العالم - فلسطین اشغالی
دکتر نورالدین العلوی، استاد جامعهشناسی در دانشگاه تونس، در مقالهای در پایگاه "الجزیره مباشر" نوشت که آتشبس در غزه پایان جنگ نیست، بلکه آغاز مرحلهای تازه از آگاهی و تحول تاریخی است. او تأکید میکند که برخلاف ادعاهای برخی بدبینان، غزه شکست نخورده، بلکه بزرگترین هدف خود را محقق کرده است: فرو ریختن هیبت رژیم صهیونیستی و پرده برداشتن از روایت اخلاقی دروغین آن در برابر جهان.
به باور العلوی، کسانی که از مقاومت انتظار دارند "اسرائیل" را “به دریا بیندازد”، همان افسانههای شکستخوردهای را تکرار میکنند که رژیمهای عربی ناکارآمد برای توجیه ناتوانی خود ساخته بودند؛ رژیمهایی که در نهایت سرزمینهایشان اشغال شد و با اشغالگر به سازش رسیدند. در مقابل، مقاومت غزه از آغاز «طوفان الاقصی» واقعگرایانه عمل کرد و هدف خود را روشن ساخت: تزلزل موجودیت "اسرائیل" و در هم شکستن اسطوره بازدارندگی آن.
از نبرد میدانی تا نبرد اخلاقی جهانی
العـلوی در ادامه یادآور میشود که در روزهای نخست جنگ، "اسرائیل" با بمبارانهای بیوقفه گمان میکرد در چند روز مقاومت را درهم میشکند؛ اما نتیجه کاملاً معکوس بود. جنگ به صحنهای جهانی برای افشای جنایات "اسرائیل" بدل شد.
تصاویر کودکان شهید، ویرانی بیمارستانها و پناهگاهها، خشم افکار عمومی را در سراسر جهان برانگیخت و خیابانهای لندن، پاریس، مادرید و نیویورک شاهد میلیونها معترض شد. از نگاه العلوی، هر تظاهرات در هر پایتخت، بخشی از طرح مقاومت برای فروپاشی اسطوره اخلاقی رژیم اشغالگر بود.
به گفته او، این تحول یک پیروزی اخلاقی و انسانی بیسابقه است؛ چرا که معیار پیروزی دیگر در شمار موشکها نیست، بلکه در تغییر وجدان جهانی است که اکنون "اسرائیل" را در جایگاه متهم مینشاند.
دگرگونی در وجدان جهانی
در نیمه دوم سال دوم جنگ، آثار این تغییر آشکارتر شد. بسیاری از نخبگان غربی که پیشتر سکوت کرده یا همراه با "اسرائیل" بودند، اکنون آشکارا از فلسطین دفاع میکنند و رژیم صهیونیستی را به ارتکاب نسلکشی متهم میسازند؛ واژهای که دیگر در سازمان ملل، دادگاههای بینالمللی و رسانههای جهانی عادی شده است.
العـلوی مینویسد: روایتها وارونه شده است — از «حق اسرائیل در دفاع از خود» به «جرائم اسرائیل علیه بشریت». بدینترتیب، یکی از اهداف اصلی «طوفان الاقصی» تحقق یافت: تبدیل آگاهی جهانی از همدلی با قربانی به محاکمه جلاد.
شکست راهبردی "اسرائیل"
به گفته نویسنده تونسی، "اسرائیل" جنگ را با دو هدف آغاز کرد: کوچاندن مردم غزه به سوی سینا یا دریا، و سپس تکرار همین الگو در کرانه باختری. اما هر دو هدف شکست خورد. مردم غزه، با وجود کشتارها، در سرزمین خود ماندند و همین حضور، سندی تاریخی و سیاسی بر سقوط طرح آوارگی اجباری شد.
به باور او، فلسطینی دیگر “رهگذری موقت” نیست؛ صاحب سرزمینی است که از آن رانده نخواهد شد — و این واقعیت اکنون بخشی از آگاهی جهانی و استدلالی حقوقی در برابر اشغال است.
العـلوی اذعان میکند که رژیم صهیونیستی هنوز وجود دارد و از پشتیبانی مالی و سیاسی قدرتهای بزرگ برخوردار است، اما چیزی فراتر از زمین را از دست داده: مشروعیت اخلاقی خود و انسجام درونیاش.
او یادآور میشود که جبهه حامیان خارجی "اسرائیل" متلاشی شده و حتی در غرب، بسیاری از سیاستمداران و رسانهها در حمایت از تلآویو تردید دارند، زیرا هزینه اخلاقی آن سنگین شده است.
به گفته این جامعهشناس تونسی، "اسرائیل" دیگر به زعم برخی نماد دموکراسی خاورمیانه نیست، بلکه به نماد آپارتاید و ویرانی بدل شده است؛ و با این فروپاشی نمادین، روند افول تاریخی آن آغاز شده است، همانگونه که دیگر نظامهای استعمارگر نیز روزی تصور میکردند جاودانهاند.
درس بزرگ برای جهان عرب
العـلوی در پایان مینویسد: جنگ غزه تنها دفاع از یک جغرافیا نبود، بلکه چهره واقعی رژیمهای عربی تابع و سازشکار را نیز برملا کرد. اکنون زمان آن رسیده که ملتهای عرب از این بیداری بهره بگیرند و مبارزه را از مرزهای غزه به سطحی جهانی علیه ظلم و سلطه گسترش دهند.
او نتیجه میگیرد: «غزه "اسرائیل" را به دریا نینداخت، اما با واقعگرایی و هوشمندی، آن را از تاریخ بیرون راند. این پایان جنگ نیست، بلکه آغاز آگاهی جهانی تازهای است که از میان ویرانههای غزه زاده شد و معنای پیروزی و شکست را برای همیشه بازنویسی کرد.»