگاه سردار سلیمانی که - آمریکا را به زانو درآورده و نقشه های آن را در خاورمیانه نقش بر آب کرده است – خدشه وارد کند. او سعی کرده است که طرح اولیه ترور سردار را یک طرح بسیار پیش پا افتاده و ناچیز قلمداد کند که فقط 4 روز قبل، و در حال بازی گلف، به ذهن ترامپ خطور کرد آنهم بدون مشورت با کسی.!

روشن است که داستان وودوارد درباره ترور شهید سلیمانی، داستانی فریبکارانه و مزورانه است. هدف او در واقع شرح حماقت و خودسری ترامپ نیست بلکه کاستن از شأن ایران و شخصیت سردار سلیمانی و تأکید بر قدرت آمریکاست. این داستان، داستانی دروغین و تخیلی است که از ذهن خیالباف یک امریکایی نشأت گرفته است.

همه جهان به قدرت ایران اذعان دارند. قدرتی که با نیروی مردانش از جمله سردار شهید به اثبات رسیده است و آمریکا را در جهان حتی در میان متحدانش منفور و منزوی کرده است طوری که در شورای امنیت جز جمهوری دومنیکن کسی را اطراف خود ندید و می بینیم که پمپئو مثل گدا در سراسر جهان می چرخد تا شاید کشوری را پیدا کند تا در کنار آمریکا رو در روی ایران بایستد. ایران بزرگترین پایگاه این کشور در عراق را بی هیچ هراسی موشک باران کرد. امریکا از جنگ جهانی دوم به بعد اینگونه تحقیر نشده بود. در واقع طرح ترور شهید سلیمانی در عراق و زمانی که مهمان دولت این کشور بود، توسط مراکز سیاستگزاری در آمریکا – که زیر نظر صهیونیسم جهانی است – تدوین شد. این مراکز هرگز انتظار نداشتند ایران اینگونه پاسخ دهد و بینی آمریکا را به خاک بمالد.

پربیننده ترین خبرها