تصور کنید به جای ایران، نام کشور دیگری مطرح بود و مقامات عربستان – به هر دلیل- می خواستند وانمود کنند که دولتمردان آن کشور فرضی، درصدد ترور سفیر عربستان در آمریکا برآمده اند، آن هم با اجیر کردن شخصی با پیشینه ای شبیه منصور ارباب سیار.
در این صورت، در سلسله مراتب طراحان این سناریوی آمریکایی- سعودی، نخستین کسی که اندکی از عقل و قوۀ تحلیل بهره داشت، در دل به آنها می خندید؛ صدایش را هم در نمی آورد و این طرح برای همیشه به بایگانی سپرده می شد.
اما کافی است نام "ایران" و بحث "اتهام به ایران" مطرح شود، تا کارشناسان خبره و مدّعی ِ زیرکی در آمریکا هم از سر ذوق و خوشی، ابتدایی ترین اصول و معیارهای "حرفه ای گری" را از یاد ببرند و طرحی ناپخته را در بوق و کرنا کنند و خبری نسنجیده را بر روی خروجی مافیای رسانه ای خود قرار دهند.
سی سال است که جمهوری اسلامی ایران به طور مداوم به حمایت از تروریسم متهم می شود، بی آن که حتی در یک مورد، دلیلی محکمه پسند و نشانه ای باورپذیر برای اثبات یک مورد از این ادعاها ارائه شده باشد. این همه در حالی است که نشان دار ترین دشمن جمهوری اسلامی (که سی سال است دست به اسلحه برده و بیش از 17 هزار تن از شهروندان ایرانی را ترور کرده)، در همسایگی ایران و در کشوری که – به زعم غربی ها و اعراب- "دربست" در اختیار ایران قرار گرفته، یعنی عراق، آزادانه به زندگی نباتی خود ادامه می دهند و جمهوری اسلامی، شأن خود را بسی برتر از آن می بیند که به "حذف فیزیکی" این بیچارگان سیاسی و بخت برگشتگان اجتماعی، حتی "فکر" کند، که آنها سالهاست از صحنۀ سیاسی منطقه و جهان "حذف" شده اند. از سوی دیگر، مردم عراق – از عرب و کرد و سنی و شیعه - چندان از خیانت این گروهک زخم خورده اند که اگر آنها "ارزش" کشته شدن داشتند، عراقیان پیش از ملت ایران برای این کار اقدام می کردند. زنده ماندن آنها و به دریوزگی افتادنِ روزافزونشان، حقانیت جمهوری اسلامی و ذلت دشمنانش را بیشتر آشکار می کند.
اکنون تصور کنید که چنین دولت و ملتی (که خود اولین و بزرگترین قربانی ترور در جهان است و رییس جمهور و نخست وزیر انقلابی اش را هم به جفای ترور از او گرفته اند)؛ در آن سوی دنیا و در کشوری که ورود به آن هم برای اتباع ایرانی دشوار است، یک فرد متهم به سرقت و حمل مواد مخدر را – که به خاطر سوابق کیفری اش تحت نظر سیستم امنیتی آمریکاست - اجیر نماید که سفیر عربستان در امریکا را (که ایرانی ها نام و تصویرش را هم به کمک اینترنت و به لطف فناوری اطلاعات پیدا کرده اند) ترور کند! حتی تصورش هم احمقانه نیست؟!
پرسش اینجاست که چرا و چگونه مقامات امریکایی و سردمداران عربستان به این "توهّم" دچار شده اندکه زنده بودن یا نبودن ِ سفیر آمریکا در عربستان، یا حتی موت و حیات پادشاه این کشور و دیگر سردمداران عرب، می تواند برای ایران اهمیتی داشته باشد؟
جناب سفیر عربستان در آمریکا!
حتی اگر در قاموس جمهوری اسلامی ایران واژۀ "ترور" معنا داشت، باز هم تا ده ها سال دیگر نوبت به امثال شما و اربابتان نمی رسید!
تجربه نشان داده که نیازی نیست ما دست به کاری بزنیم. گذر زمان، همه چیز را سرجای خودش قرار می دهد. کسانی که – به هر زحمتی بود– خود را به دشمنی با جمهوری اسلامی "مشهور" کردند، سرانجام خوبی نداشتند. منافقین، صدام و مبارک نمونه هایی از این دست هستند. توصیه می کنیم شما هم برای "اثبات" دشمنی با جمهوری اسلامی ایران، این طور ناشیانه هزینه نکنید.